احمد مسعود: طالبان به هیچ تعهد خود به غیرقرارداد خود با آمریکا عمل نکردهاند.
گزارشگر:احمد ذکـی خاورنیا/ یک شنبه 13 عقرب 1397 - ۱۲ عقرب ۱۳۹۷
بخش پنجم/
دیدگاههای عقلانی محمد عبده در زمینۀ فرهنگ و هنر
محمد عبده بهسانِ هر اصلاحگری که برای احیای فکر دینی تلاش میکند، دیدگاه متفاوتی نسبت به دیگران در زمینۀ عکاسی و مجسمهسازی دارد. وی در سفرهایی که به کشورهای اروپایی داشت، هیچگونه زیانی در مجسمهها ندید و این را نیز نپذیرفت که مجسمه و یا عکس تأثیر منفییی بر دین و دیانت میگذارد. محمد عبده در اینباره میگوید: «شاید زمانیکه این سخن را میخوانی برای تو پرسشی پیدا شود که حکم عکس و عکاسی در شریعت اسلامی چیست، اگر هدف از آن به تصویر کشیدن چهره و شکل انسانی در زمان انفعالاتِ روانی و یا حالتِ جسمانیاش باشد، آیا چنین عکاسییی حرام است یا جایز؟ یا اینکه مستحب است و یا واجب؟ من برایت میگویم: نقاش، نقاشی خود را کرده است و بدون شک که فایدههایی هم دارد، و معنای عبادت و تعظیم مجسمهها و عکسها دیگر امروز از ذهنها پاک شده است، یا اینکه خودت حکم را درک میکنی و یا اینکه از مفتییی در این زمینه میپرسی و وی پاسخت را میدهد، و اگر برایش گفتی که در اینباره حدیثی از پیامبر آمده است که فرمود: «ان اشد الناس عذابا یوم القیامه المصورون» به گمان غالب که مفتی برایت میگوید که این حدیث در زمانِ بتپرستی آمده است که در آن زمان عکسها را بهخاطر دو سبب میگرفتند: یکی برای لهو و دیگری برای تبرک جستن به عکسهای صالحان، که اولی را دین بد میداند، و برای محو و نابودسازی دومی آمده است. (…) هرگاه این دو عارض زایل شد و تصویرها فوایدی هم در پی داشتند، در چنین صورتی، تصویر اشخاص بهسان تصویر درختان و گیاهان و… است که هیچگونه محذور شرعی در پی ندارد (…) به طور کلی، آنچه به ذهن من غالباً خطور میکند این است که خیلی بعید به نظر میرسد که شریعت اسلامی چیزی را که یکی از بهترین وسایل علم است، حرام کند، به ویژه پس از اینکه دانسته شد هیچگونه خطری نه از نگاه عقیدتی و نه از نگاه عملی بر دین و دیانت ندارد. (الاعمال الکامله، ۲/۱۹۹-۲۰۰)
پُرواضح است که اکثر فقهاء با متون احادیث نبوی دربارۀ تحریم نقاشی و مجسمهسازی هر ذیروح ـ خواه حیوان باشد یا انسان ـ برخورد حرفی کردهاند بدون اینکه هدف از تحریم و وضعیت زمان پیامبر و تحولات جدید را مد نظر قرار دهند(التصاویر فی الاسلام بین التحریم والکراهیه، احمد محمد عیسی، ص ۸-۳۸). اما محمد عبده هرگونه عکاسی و مجسمهسازی را که گمان میرفت در اسلام حرام باشد، مجاز دانسته است، و شاید جهل و نادانی و عدم درک کافی در این زمینه باعث شده که مسلمانان قرنهای متمادی نگاه منفییی به اینگونه هنرها داشته باشند.
