احمد مسعود: طالبان به هیچ تعهد خود به غیرقرارداد خود با آمریکا عمل نکردهاند.
گزارشگر:عبدالکبیر ستوده/ شنبه 17 قوس 1397 - ۱۶ قوس ۱۳۹۷
بخش چهارم و پایانی/
۲-۸ روشنفکر افغانستانی، تنها دچار تعصبات قومی نمی شود و تنها به «تعصبات قومی و قبیلهیی» دامن نمیزند، بلکه تعصبات قومی خود را توجیه هم میکند و با این کار خود برای متعصبان قومی دیگر خوراک فکری آماده میکنند و به نحوی در آرام ساختن وجدان نیمهبیدار متعصبان قومی دیگر نقشبازی میکنند. روشنفکر افغانستانی با «تعصبات قومی و قبیلهیی» خود، بدی اخلاقی و قباحت شرعی «تعصبات قومی و قبیلهیی» را از نظرها میاندازند و با توجیهگریهای خود، وجاهت اخلاقی و جواز شرعی برای «تعصبات قومی و قبیلهیی» فراهم میآورد و به همین دلایل روشنفکر افغانستانی بیمسوولیتتر مینماید و بیوجدانتر ظاهر میشود.
یکی از رایجترین دلایل روشنفکر افغانستانی در مورد «تعصبات قومی و قبیلهیی» شان این است: «ما متعصب نیستیم و تعصبات قومی و قبیلهیی را نمیپذیریم، اما تعصبات قومی و قبیلهیی دیگران ما را متعصب ساخته است». این استدلال شبیه استدلال رشوتخوران است که میگویند: «همه رشوت میخورند، ما هم رشوت میخوریم» و یا شبیه استدلال کسانی است که میگویند: «همه زور میگویند، ما هم زور میگوییم و همه بیعدالتی میکنند، ما هم بیعدالتی میکنیم». حرف روشنفکران متعصب هم همین است که دیگران تعصب میکنند و ما هم مجبور میشویم که تعصب کنیم. گویی تعصبات قومی و قبیلهیی دیگران، قبح شرعی و عقلی تعصبات قومی و قبیلهیی را بر میدارد و آنگاه منِ روشنفکر اجازه دارم که تعصب کنم و به تعصبات دامن بزنم و… تاجیک تعصب به خرج میدهد به دلیل اینکه پشتون تعصبورزی میکند و پشتون تعصبورزی میکند به دلیل اینکه هزاره تعصبات قومی را دامن میزند و هر کسی گرفتار دام تعصب شده به دلیل اینکه دیگران گرفتار این دام اند.
اما آیا تعصبات قومی پاسخ درستی به تعصبات قومی دیگران است؟ آیا تعصبات قومی دیگران مجوزی اخلاقی و شرعی برای تعصبات قومی ما فراهم میکند؟ آیا با تعصبورزی متقابل میتوان چرخهیی تعصبات قومی و قبیلهیی را متوقف کرد یا سرعت و شدت آن را کاهش داد؟ آیا تعصبات قومی متقابل ما به تعصبات قومی دیگران، باعث تعصبات قومی بیشتر آنان نمیشود؟ آیا دیگران نمیتوانند بگویند که آنها هم متعصب نیستند، بلکه تعصب ما آنان را متعصب ساخته و به تعصب وا داشته است؟ از تعصبورزی متقابل ما، آیا فقط متعصبان دیگر متضرر میشوند یا انسانهای بیگناه دیگری که اصلاً متعصب نیستند و به این مسایل نمیاندیشند؟ اگر تعصبات قومی دیگران ما را متعصب میسازد، آیا تعصبات قومی متقابل ما دیگران را متعصب نمیسازد؟ اینها سوالهای است که روشنفکر افغانستانی به آنها نمیاندیشد و به آنها پاسخ سرراستی نمیدهد.
۳-۸ روشنفکر افغانستانی متأسفانه گرفتار منطق «یک بام و دو هوا» است و به واسطۀ همین مغالطه، «تعصبات قومی و قبیلهیی» خود را لاپوشانی میکند. در واقع، روشنفکر افغانستانی هنوز هم جیرهخوار همین متعصبان بزرگ قومی و بزرگان قومی متعصب است. اگر یک خاین ملی یا یک رهبر متعصب قومی برای یک روشنفکر افغانستانی یک دفتری بدهد و ماهانه دوصد دالری، اندیشه و قلم روشنفکر افغانستانی یکصد و هشتاد درجه تغییر میکند و آنگاه روشنفکر افغانستانی میشود یک تقدیسگر دو آتشه برای بزرگان خود و یک پردهدر بیپروا برای بزرگان دیگران. همین گرفتاری و جیرهخواری است که روشنفکر افغانستانی را گرفتار منطق «یک بام و دو هوا» میکند و هم استقلالیت را از او میگیرد و هم بیطرفی را.
