احمد مسعود: طالبان به هیچ تعهد خود به غیرقرارداد خود با آمریکا عمل نکردهاند.
گزارشگر:پوهاند دوکتور حبیب پنجشیری/ دوشنبه 27 عقرب 1397 - ۲۷ عقرب ۱۳۹۷
محور اساسی مسأله جنسیت افزایش طرحها در عالم هستی نبوده؛ بلکه بازاندیشی ژرف در این راستا میباشد. به عبارت دیگر، جنسیت همانا سلسله روابطی است که از بدو تولد، در مرد و زن تنیده شده است و یکی از حساسترین مباحث در حال تحول امروزی شمرده میشود. جنسیت نقش جا افتادهیی کهنه و سنتی زنان را بازنگری و در نتیجه، برداشت آنان و تصور مردان را متحول میکند.
فرهنگ؛ کلمهیی است قدیمی و در زبان اوستایی از دو جز (فر و هنگ) مرکب شده است. فر پیشوند و به معنای بالا، جلو، پیش و هنگ از ریشۀ اوستایی ثنکا به معنای کشیدن، سنگینی و وقار میباشد.
برای آشنایی با مفهوم فرهنگ، آثار فارسی را ورق میزنیم و نمونههایی از تعابیر گوناگونی که از آن شده است را بیرون کشیده، نقل میکنیم تا به ژرفبینی، دوراندیشی و اندیشهزایی انسانهای اندیشمند پی ببریم.
فرهنگ گذشته از معانی ـ ادب، تربیت، دانش، معرفت، حکمت و هنر و به معنای مترادف به رأی و هوش، عقل و خرد، تربیت درست، آگاهی نیروبخش، قوۀ تمیز نیک از بد، شناختن حد هر چیز، فضیلت اخلاقی، مجموع صفات پسندیده، فضایل روحی و معنوی یعنی آنچه در دایرۀ اخلاق، رفتار و گفتار خوب قرار میگیرد. آرایش جان، مایۀ آراستهگی روح، مؤجب سروری، سودمندی و بیآزاری، مایۀ نیکنامی، تندرستی روان، مایۀ زنده دلی، برتر از گوهر، بزرگی جاه، بهتر از گنج، بزرگواری، شرف، مایۀ فخر، اساس استقامت و بُردباری، مایۀ شادی و اقبال، شکوه و جلال، اندیشۀ صحیح، خردمندی و درایت نیز به کار رفته است.
ارزشهای فرهنگی به گونۀ شمشیر، عملکرد بُرنده دارند و اثرگذاری آنان مثبت و منفی ارزیابی شده و فعالان زن را تشویق میکند تا محدودیتها و چالشها را از سر راه خود بردارند، این چالشها شامل جهل، بیسوادی، فقر کشنده، خشونتهای فزاینده، خیابان آزاری، تنفروشی و سایر مفاسد اخلاقی را در بر میگیرد و برای دسترسی به این مقاصد ضرور است تا تضمینهای حقوقی، اقتصادی، سیاسی، اجتماعی و اداری در کلیه شئون زندهگی ایجاد گردد.
برابری جنسیت و فرهنگ در کشورهای انکشافیافتۀ جهان اینست که زنان و مردان از حقوق، دسترسی به آزادیهای دموکراتیک و فرصتهای مساوی برخوردار باشند. مردان و زنان به طور اختصاصی باید هیچ امتیاز به اساس مرد بودن و زن بودن را نداشته باشند.
مسألۀ جنسیت و فرهنگ در کشورهای انکشاف یافته و عقب نگهداشته شده مستلزم برخورداری مساویانۀ مردان و زنان از تمام امتیازات اجتماعی، فرصتها، منابع و دستآوردها میباشد. آنان به طور مساویانه باید فرصت آن را داشته باشند تا بتوانند در روند انکشاف سیاسی، فرهنگی، اقتصادی، اجتماعی و اداری کشورشان سهم گرفته و نقش شان را ایفا کنند و از نتایج حاصلۀ این پیشرفتها به صورت مساویانه استفاده ببرند و در دستیابی به اهداف انکشافی به طور مشترک تلاش کنند.
در سال ۱۹۷۵ میلادی در کشور مکسیکو کنفرانس سازمان ملل متحد در مورد زنان برای اولینبار تدویر یافت. اهداف این کنفرانس آن را، برخورد نامتعادل مرد و زن در حوزههای آموزش، مشارکت در امر کار، بهداشت، رفاه همچنان حقوق سیاسی و مدنی را احتوا میکرد تا عوامل آن برچیده شود.
