گزارشگر:رسول خان امین/ سه شنبه 18 جدی 1397 - ۱۷ جدی ۱۳۹۷
بخش بیســتوچهارم
• واقعی افراد را بردن و مطالبی در مورد آنها گفتن: همچنین وقتی از افراد واقعی نام میبرید، داستانتان زنده میشود. با استفاده از نامهای شخصیتها و بیان مطالبی راجع به آنها واقعیشان کنیـد، به عنوان مثال: «احمد یک مرد کوچکِ لاغراندام با پوست گندمی و چشمان سیاه است، او با افراد مافوقِ خود بهراحتی گفتوگو و نظرِ خود را بیان میکند.»
• با موضوع سخنرانی مرتبط باشد: داستان باید با موضوع سخنرانی مرتبط باشد. ضمناً اگر در سخنرانی اشتباه کردیم، میتوانیم با یک داستانِ خوب و اجرای قوی آن را جبران کنیم.
• استفاده از واژههای تصویرساز: سعی کنیم در داستانهای ما از بهکاربردن کلمههای انتزاعی خودداری کنیم و بهجای آن از کلماتی که با حواس پنجگانه حس میشوند استفاده کنیم، کلماتی که تصویرسازند و میتوانیم آنها را تجسم کنیم. به عنوان مثال: «سیب» یک کلمۀ تصویرساز است چون میتوانیم آن را تصور کنیم ولی «بهینهسازی» یک کلمه انتزاعی است و یک تصویر مشترک بین همۀ انسانها ندارد.
• درگیر کردن حواس بینایی، شنوایی، لامسه، بویایی و چشایی افراد به اجزای داستان :همۀ افراد یکی از حواس پنجگانۀ آنها از بقیۀ حواس آنها قویتر است و جهان پیرامونِ خود را با آن بیشتر و بهتر درک میکنند. به عنوان مثال: بعضی افراد به لحاظ دیداری، قویترند و جهان را با دیدن بیشتر درک میکنند که به آنها دیداریها میگویند. این افراد وقتی یک چیز را ببینند، بهتر درکش میکنند. بعضی افراد به لحاظ شنیداری، قویتراند یعنی وقتی چیزی را بشنوند بهتر درک میکنند، و بعضی افراد حسیاند و وقتی چیزی را حس کنند بهتر آن را درک میکنند. بنابرین در سخنرانی و تعریفِ داستان باید طوری داستان را تعریف کرد که هر سه گروه بتوانند داستان را از دریچۀ درکِ خودشان درک نمایند یعنی فرد دیداری بتواند داستان را تصویرسازی نماید، فرد شنیداری بتواند صدای افراد داستان را بشنود و فرد حسی بتواند داستان را حس کند.
۱٫ یک پرسش بپرسید: پرسیدن سوال از مخاطبان یکی از قدرتمندترین روشها برای جلب توجه و مشارکت آنها از همان شروع سخنرانی است. با پرسیدن یک سوال مخاطبان بهطور غیر ارادی به پاسخ فکر میکنند و ذهنِ آنها درگیر موضوع سخنرانی میگردد. به عنوان مثال: «چند نفر از شما میخواهید سخنرانی خوبی ارایه کنید.» البته باید توجه کرد که گاهی هدف پرسش و پاسخ نیست، بلکه جلب توجه مخاطبان به موضوع سخنرانی است. همچنین پرسشهایی که مطرح میشود باید بسیار ساده و آسان باشد تا مخاطبان بتوانند بهراحتی به آن پاسخ دهند. به گونۀ مثال: «چند نفر از شما امروز از انترنت استفاده کرده است؟» اگر سخنران از مخاطبی سوال پرسید و مخاطب پاسخ را نمیدانست، باید سریعاً از آن فرد بگذرد تا آن شخص حسِ بدی پیدا نکند وگرنه زمینه را برای شکستِ خود فراهم کرده است. پیشنهاد میشود به عنوان سخنران، سوالی را که مطرح میکنید از مخاطبانی که داوطلب هستند، آن سوال را بپرسید تا نتیجۀ خوبی کسب نمایید. یک روش دیگر برای سوال پرسیدن، سوال بلاغی است که خودتان به آن سوال،جواب میدهید. البته این سوال به اندازۀ یک سوال واقعی قدرت و جذابیت ندارد؛ اما این امتیاز را دارد که سریعتر است و از ریسک افتادن در یک بحث طولانی اجتناب میکند.
Comments are closed.