یک روشنفکر تاجیک، زورگویی یک رهبر پشتون را بر نمیتابد و آن را تحت عناوین انحصارطلبی و قومیگرایی و بی عدالتی و… نکوهش میکند، اما زورگویی یک رهبر تاجیک را عدالتطلبی عنوان میکند و آن را توجیه میکند. یک روشنفکر پشتون، بزرگان و رهبران اقوام دیگر را توهین میکند و آن را «نقد» مینامد، اما نقد دیگران از یک بزرگ و رهبر پشتون را توهین عنوان میکند و تعصب مینامد. دشنام دادن یک پشتون به جنرال دوستم، برای یک روشنفکر ازبیک تعصب است، اما دشنام دادن یک ازبیک به اشرف غنی، شجاعت و نترسی بینظیر و مثال زدنی. یک روشنفکر هزاره دستبوسی رهبر خود را صداقت میداند، اما حمایت یک وکیل پشتون از اشرف غنی را تعصبورزی و قومپرستی عنوان میکند.
روشنفکر افغانستانی، زمانی که در بارۀ بزرگان و رهبران قومی خود، چیزی میگوید یا مینویسد خوبیهای آنان را به زیبایی بیان میکند و بیکفایتها و بیدانشیها و بیمسوولیتیها و خیانتهای آنان را مسکوت میگذارد و برعکس، زمانی که در بارۀ بزرگان و رهبران قومی اقوام دیگر، چیزی میگوید یا مینویسد، بیکفایتها و بیدانشیها و بیمسوولیتیها و خیانتهای آنان را به شیوایی بیان میکند و خوبیهای آنان را به کُلی نادیده میگیرد و یا قومی تعبیر و تفسیر میکند. آیا روشنفکر افغانستانی میتواند از این دامهای قومی و زبانی رهایی یابد و همه را ببیند و همه را بخواند و همه را نقد کند و خود را در معرض نقد دیگران قرار بدهد و نقدپذیر باشد؟
۹- تعصباتقومی؛ پیامدها و سوءتفاهمها
۱-۹ برای مردمما که همیشه تازیانۀ متعصبان قومی را خورده اند و زخم «تعصبات قومی و قبیلهیی» را بر پشت و پهلوی خود دارند، درک «تعصبات قومی و قبیلهیی» و شناخت متعصبان قومی، از ضروریات است. علاوه براین، اهمیت درک و دریافت دلایل روانی و اجتماعی و فرهنگی و… «تعصبات قومی و قبیلهیی»، به هیچ وجه کمتر از اهمیت درک و شناخت «تعصبات قومی و قبیلهیی» و متعصبان قومی نیست. در این نوشته، سعی کردم نکاتی را در این خصوص مطرح کنم و مواردی را برجسته سازم و روی مواضعی تأکید کنم. ما دیدیم که «تعصبات قومی و قبیلهیی» چیست و چه کسانی و به چه دلایلی، گرفتار دام «تعصبات قومی و قبیلهیی» میشوند و به «تعصبات قومی و قبیلهیی» دامن میزنند. زیاده از این حد باید به پیامدهای «تعصبات قومی و قبیلهیی» نیز توجه کنیم و نقش آن را در ایجاد سوءتفاهم در بین اقوام شریف کشور به بررسی بنشینیم.
شاید اولین ثمرۀ «تعصبات قومی و قبیلهیی»، «فاصلهگزینی» باشد. متعصبان قومی خود و قوم خود را تافتهیی جدا بافته از دیگران میدانند و به همین اساس خود را شایستهتر و ممتازتر و مستحقتر از دیگران تلقی میکنند و دیگران را بیگانهتر و پایین مرتبهتر و حتا پستتر عنوان میکنند و لاجرم به دامن «تبعیض» فرو میغلتند و دست به بیعدالتیها و حقتلفیها میزنند. متعصبان قومی باید به انواع رذایل اخلاقی تن بدهند. دورغ بگویند و لاف بزنند و بزرگنمایی کنند و تاریخ را تحریف و حقیقت را کتمان کنند و پا روی شرافت و کرامت دیگران بگذارند و حقوق شان را نقض کنند و دیگران را برنجانند و اندوه بدهند.
