احمد مسعود: طالبان به هیچ تعهد خود به غیرقرارداد خود با آمریکا عمل نکردهاند.
گزارشگر:عبدالکبیر ستوده/ چهار شنبه 14 قوس 1397 - ۱۳ قوس ۱۳۹۷
بخش نخست/
ایتلافهای سیاسی هم چیزی جز ایتلاف همین احزاب سیاسی قومی نبودهاند. ایتلافهای سیاسی هم غالباً روی اهداف ملی شکل نگرفتهاند. این احزاب یا از قدرت دورمانده و یا احساس میکنند که از قدرت کناز زده شدهاند و یا قدرت و شهرت خود را در معرض خطر میبینند. همین ناگزیریها احزاب سیاسی را برای مدتی و برای اهداف گنگ و مبهمی کنار هم جمع میکند و بدون اینکه به اهداف خود برسند از هم میپاشند و از بین میروند و شکافها را بیشتر میسازند.
جریانهای دینی هم متأسفانه بهتر از این نبوده و عمل نکردهاند. این جریانها هم غالباً گرفتار سطحینگری و ظاهرگرایی بوده و بهجای اینکه ارزشهای دینی و اخلاقی و انسانی را در قلوب شهروندان زنده کنند و بپرورانند، این ارزشها را بیمعنا ساختهاند. این جریانهای دینی هم در بهترین حالت سیاستزده و در بدترین حالت عوام زده شدهاند. به همین دلیل از آرمانهای خود دور افتاده و در خدمت قوم و قبیله قرار گرفتهاند و دیدگاههای و فتواهایشان بوی قومیت میدهد. دیدید که تظاهرات مردمی را حرام عنوان کردند، بابت تحمیل خواستهای قومی خود، شعار «افغانیت و اسلامیت» دادند و بهخاطر برکناری یک والی و یک قوماندان حکومت را کفری اعلام و تهدید کردند که جهاد را علیه حکومت اعلان میکنند و…، شوربختانه جریانها و نهادهای دیگر هم به هیچ وجه آرمانی نبوده و اندیشۀ فراقومی نداشتهاند.
۲-۶ جریانهای دینی و احزاب سیاسی و ایتلافهای سیاسی و اربابان محلی و بزرگانقومی، در امر دامن زدن به «تعصبات قومی و قبیلهیی»، نقش به مراتب قویتری نسبت به قدرتمداران دولتی و تروریستان مذهبی و غیر مذهبی دارند. سوء ظن، بیاعتمادی، بیعدالتی، حقتلفی، فزونخواهی، مطلقگرایی، زورگویی، نزاعآفرینی، و… به شدت در میان این جریانها و نهادها وجود دارد. اکثریت مطلق اعضای این جریانها و نهادها جاهل اند؛ هم جهل نسبت به غرایز انسانی بر آنان حاکم است و هم جهل نسبت به ارزشهای برتر دیگر و هم جهل نسبت به عواقب و پیامدهای ویرانگر و مخرب «تعصبات قومی و قبیلهیی». بزرگان این جریانها و نهادها، غالباً متعصب و متحجر اند و اهداف گنگ و سیاستهای مبهمی دارند و گفتار و کردارشان به شدت تبعیضآمیز است. چه بسا اکثر این جریانها و نهادها، خاستگاههای قومی داشته باشند و قومی بیاندیشند و قومی عمل کنند و از همین آب گلآلود «تعصبات قومی و قبیلهیی»، ماهی مراد بگیرند و به قدرت و ثروت و شهرت برسند و یا از قدرت و ثروت و شهرت خود حفافظت کنند و شهوت برانند.
تمام این مواردی که بر شمردیم، بدون تردید، یا از عوامل و دلایل «تعصبات قومی و قبیلهیی» میباشند و یا از پیامدها و نتایج «تعصبات قومی و قبیلهیی»، و تمام این موارد همانگونه که زندهگی عموم مردم ما را در چنگ خود محکم گرفتهاند، ذهن و زبان و زندهگی دولتمداران و قدرتطلبان و تروریستان این مرز و بوم را نیز تسخیر کردهاند. به همین دلایل است که ما به جز قوم و ارزشهای قومی هیچ چیز دیگری را نمیبینیم و نه تنها این بلکه همهچیز را قومی میبینیم و قومی تفسیر میکنیم.