نابودسازی نابرابری میان زن و مرد، اهداف دراز مدت جنسیت و فرهنگ معرفی شده و مشروعیت آن را نیز طرف تایید قرار داده است.
مقولههای جنسیت و فرهنگ رنگ و بوی سیاسی تازهیی کسب و از آن به عنوان ابزارهای سیاسی بهرهبرداری و بر بنیاد آن برابری زن و مرد، اهرم مبارزه با فقر، توزیع عادلانۀ ثروت و رعایت حقوق بشری تلقی گردید.
بهبود وضعیت زنان در چارچوب برنامههای فقرزدایی و رفع نیازهای اولیه، ممکن و متصور شد که اینگونه طرحهای توسعه با تصامیم ملل متحد در مورد زنان هماهنگ و همخوان بود.
زنان در همهیی جوامع بشری فرودست مردان بهشمار میآمدند. چنین طرح زن محوری یعنی فرودست بودن زن منجر به توزیع نابرابر ثروت و اختلاف در اقتدار و قدرت سیاسی کشورهای شمال و جنوب جهان گردید و به توزیع مجدد منابع طبیعی در هماهنگی به نفع زنان منتج شد.
دلایل اصلی تبعیض میان مرد و زن به برنامهریزی، نحوۀ نامناسب عملکرد اجرایی و مقاومت فرهنگی به عنوان عوامل بازدارنده در مسیر توسعه معرفی شده است. زنان قادر به توسعۀ عاقلانه و عاملانه محیط زیست و ضمانتهای مربوط در این راستا میباشند.
جهانی شدن اقتصاد و فرهنگ تأثیرات ناهمگون را به تجارت و تحلیلهای جنسی داشته و دارد. تاهمین اکنون زنان و مردان در جهان زندهگی نابرابر دارند. در دهههای اخیر فاصله میان زنان و مردان از لحاظ تعلیم و صحت کاهش یافته اما سرعت آنان در همه مناطق و ممالک جهان یکسان نیستند.
باتوجه به آن ۲۰ درصد امید به زندهگی زنان در دنیا افزایش یافته است. باردار شدن زنان، آزادی آنان را در دهههای پسین ( ۱۹۸۰ الی ۲۰۱۶ ـ م) سلب کرده است. نصف زنان عروسی شده در کشورهای در حال توسعه از وسایل معاصر تخنیکی به منظور جلوگیری از بارداری مستفید میشوند. ارایه آمار و ارقام این حقیقت را آشکار میسازد که روند باسوادی بزرگسالان زن و مرد، ثبت نام پسران و دختران نیز یک کاهش ۵۰ درصدی را در نهادهای آموزشی و پرورشی داشته است.
در جهان معاصر بیش از ۹۵۰ میلیون انسان از نعمت سواد بیبهره اند که شمار زنان ممالک در حال توسعه دو چند مردان را تشکیل میدهد. ۶۰ درصد کودکانی را که به آموزش و پرورش دسترسی ندارند، دختران جوان میباشند. زنان حامله به مواظبتهای صحی و مراقبتهای پیش و بعد از ولادت دسترسی ندارند.
۱٫۵ میلیون زن در هنگام وضع حمل از بین میروند. عوامل بالای گراف مرگ و میر بعد از ولادت در جوامع بشری و بهویژه کشورهای پسا جنگ عمدتاً ریشه در فقر گسترده دارد که مستلزم مبارزۀ همهگانی جهت جلوگیری از اینگونه ناهنجاریهای بشری را حتمی و قطعی میسازد.
طرحها و تفاوتهای فرهنگی و سیاسی جا افتادۀ پایان قرن بیستم میلادی هویتها را مورد تایید قرار داده و هنجارهای جمعی و مجازات انحرافی را مردود میداند. زنان عمدتاً از مسایل سیاسی دور نگهداشته میشوند. این امر آنان را اجباراً به طرفداران افزایش تولید نسل و ضدیت با سقط جنین مبدل میکند.
حین دفاع از حقوق زنان در مقیاس جهانی به حساسیتهای فرهنگی عطف توجه باید مبذول گردد. به منظور برابری زنان در متون قوانین در امر تأمین آموزش و مراقبتهای بهداشتی به مقصود کاهش گراف آن به تفاوت برتریهای جنسی میان مرد و زن عطف توجه شود.