علاوهبراین، متعصبان قومی باید به پای زورمندان نالایق و سرمایهداران فرومایۀ قوم و قبیلهیی خود، سر فرود بیاورند و از افراد ضعیف و ناتوان و بیسواد قوم خود، سواری بگیرند و بر گردههای آنان سوار شوند و از احساساتشان بهخاطر منافع شخصی خود سود ببرند.
متعصبان قومی، دشمنتراش اند و نفاق افگن. آنان باید دشمنانی داشته باشند تا هرچه کین و عقدۀ قومی دارند بهنام آنان بنویسند و مردم را از آنان بترسانند و خود را پایگاه و پناهگاه مردم بیپناه و بیچاره معرفی کنند. باید ترس را در دل مردم جا داد، باید عداوت را در میان آنان دامن زد، باید مردم را نسبت به یکدیگر بیاعتماد ساخت و باید صدها پستی و پلشتی دیگر را مرتکب شد، تا قدرت خود را حفظ کرد و ثروت خود را افزون ساخت.
«تعصبات قومی و قبیلهیی»، بزرگترین ضربه را به پیکر سیاسی یک کشور و روابط اجتماعی شهروندان یک مملکت وارد میکند. ملت شدن را زیر سوال میبرد و وحدت ملی را صدمه میزند و فاصلهها را بیشتر میسازد و انزجار عمومی را باعث میگردد و همه را تا آستانۀ خشونت و خونریزی میکشاند و جامعه را تا سرحد انفجار سوق میدهد و…
ما باید پرسشهای زیاد را از خودمان کنیم: چه کسی انحصارطلبی میکند؟ چه کسی زور میگوید؟ چه کسی تفرقهافگنی میکند؟ چه کسی به حذف اقوام دیگر میاندیشد؟ چه کسی مردم را در جهل نگه میدارد؟ چه کسی به مردم دروغ میگوید و کتمان حقیقت میکند و دست به تحریف واقعیت میزند؟ چه کسی خاین قوم خود را قهرمان میسازد و قهرمان قوم دیگر را ترور شخصیت میکند؟ چه کسی در جامعه نفرت میپراکند و در میان مردم دشمنانهگی ایجاد میکند؟ چه کسی ظلم میکند و بیعدالتی میکند؟ شاید سادهترین و سرراستترین پاسخ به تمام این پرسشها در کشورما این باشد: «قومپسرتان و متعصبان قومی». آیا تمام این بیاعتمادیها و سوء تفاهمهایی که در میان مردم ما به وجود آمده است و ما همه اکنون شاهد آن هستیم و دارد هستی و مستی مان را به باد میدهد، محصول مستقیم «تعصبات قومی و قبیلهیی» قومپرستان و متعصبان قومی نیست؟
۲-۹ سوء تفاهم، بین افراد و شهروندان یک کشور، فاجعهبار است و سوء تفاهم، بین اقوام و قبایل یک جامعه چندقومی، مخرب است. یکی از پیامدهای «تعصبات قومی و قبیلهیی»، بدون تردید، سوء تفاهم بین اقوام یک کشور است. یک فرد تعصب میکند و بیعدالتی میکند و بهخاطر موجه نشان دادن یا پنهان ساختن تعصبات خود، دست به توجیهگری میزند و افراد دیگری را همراه و همفکر خود ساخته و متعصب میسازد و این تعصبات، دیگران را هدف قرار میدهد و برایشان درد میدهد و محرومیت میآورد و تخم تعصبات و دشمنانهگی را در دل آنها میکارد و آنان را به عمل متقابل و بالمثل وا میدارد. چنانچه گفته اند: کسانی که شرارت دیدهاند در نهایت خود شریر میشوند و شرارت میکنند.
تعصبات قومی و قبیلهیی، بیطرفی و واقعنگری و انصاف را نیز از آدمی میگردد. در این صورت، هر کسی به هر کسی به دیدۀ تردید نگاه میکند و همه همدیگر خود را متعصب میبینند و فعالیتهای شان را و سخنانشان را و موقفگیریهای شان را متعصبانه عنوان میکنند و یکدیگر را بد میفهمند و در این میان خوبها هم قربانی میشود و کارهای صادقانۀ شان نادیده گرفته میشود و بیاعتمادی و بیباوری، وحدتشان و قدرتشان و استعدادهای شان و فرصتهای شان را از بین میبرد.