در این جا یکی از تجارب خودم را بیان میکنم. یکی از دوستان نزدیک بنده، کارش به یکی از آمریتهای ثبت اسناد و وثایق ولایت کابل میافتد. آمر وثایق از قوم شریف پشتون بود. این دوست مان انتظار داشتهاند که کارشان بهزودی تمام شود، اما تراکم کاری و رعایت زمانبندی کارهای مراجعین، مانع برآورده شدن انتظارات این دوستمان میشود. او نزد من آمد و شکایت کرد و گفت: اگر شما آمر وثایق را میشناسید، سفارشی بکنید تا کارما سربهراه شود. اتفاقاً من آمر وثایق را میشناختم و مدت زیادی در یک ولایت با هم کار کرده بودیم و میدانستم که چه آدم شریفی است. دوستمان گفت: آمر وثایق یکی از متعصبان قومی است. اگرچه ظاهراً برخورد خوب میکند و حرفهای خوبی میزند و گشادهروی است و همیشه با تبسم حرف میزند و…، اما باز هم یک پشتون و در نهان خیلی متعصب است. من گفتم: نه. آنگونه که تو فکر میکنی نیست. تا آنجایی که میدانم، آمر وثایق مورد نظر، نه تعصبات قومی دارد و نه تحجر مذهبی دارد و نه رشوت میگیرد و نه فساد میکند و نه قانونشکنی میکند و نه در کارهای خود تعلل دارد و نه تبعیض روا میدارد و نهان بندهگان را هم خداوند میداند. از همه جالبتر اینکه این دوستمان بعد از مدتی آمدند و گفتند: قاری ستوده! شما در بارۀ آمر وثایق، راست میگفتید. این آدم خیلی شریف آدم است و تمام آن خوبیهایی که شما در بارۀ او گفتید را دارند. قبلاً خوشخُلقی و تبسمش را هم متعصبانه میدیدم، اما حالا که دید من را تغییر دادهاید، این خندهها خیلی صادقانه و انسانی و مهربانانه به نظرم میرسند.
آری، همینگونه است و به همین اساس است که من عنوان کردم:این «تعصبات قومی و قبیلهیی»، ذهنما و زبانما و زندهگی همهیی ما را تسخیر کرده است و «ما به جز قوم و ارزشهای قومی هیچ چیز دیگری را نمیبینیم و نه تنها این بلکه همه چیز را قومی م بینیم و قومی تفسیر می کنیم ».
۷- قدرتطلبان، تبلیغات و تعصبات قومی
یکی از استادان مدرسۀ امام ابوحنیفۀ کابل، در امتحانات کانکور ناکام ماند و بعد برای شاگردان خود گفت: در دانشگاههای کشور یک مشت افراد مفسد و ریشتراش و جاهل جمع شدهاند و برای کسی چون من نمیزیبد که در چنین اماکنی تحصیل کنم! یکی از مولوی صاحبان دیگر نیز در امتحانات کانکور نمرهیی قبولی نگرفت و بعد گفت: در مکانهای که فساد و بیبندوباری و بیحُرمتی به ارزشهای دینی جریان داشته باشد، کجا دانش و دانایی وجود میداشته باشد. یک قاضی را در رشوتگیری گرفتار کرده و از دستگاه قضایی بیرونش رانده بودند، زمانی که از ایشان سوال کردم چرا وظیفۀ قضاء را ترک کردید، گفت: در این دستگاه قضایی نه استقلال وجود دارد و نه بیطرفی. علاوه براین، یک آدم پاک را در این دستگاه نمیبینی و من از این دستگاه هیچ خوشم نیامد. در این دستگاه تبعیض است و خویشخوری. این افراد به خاطری که جهل خود و ناکامی خود و فسادخود و نابکاری خود را پنهان کنند، نهادهای علمی و دستگاه قضایی کشور را بدنام میکردند و در این کار تا سرحد مبالغه و دروغ پیش میرفتند.
در خصوص «تعصبات قومی و قبیلهیی» هم عین همین تبلیغات و دروغگوییها وجود دارد. بحث در این نیست که در جامعۀ ما و در نهادهای دولتی ما «تعصبات قومی و قبیلهیی» وجود ندارد، بلکه بحث در این است که بخش بزرگی از این سخنانی که در خصوص «تعصبات قومی و قبیلهیی»، گفته میشود، مبالغه و دروغ است. قدرتمداران و قدرتطلبان و تروریستان و رهبران و اربابان و…، برای ماندن در قدرت و برای رسیدن به قدرت و برای حفظ ثروت و شهورت خود و برای رسیدن به ثروت و شهوت و… باید تودههای عظیمی از مردمان بیسواد را گرد خود جمع کنند و محبوبیت خود و قدرت خود را به رُخ دیگران بکشند و نشان بدهند که آنان هم کسی اند و چیزی برای گفتن دارند. اکثر این قدرتمداران و قدرتطلبان و تروریستان و رهبران و اربابان و… نه شخصیت اخلاقی دارند که مردم را گرویدۀ خود بسازند و نه علم دارند که مردم تسلیم منطق قوی آنان شوند و نه طرح و برنامه درست دارند که تودهها، مفتون این برنامههای شان گردند. تنها سلاحی که اینان دارند، تحریک احساسات دینی و قومی مردم این مرز و بوم است و شوربختانه مردم ما هم به سادهگی به دام آنان میافتند و بهخاطر زندهگی آنان میمیرند.