۱۰ درصد زنان در مقامات کلیدی در ممالک جهان شاغل میباشند بنابرآن، این وضع و رقم برای زنان پذیرفتنی نمیباشد. تغییر کمی و کیفی آن از جمع مطالبات زنان امروزی در کشورهای پیشرفته، در حال توسعه و عقب نگهداشته شده قلمداد میشود.
برابری امکانات، دستیابی به قرضهها، استخدام به مقامات مدیریتی و اشتراک در آزمونهای رقابتی دولتی ایجاب میکند تا دولت و سازمانهای مالی در سطوح ملی و بینالمللی اینگونه مباحث را محور توجه قرار دهند.
زنان نه تنها در تولید و تهیه مواد غدایی، امور جنگلداری، زنبورداری، مرغداری و کارهای زراعتی روزمره مهارت دارند همچنان تشخیص مهارتهای زنان و زمینههای توانایی کاری آنان، تخصصهای شغلی شانرا آشکار میسازد. تجارب کاری و مسلکی آنان نادیده گرفته نشود.
زنان ذاتاً با طبیعت مهربانتر اند و هرگاه در معرض فقر کشنده روبهرو شوند به منظور بقای زندهگی فرزندان شان به تخریب محیط زیست (قطع جنگلات) نیز مبادرت میورزند و به سراغ راههای ممکن زندهگی آبرومند، سعی و تلاش به خرج میدهند.
یکی از عوامل موثر در ایجاد تساوی جسنیتی مرد و زن در فرهنگهای محلی، فرهنگهای مقاومتی میباشد که زنان و گروههای فرودست با تمسک به آن قادر به دادخواهی میشوند. اگر این شیوه از پایین به بالا و به صورت عمودی عملی گردد، دستآورد آن در جهت منافع زنان میتواند محصولی در پی داشته باشد.
زنان در کارهای روزمره از ابتکار، خلاقیت و سازماندهی بهتر برخوردار هستند و اکثریت قریب به اتفاق آنان در مدیریت و رهبری نیز مهارت منحصر به فرد دارند. این صفات زنان را نباید نادیده گرفت. در کوپراتیفها و ایجاد صندوقهای تعاونی نقش زنان یا کاملاً نادیده گرفته میشود یا به آنان اهمیت کمتری در مقایسه با مردان داده میشود که این نحوۀ برخورد، راه رسیدن زنان را به پلههای ترقی مشکلتر میسازد و کشف راههای خلاق، تقویت مشارکت زنان در نهادهای گوناگون را برای ایشان طولانیتر و پیچیدهتر میسازد.
حساسیتهای فرهنگی مثل شمشیر دو دمه، عملکرد برنده دارند. از یکسو میتواند مثبت تلقی گردد و از جانب دیگر میتواند اثرگذاری منفی داشته باشد و این امر زنان را مجبور میسازد که تا پای شان را از گلیم و محدودۀ وضع شده فراتر نگذارند. اینگونه محدودیتها و چارچوبهای فرهنگی باید شکستانده شوند.
زنان در روند کاری شان از جایگاه لازم برخوردار نیستند. به گونۀ مثال در مناطق روستایی از دسترسی به مالکیت زمین محروم هستند و از حق مالکیت مردان بر زمین باتوجه به حاکم بودن عــرف با مشکلات جدی مقابل بوده و از طرف خانواده محروم میباشند.
عوامل تحولات کنونی مشمول رشد جمعیت و محرکهای اقتصادی و ایدیالوژیک است. مردان و زنان در زندهگی و بازار کار نتایج آن را در افزایش طول عمر، کاهش در کمیت اعضای فامیل، مهاجرت و شهرنشینی لمس میکنند.
تغییر در تقسیم کار، استفاده و بهرهگیری از تکنالوژی روز، معرف پیشهها میباشد. از نقش و سهم کار زنان در صنعت نساجی، عینکسازی، انرژی برق و ساعتسازی و تأثیرات مستقیم آن بر اقتصاد جهانی نمیشود انکار کرد و چشمانداز آن، توسعه را نوید میدهد.
در کشورهای در حال توسعه بیشتر زنان هنوزهم در بخش زراعتی و در حوزههای غیر رسمی اقتصاد روستایی فعالیت گسترده دارند. باید زمینههای لازم مشارکت در بازسازی دموکراتیک جامعه، اقتصاد و بازار به زنان اختصاص داده شود و این یکی از ضرورتهای جدی میباشد.