چند روز پیش، صاحب این قلم، بابت پیروزی دو ورزشکار کشور در رقابتهای مشتزنی، ابراز شادی کردم و برای این دو ورزشکار موفقیت بیشتر خواستم. یک دوستی که تصور کرده بود من پشتو زبان هستم، در پای پست من نوشته بودند: از پیروزی هوتکها شاد شدی، آیا از پیروزی طرف دیگر (منظورشان مبارز بود) هم شاد شدی یا نه؟ (سخن این دوست این بود: به آنی که شاد نشدی حتماً غیر هوتک است) این دوست، ما نمیدانست که من پارسی زبان هستم و من و مبارز از یک ولایت میباشیم. این دوست شاید دچار تعصبات قومی نشده باشد و متعصب نباشند، اما فضای تعصبآلود کشور، ذهن او را در قبضۀ خود گرفته است و همه را متعصب میبیند و هر نوشتهیی را تعصبانه میخواند و نسبت به همه بیانصافی میکند. به همین اساس است که بنده به این باورم، در کشور ما خیلی از آدمها متعصب نیستند، اما دچار سوء تفاهم شده و اعتماد خود را از دست دادهاند و به همه چیز به دیده شک مینگرند.
۱۰-چگونه باید بود و چه باید کرد
شهروندانی که مدام تازیانۀ «تعصبات قومی و قبیلهیی» را خورده و به همدیگر خود بیاعتماد شده اند، سخت است که مبارزه با «تعصبات قومی و قبیلهیی» را از خود شروع کنند و رذالت اخلاقی را در درون خود نابود کنند. اما یگانه راه مبارزه با این رذالت اخلاقی و مخرب و موثرترین را، این است که هر شهروند، با تعصبات خودش مبارزه کند و ریشۀ این رذالت اخلاقی را در دل و درون خود بخشکاند و چیزی نگوید و ننویسد و کاری نکند که بوی تعصبات قومی از آن به مشام برسد. این اولین گام است که باید برداشته شود و برداشتن این گام، بدون تردید، شجاعت اخلاقی میطلبد.
گام مهم دیگری که باید برداشته شود، اصلاح نظام تعلیم و تربیت است. دانشآموزان و دانشجویان ما، در دورۀ مهم و سرنوشتساز دانشآموزی و دانشجویی، چقدر درس خویشتنداری، همدیگرپذیری، کثرت باوری و عشقورزی به دیگران را فرا میگیرند و میآموزند؟ از این نگاه، متأسفانه ما دچار فقر نه که گرفتار فلاکت هستیم.
مسوولیت بیشتر، اما متوجه مسوولان و کارکنان دولتی است. تعصب یک فرد عادی، منحصر در دایرۀ زندهگی همان فرد است، اما تعصب یک مسوول و کارکن دولتی، محدودۀ بیشتری را در مینوردد و دامن افراد بیشتری را میآلاید و لوث میکند. مقامات بلند رتبۀ دولتی، باید درایت بیشتری به خرج دهند و اقدامات انسانیتر و مردمیتری داشته باشند. یک حرف و یک اقدام متعصبانۀ این مقامات رده بالای، کُل فضای کشور را تعصبی میسازد و برای هر متعصب خودی و غیر خودی دیگری، توجیه فراهم کند.
رسانههای همهگانی کشور، جامعۀ مدنی، اتحادیهها، انجمنها، حرکتهای مذهبی، احزاب سیاسی و…، نیز در این عرصه مسوولیت بزرگی دارند. نهادها و جریانهای بالا، اولاً خودشان دست از «تعصبات قومی و قبیلهیی»، بردارند و ثانیاً باید از دامن زدن به «تعصبات قومی و قبیلهیی»، خودداری کنند و ثالثاً باید در برابر هر نوع تعصب و علیه هر متعصبی مبارزه کنند و رابعاً باید در مورد پیامها و پیامدهای ویرانگر «تعصبات قومی و قبیلهیی»، به مردم آگاهی بدهند.
پدران و مادران، نیز دست روی دست نگذارند و سعی کنند همراه با کودکان خود، از شر این رذالت اخلاقی رهایی یابند.
Comments are closed.