احمد مسعود: طالبان به هیچ تعهد خود به غیرقرارداد خود با آمریکا عمل نکردهاند.
گزارشگر:چهار شنبه 7 قوس 1397 - ۰۶ قوس ۱۳۹۷
حقایقی دربارۀ بریتانیا و بالاحصار و جنگ دوم افغان-انگلیس
نویسنده: گارین اِوینگ
گزارنده: رزاق مأمون- ماندگار
بخش نخسـت ———————————-
نظریهیی که من بیش از یکبار آن را خواندهام این است که انگلیسها در جنگ دوم انگلیس-افغان، بالاحصار بزرگ، قلعۀ قدیمییی که قرنها همانند یک نگهبان بر بالای شهر کابل ایستاده بود، ویران کردهاند. با وجود آنکه چند کتابی را دربارۀ رابرتس در کابل مطالعه کردم، حقیقتاً نمیتوانم بگویم که این مسایل موضوع اصلی بوده باشند و در صحتوسقم مسأله احساس شک و تردید دارم. برای روشن ساختن حقایق، تصمیم گرفتم که در این زمینه به حد بسنده، اطلاعاتِ بسنده و اسناد فراهم کنم تا حقیقت هرچه باشد، افشا شود.
بنابرین نخست میخواستم بدانم داستان از کجا شروع شد. در چند مورد، خبرنگارانی که از افغانستان با من در ارتباط اند، از کتاب معتبر «رهنمای تاریخی کابل» چاپ سال ۱۹۷۲ که نانسی هاچ دوپری کارشناس مجرب تاریخ افغانستان نقل قول میکنند. من با مرور این کتاب، اطلاعات زیر را به دست آوردم:
«بالاحصار به ارتفاع ۱۵۰ فت بر پهنۀ یک زمین بلند قرار گرفته است و تا بهار سال ۱۸۸۰، شاهد رویدادهای هیجانانگیز در تاریخ افغانستان بوده است. در اوایل قرن شانزده، ظهیرالدین محمد بابر، پایهگذار امپراتوری مغل در هند، درین قلعه زندهگی میکرد. وی که به بالاحصار علاقه داشت، این قلعه را سروسامان داد و اشعاری در ستایش آن سروده و احکام خود را بیان داشته است.
پادشاهانِ بعدی یکی پی دیگر در آن فرماندهی رانده و یا در سیهچالهای آن پوسیده اند. سرانجام در یک روز سرنوشتساز ماه سپتمبر سال ۱۸۷۹ لوئیز کیوگناری فرستادۀ انگلیس و جمعی از نگهبانانش در یکی از ساختمانهای جنوب بالاحصار قتل عام شدند. این خیزش آشکار برضد مداخلۀ انگلیس در افغانستان، سبب کشیده شدن پای قشون بریتانیا برای اشغال بالاحصار، و آویختن سران شورشی از چوبههای دار در صحن بالاحصار شد و با فرارسیدن بهار، آنها (انگلیسها) بالاحصار را «به عنوان آخرین خاطره از اقتدار ما برای گرفتن انتقام هموطنان ما» منهدم کردند و داستان بدین گونه تمام شد. (جنرال رابرتس)
نقل از کتاب «رهنمای تاریخی کابل»، نانسی هاچ دوپری، ۱۹۷۲
اگرچه حقایق شخصی ارایه شده معقول مینمایند، تفسیرهای متفاوتی به خواننده نمیدهند. حلقآویز کردن افغانها در بالاحصار یک حقیقت غمانگیز است و من بدین باورم که این مسأله یکی از اعمال بسیار شرمآورِ بریتانیا در دوران جنگ بود. (اقدامی که از سوی فریدریک هریسون در نشریۀ Fortnightly Review سال ۱۸۷۹ با هوشمندی مورد انتقاد قرار گرفته بود.) آوردن نقل قول از جنرال رابرتس کار درست است (از زندهگینامۀ خودش با عنوان «چهلویک سال در هند»)؛ مگر با مسأله تخریب بالاحصار در بهار سال ۱۸۸۰ ربطی ندارد. حقیقت این است که یک عمل انتقامجویانه به هدف تخریب بالاحصار کابل هرگز اتفاق نیفتاد.