زنانی که به تنفروشی و روسپیگری رو میآورند، شاهد گویای افزایش فاجعه بشری اند. به محرومیت اقتصادی آنان به اسرع وقت رسیدهگی شود. علتالعلل فساد ریشهیابی و خاستگاه مفاسد اخلاقی خشکانیده شوند.
عامل دیگری که آتش کینهها و زد و خوردها را دامن میزند و فاصله را عمیقتر میسازد، مهاجرتهای قانونی و غیرقانونی است که تحت نام پیوستن و گسستن مطرح میشوند و موج گروههای جدیدی را به جوامع به اصطلاح کشورهای میزبان میکشاند. در چنین مهاجرتها زنان در هر صورت، هم در کشور مبدأ و هم در کشور میزبان، اجباراً دستخوش تغییر میگردند.
پدیدۀ مهاجرت زنان را وا میدارد تا در حفظ زبان، رسوم و عادات شان و نیز با ایفای نقش ارزشمند شان به عنوان مادر، خواهر و همسر در حفظ ارزشهای فرهنگی حتا در جوامع میزبان نیز بکوشند. زنان گروههایی هستند که در حفظ ارزشهای فرهنگی از خود مقاومت و پایداری را متبارز میسازند و از هویتهای گروهی و قومیشان به صورت ویژه پاسداری میکنند.
زنان مسلمان از حق ازدواج با پیروان ادیان و مذاهب دیگر محروم میباشند. باتوجه به این ارزش و هنجار میشود گفت که زنان در جوامع اسلامی از دید جامعه شناختی، قربانی ارزشهای پیش پاافتادۀ فرهنگی و سنتی پنداشته شده و در حصول از متن امتیازات حقوق شهروندی به حاشیه رانده میشوند.
نکتۀ دیگری که جنس زن را در استفاده از امکانات و فرصتهای شغلی از متن جامعه به انزوا میکشاند انصاف، عدالت یا خودبسندهگی است و به بهره برداری از امکانات و در انتخاب پایان دادن به وضعیت فرودست بودن زن بر میگردد. به عبارۀ دیگر، محروم ماندن زن در زمینههای تعلیم، میزان درآمد، مصرف، مقام و دستیابی قدرت در حق زنان جفا شده است.
به منظور برقراری عدالت اجتماعی میان قشر مردان و زنان و توزیع عادلانه منابع، واگذاری بخشی از جایگاه و اقتدار مردان برای زنان اوضاع موجود را سادهتر میسازد و دسترسی و حصول به آن منتج به کاهش بیعدالتی خواهد شد و پایان دادن به تبعیضات جاهلانه و جابرانه به فداکاری مردان وابسته است و اما همهیی فرهنگها داوطلبانه و خوش به رضا تغییر موقعیت را پذیرفتنی نمیدانند.
اتخاذ روش و سیاستها برای رفع بیعدالتی و دادخواهی زنان در درجۀ اول مستلزم تعهد سیاسی و ایدیالوژیک دولتهاست که با ارایه طرحهای راهبردی قادر خواهند شد به توزیع مجدد منابع و ثروتها بپردازند و با رعایت عدل و انصاف در طرحهای اقتصادی به تصمیمگیریهای جامع توقیق یابند و به موضوع جنسیت و فرهنگ به عنوان بخش مهم پرداخته و به مسألۀ عدالت اجتماعی تمرکز جدی کنند.
تمرکز بیشتر به هویت مردان و زنان از جالبترین بحثها در باب زنها بوده و ایشان را فرا میخواند که در ادامۀ زندهگی به اصل تساوی حقوقی و عدم برابری در لذت بردن از رابطۀ متقابل شان کوشا باشند. نابودسازی و نابرابری زن و مرد، اهداف دراز مدت جنسیت و فرهنگ معرفی شدهاند.
از آنجایی که مقولههای جنسیت و فرهنگ رنگ و بوی سیاسی دارند، از آنها در کشورهای پیشرفته، در حال توسعه و عقب نگهداشته شده به عنوان ابزار سیاسی استفاده میشود و بنیاد آن به برابری زن و مرد، اهرم مبارزه با فقر، توزیع عادلانۀ ثروت و رعایت حقوق بشری متکی میباشند. باتوجه به آن به منظور ایجاد ضمانتهای حقوقی، مالی و اداری ضروری دانسته میشود که حضور زنان در پستهای کلیدی چون عضویت در شورای عالی دادگاه عالی، دادستانی کُل، کمیسیونهای مستقل و رسانهها پُر رنگتر گردد.
Comments are closed.