محمد عبده در قدم اول، نقاشی و مجسمهسازی را جایز دانست، در قدم دوم به این باور بود که دین، به چنین کارهایی راضی بوده و با آن موافق است، و در قدم سوم، این کارها را از جمله ضروریات دانسته و دعوت به نقاشی و مجسمهسازی کرد؛ زیرا از منظر وی «اینها بهترین ابزار علم اند». در پهلوی این، نقاشی و مجسمهسازی ارزش فرهنگی نیز دارد، طوریکه آثار نیکو را از تلف شدن و فراموش شدن نگه میداردـ برعلاوۀ اینکه هنر نقاشی و مجسمهسازی ذوق آدمی را پرورش داده و حواسش را جلا میدهد. اما حدیث نبوییی را که برخی گمان میکنند مبین تحریم نقاشی و مجسمهسازی است، بهسان چارهاندیشیهاییست برای برحذر داشتن مردم از روی آوردن به تعظیم نقاشیها و مجسمهها که در زمانِ جاهلیت مروج بوده است.
محمد عبده با چنین تفسیری از حدیث نبوی، عقلانیت و نگاه تجددطلبانۀ خود را در زمینۀ فهم نص و وضعیتِ موجود به رخِ همهگان کشیده است. عکاس در این عقلانیت – چنانکه محمد عبده به تصویر کشیده است – مردیست که بر ما حقِ سپاسگزاری دارد، زیرا «باید از صاحب یک صنعت برای نوآورییی که کرده، سپاسگزار بود» و عکاس از جمله کسانی که در «روز قیامت سخت مجازات میگردند»، نیست. (الاعمال الکامله، ۲/۱۹۹)
دیدگاههای عقلانی محمد عبده در زمینۀ اقتصاد و معاملات مالی
در این زمینه محمد عبده به این نتیجه رسیده است که راه رشد و ترقی جامعه بستهگی به باز کردن راه رشد سرمایه در عرصۀ اقتصاد دارد؛ به همین اساس وی در این زمینه اجتهاداتی نمود از جمله اینکه “سود” بیمۀ عمر را با قیاس به شرکت مضاربت مباح دانست، به این معنا که وی راه را بر روی ایجاد شرکتهای سهامی و به اجرا گذاشتن اموال در بازار سرمایه و گرفتن سود از سپردههای بانکی و سهم گرفتن در شرکتها باز کرد. (الفتاوی فی التجدید والاصلاح الدینی، محمد عبده، ص ۱۶-۱۷)
محمد عبده این فتوا را ـ طوریکه عادت وی است ـ با در نظرداشت واقعیتِ حاکم بر جامعه و پیشرفتهایی در عوامل تولید و حرکات جامعه در برابر اقتصاد اروپایی و تأثیرات آن بر کشور مصر، صادر کرد.
از جمله اجتهادات بارزِ وی در زمینۀ مسایل جدیدی که در اثر پیشرفتهای اقتصادی و اجتماعی صورت گرفته، اجتهاد وی در ارتباط با حقوق کارگران است. وی فتوا داد که کارگران حق دارند اعتصاب نمایند و حکومت هم مسؤولیت دارد که برای داوری میان کارگران و صاحبان کار مداخله کند. متن فتوای محمد عبده چنین است: «هرگاه کارگران در کشوری دست به اعتصاب زده و کارهایی را که ثمرۀ آن از ضروریات زندهگی می باشد، تعطیل کنند و ترک کار، باعث ضرر عمومی میگردد، در چنین صورت بر حاکم لازم است که در این مسأله با در نظرداشت مصلحت عمومی مداخله کند، اگر کارگران حق به جانب بودند، و حکومت دید که صاحبان کار بیشتر از توانشان از آنها کار میکشند، بر صاحبانِ کار فشار وارد کند تا با کارگران با رفق و نرمی برخورد کنند، یا اینکه مزد آنها را بالا ببرند و یا اینکه ساعات کار را کاهش دهند یا اینکه هم مزد را بالا ببرند و هم ساعات کار را کم کنند.»(حقوق الانسان فی الفکر العربی، مجموعه باحثین، ص ۴۵۰)
این فتوا را محمد عبده زمانی صادر کرد که اعتصاب گستردهیی در مصر صورت گرفته بود و این اعتصابها موجی از گفتوگوها را در ارتباط با جایز بودن و یا نبودنِ آن برانگیخته بو؛ طوریکه محافظهکاران این جنبش را «بدعت اروپایی» و تقلید از کارگران بیگانه دانستند. اما محمد عبده با این فتوا به تمامِ کشمکشها پایان داد و نظر خود را با در نظرداشت اصول عمومی و مقاصد شریعت بیان داشت.