فردی یک عمر فساد میکند و زمانی که به پنجۀ قانون سپرده میشود، همه میگویند: متعصبان قومی برایش توطیه چیدند و حذفش کردند و اگر این آدم از قوم خود «متعصبان قومی» باشد، میگویند: بهخاطر انحصارقدرت این کار را علیه او انجام دادند. به همین اساس هر کسی که از یک وظیفهیی برکنار شد، تنها حرفی که به زبان میآورد و میآورند این است که قربانی «تعصبات قومی و قبیلهیی» خود شد. علاوه براین، کسانی که در وظایف خود موفق بوده و به کشور و مردم خود متعهد باشند، برای تخریب آنان، باز هم دورغ میگویند و او را یک معصب قومی نشان میدهند.
نمیگوییم که در جامعهیی ما «تعصبات قومی و قبیلهیی» بیداد نمیکند و کسانی قربانی واقعی «تعصبات قومی و قبیلهیی» نمیشوند. چنین بیعدالتییی سالها و قرنهاست که در کشورما بیداد میکند و قربانی میگیرد و بیاعتمادی میآفریند و نزاع ایجاد میکند؛ اما چیزی که نباید فراموش کنیم این است که خیلیها حقایق را تحریف و فضاء را گل آلود میکنند و به ناحق کسانی را متعصب میگویند و به دروغ به کسانی تهمت متعصب بودن میزنند. یکی از علل/دلایلی ترویج «تعصبات قومی و قبیلهیی» در میان مردم ما، همین تبلیغها و مبالغهها و دورغهایی است که از سوی قدرتمداران و قدرتطلبان و تروریستان و رهبران و اربابان و…، در جامعه پخش میشود
.
۸- روشنفکری و تعصبات قومی
۱-۸ در کشورما روشنفکر به کسانی میگویند که دانشگاه رفته و سند دانشگاهی دارند. در این تلقی از روشنفکری، کسی سراغ مولفههای دانایی و اندیشهورزی و استدلالگرایی و داشتن استقلال فکری و بهرهمندی از تفکر انتقادی و گشودهگی نسبت به حقیقت و داشتن تواضع علمی و نداشتن تعصب و تحجر فکری و کوته فکری و تاریکنگری نمیرود. روشنفکر افغانستانی کسی نیست که در شکاف میان سنت و مدرنیته ایستاده است، روشنفکر افغانستانی کسی نیست که تقریر حقیقت و تقلیل مرارت بکند، روشنفکری افغانستانی کسی نیست که برای رهایی مردم و ملت خود از راه آگاهی و دانایی گام بردارد، روشنفکر افغانستان کسی نیست که منتقد همیشهگی قدرت باشد، روشنفکر افغانستانی کسی نیست که عقول مردم را بیدار بکند، و… روشنفکر افغانستانی کسی است که تحصیلات عالی دارد و کتاب میخواند و سخنوری میکند. در این مقاله روشنفکر را در همین معنا به کار میبریم و به تعاریف دیگر آن کاری نداریم.
روشنفکر افغانستانی، بهسان عام مردم و بهسان قدرتمداران و قدرتطلبان و تروریستان، قومزده و قومپرست است. عواملی که دیگران را به تعصب وا میدارد، همین عوامل روشنفکر افغانستانی را نیز به سوی تعصب میکشاند و به دلایلی که دیگران تعصب میکنند و به «تعصبات قومی و قبیلهیی» دامن میزنند، به همان دلایل روشنفکر افغانستانی نیز تعصبورزی میکند و به «تعصبات قومی و قبیلهیی» دامن میزند. روشنفکر افغانستانی تنها تفاوتی که با دیگران دارد این است که «تعصبات قومی و قبیلهیی» خود را، با ادبیات خوبتری بیان میکند و رنگ و لعاب بیشتر و بهتری برایش میدهد.
در میان روشنفکران افغانستانی شاید کسانی پیدا شوند که گرفتار دام «تعصبات قومی و قبیلهیی» نشده باشند و به این مسایل فکر نکنند، اما چنین افرادی در اقلیت قرار دارند و نمیتوانند نقشی بازی کنند. برای روشنفکر افغانستانی، همین ناکامی و بدنامی بس است که نمیتوانند در جامعه، روشنگری کنند و مردم را از تاریکی جهالت و قومپرستی و طایفهگرایی برهانند. اینجا روشنفکری و روشنگری هم به گند کشیده شده است و مداحی و چاپلوسی و لفاظی خصوصیات روشنفکری و اندیشهورزی است. ببینید که برای قدرتمداران و قدرتطلبان و تروریستان قومی و قبیلهیی، چه کسی قلم میزند و قلم میشکند؟
Comments are closed.