بیایید به روز شوم سوم سپتامبر ۱۸۷۹ برگردیم؛ زمانی که کیوناری و همکارانش در سفارت از سوی سربازان متمرد افغان که از هرات آمده بودند، به هلاکت رسیدند. (اگر در آخر آنها دست به اعتراض زنده برضد دخالت بریتانیا در امور افغانستان زده بودند، اقدامشان از ابتدا بر سر این بود که معاششان پرداخته نشده بود اما در فرجام کار به تظاهرات کشید.
ساختمان اقامتگاه (بالاحصار) از سوی مهاجمان آتش گرفت، سوخت، غارت و تباه گردید. (هرچند ما به گونۀ قطعی نمیتوانیم بفهمیم که اگر دشمن شروع به آتشباری کرد، امکان دارد شماری از مدافعان بالاحصار جهت پوشش خودشان در زمان عقبنشینی به سوی قلعه، تیراندازی را آغاز کردند.)
جنرال رابرتس در اکتوبر ۱۸۷۹ با «ارتش انتقامجو»ی خویش وارد کابل شد و اولینبار بود که بالاحصار را میدیدند. جوشوا دوک که از دور قلعه را نظاره میکرد، میگوید تا آن دم دوسومِ قلعه ویران و متروکه شده بود. روز بعد، هینسمان به داخل قلعه رفت. وی مینویسد:
بنای قلعه در حال فروپاشی است؛ مگر نشانههای بزرگ پایداری و استقامت در آن به چشم میخورد و امکانات به کار گرفته شده در تهداب آن چنان بود که هر دشمن، بیدرنگ در برابر دیوار سی تا چهل فوت قرار میگرفت.
یک جادۀ سربالا تا حدود دوازده تا چهارده فت تا دروازۀ قلعه که استحکامات عظیمی دارد، هنوز همچو بنایی نیرومند و ضخیم با بلندای بیست فت باقی مانده است. اینجا بار دیگر نشان از ویرانی است و بدنههای داخلی ساختمان فرو ریخته اند. آنجا کثیف، به هم ریخته و از کار افتاده به نظر میرسد و راهرو مشرف به خانههای مخروبۀ بارگاه بالاحصار، منظرهیی سرشار از ویرانی و آلودهگی را ترسیم میکرد و نشان میداد که اوضاع بدتری هم در راه است. هوارد هینسمان، کابل، ۱۱ اکتوبر ۱۸۷۹
رابرتس روز بعد اعلامیهیی صادر کرد که یک قاضی محلی، آن را به فارسی و پشتو برگردانده بود و در آن، انتقادات مک گریگور از کاربرد واژههای بد و دور از احترام در متن اعلامیه، «نادیده گرفته» شده بود.
در اعلامیه گفته شده بود:
«قوای تحت فرمان من، اکنون به کابل رسیده و بالاحصار را تصرف کرده است؛ مگر پیشروی ما با مقابلۀ لجوجانه (اشاره به جنگ چهارآسیاب) مواجه شده است و ساکنان شهر آشکارا با مخالفان همدست شدند. از این رو، شورشیان در برابر امیر هم دست به تمرد زدند… ویران کردن شهر و زدودن نام کابل در برابر این چنین تخطی یک کیفر موجه و لازمی خواهد بود. مگر اینکه حکومت بریتانیای کبیر مایل باشد از رحم و شفقت کار بگیرد، شهر مورد عفو قرار خواهد گرفت. با این حال، نیاز است که نباید کسـی از مجازات بگریزد و کیفری که برای آنها داده میشود، طوری باشد که تا زنده اند آن را احساس کنند و به یاد داشته باشند. بنابرین، اگر از خانههای شهر کدام حملۀ نظامی بالای بالاحصار صورت بگیرد، به خاطر مصونیت و آرامش سربازان انگلیس ساختمانهای شهر با خاک یکسان خواهد شد. فریدریک رابرتس، کابل، ۱۲ اکتبر۱۸۷۹
Comments are closed.