فتواهای محمد عبده در موضوعات مختلف
از جمله فتواهای وی فتوای ترنسفال است(جنوب افریقا) و در این فتوا محمد عبده به سه پرسش پاسخ داده است: اول اینکه گاوی را مسیحیان به تبر در سرش میزنند تا اینکه از پا درمیآید و ضعیف میگردد، سپس پیش از اینکه بمیرد آن را ذبح میکنند بدون اینکه نام خدا را یاد کنند. آیا خوردن گوشت این مذبوحه رواست؟
محمد عبده پاسخ داد که بلی خوردن گوشتِ آن رواست. در اثر این فتوا، سروصداهای زیادی بهراه انداخته شد، درحالیکه این فتوا بیشتر از اینکه بر تأویل عقلی استوار باشد، بر تأویل لغوی استوار است؛ زیرا علمای الازهر میگفتند که این گاو موقوذه (به زجر کشته شده) است که خداوند خوردن آن را حرام کرده است، اما محمد عبده میگفت: موقوذه آن را میگویند که به چیز غیر محدد زده شده باشد مانند سنگ و چوب تا اینکه بمیرد، و گاو مذکور پیش از اینکه بمیرد، ذبح شده است.
فتوای ترنسفالی دوم این بود که در سرزمین ترنسفال افرادی هستند که کلاه شاپو را میپوشند تا نیازهای خویش را برآورده سازند، پوشیدن این کلاه فوایدی هم برایشان دارد. آیا پوشیدن آن جایز است یا خیر؟
محمد عبده فتوا داد که بلی جایز است و به این باور بود که پوشیدن کلاه شاپو هرگاه به قصد خارج شدن از اسلام و وارد شدن به دین دیگری نباشد، اشکالی ندارد، و هرگاه پوشیدن آن کلاه بهخاطر جلوگیری از تابش آفتاب باشد و یا ضرری را دفع کند و یا مصلحتی را برآورده سازد، پوشیدنش مکروه نیست (سلسلۀ اعلام الاسلام- الامام محمد عبده- عبدالحلیم الجندی، ص ۱۱۷). این فتوا باعث شد که مخالفان سیاسیاش بر وی بتازند و تبلیغات گستردهیی برای تشویۀ صورتِ وی بهراه اندازند.
فتوای سوم این بود که شافعیمذهب در پشت حنفیمذهب بدون قرائت تسمیه (بسم الله الرحمن الرحیم) نماز و یا نمازهای دو عید را میخواند، آیا نمازهای وی درست است؟ محمد عبده پاسخ داد که آری، نماز شافعی پشت حنفی جایز است. شاید این رأی استوار بر روشی باشد که محمد عبده از منادیان آن بود، وی خواهان انتخاب میان مذاهب فقهی بود و در گزارشی که برای اصلاح دادگاهها پس از تصدی منصب افتاء تهیه کرده بود، به این روش فرا خوانده بود.
محمد عبده فتواهایی به نام فتواهای هندی دارد که در آن مسلمانان را دعوت میکند که از عزلت و انزوا از تمدن بشری برآمده و با ادیان و نحلههای دیگر که مخالف اسلام و مسلمانان هستند، همکاری و همیاری کنند. او به این باور است که اسلام چنین چیزی را از مسلمانان میخواهد. (الفتاوی فی التجدید والاصلاح، ص ۱۱)
هدف از فتواهایی که محمد عبده آنها را صادر کرد و شمار آنها از هزار بیشتر است، این بود که انعطافپذیری اندیشۀ اسلامی و توانایی تلاقی آن با تمدنهای مختلف را بیان داشته و بگوید که اندیشۀ اسلامی در پیشرفت و حرکت دوامدار است.
پیامدهای فتوای ترنسفالی برای محمد عبده خیلی گران تمام شد و سروصداهای زیادی را بهراه انداخت و دستاویزی برای کسانی قرار گرفت که مخالفِ اصلاح بودند. همچنان باعث شد که خدیو عباس حلمی دوم (۱۸۷۴-۱۹۴۴م) حملۀ بیرحمانهیی را برای تشویۀ صورت محمد عبده توسط رسانههای خود بهراه اندازد و افکار عمومی و سلطنت عثمانی را در برابر محمد عبده قرار دهد.
Comments are closed.