سخنرانی و فـن بیان

گزارشگر:رسول خان امین-بخش بیســت‌وششـم/ شنبه 22 جدی 1397 - ۲۲ جدی ۱۳۹۷

 mandegar

 

  1.   با  مطرح کردنِ یک مشکل و بیان راه‌حلِ آن شروع کنید: وقتی به عنوان سخنران برای مدیران تولید صحبت می‎کنیم، آن‎ها می‎خواهند بدانند که چگونه می‎توانند تولید را افزایش دهند. با مطرح‎کردنِ یک مشکل مشترک مخاطبان و این‌که چگونه می‎توان آن‎ را حل کرد، می‎توان توجه مخاطبان را جلب کرد.
  2. سخنرانیتان را با یک تشبیه یا استعاره شروع کنید: «کودکان مثل گُل‎های یک باغ هستند، اگر استعدادهای آن‎ها را پرورش دهید رشد می‎کنند و اگر پرورش ندهید، استعدادهای آن‎ها می‎خشکند.» تشبیه و استعاره و قیاس، شیوه‌یی فاخر و شیوا برای بیان ایده‎ها و گفته‎های ماست. ما با گفتن یک تشبیه یا استعاره می‎توانیم مفاهیم انتزاعی و دشوار را به‌راحتی ساده‎‎سازی کرده و تصاویر روشنی را ترسیم کنیم و این شیوۀ بیان برای ذهن جذاب است؛ چون مغز انسان مقایسه را دوست دارد و می‎خواهد زحمت فکر کردن را به خود ندهد، چون می‎خواهد کمترین میزان مصرف انرژی را داشته باشد. استعاره زبان ضمیر ناخودآگاه است و با استفاده از استعاره می‎توانیم مفاهیم را به ذهنِ ناخودآگاه مخاطب گره بزنیم و در یک لایۀ عمیق‎تر با افراد ارتباط برقرار کنیم. برای بیان استعاره با توجه به شرایط و موقعیت، بهتر است از خلاقیتِ خود استفاده بکنیم ولی با این وجود تکنیک‎هایی هم وجود دارد، مثل تکنیک: «… من مثل… است، چون…»: سخنرانی من مثل دریاست، چون هم وسعت دارد و هم عمق. سخنرانی من مثل یک آبشار است چون زیبا و پُرسروصداست.
  3.    سخنرانیتان را رازآلود کنید: وقتی کنجکاوی مخاطبان را برمی‎انگیزید، آن‎ها به‌راحتی به تورِ شما می‎افتند و وقتی سخنرانی‎تان را رازآلود شروع می‎کنید و ضمناً چند تا سرنخِ مبهم به آن‎ها می‌دهید، ذهن مخاطبان بسیار درگیر صحبت‎هایی که سخنران می‎خواهد بگوید، خواهد شد و میزان توجه او به شدت افزایش می‎یابد. فقط باید مواظب باشیم که بیش از اندازه کش ندهیم تا مخاطب خسته شود.
  4. در صورت امکان با شوخ‌طبعی و طنز شروع کنید: همیشه مخاطبان، سخنرانی را دوست دارند که آن‎ها را به لبخند زدن وا می‎دارد؛ اما این‌جا نکتۀ مهمی وجود دارد و آن این است که نباید شوخ‎طبعی و طنز را با لطیفه تعریف کردن یکی دانست. منظور از شوخ‎طبعی فکاهی تعریف کردن نیست. شوخ‎طبعی یعنی شاد بودن، شیطنت کردن، یعنی چیزها را جدی نگرفتن، یعنی دیدن بُعد خنده‌دار و سرگرم‎کننده. دیل کارنگی در کتاب آیین سخنرانی خود می‎نویسد: «حتماً دیده‎اید بعضی از سخنران‎ها حرف‎های‎شان را با داستان‎های مضحک شروع می‎کنند که ابتدا این روش را توصیه نمی‎کنیم. لطفاً شما در چنین دامی نیفتید چون خیلی زود در دستپاچه‌گیِ خودتان این حقیقت تلخ را کشف می‎کنید که داستان مضحک غالباً به جای خنده، حس لوده‌گی را در شنونده ایجاد کرده است.»

گاهی هم هست که مخاطب از سر تا آخرِ داستان را می‎فهمد و در این حالت سخنران مثل احمق‎ها به نظر می‎رسد. داشتن روحیۀ طنز، نعمت گرانبهایی است که اگر سخنرانی از آن بهره‎مند باشد، برندۀ واقعی است. یک سخنرانیِ متعادل نه با لوده‌گی و پیش پا افتاده‌گی شروع می‎شود و نه با متانت و وقار اغراق شده، هیچ‎کدام صحیح نیستند. اگر چنان درایت و بصیرتی دارید که می‎توانید لطیفه‎یی از یک ماجرای غیرمعمول و یا صحبت‎های سخنران قبلی بیرون بکشید و به کسی هم اهانت نشود، این کار را بکنید. آسان‎ترین راه برای ایجاد شادمانی این باشد که قصه‎یی دربارۀ خودتان تعریف کنید. وضع خودتان را در یک موقعیتِ پیچیده به شکلی طنزآلود بیان کنید .چنین داستانی واقعاً جوهر طنز را در خود خواهد داشت و اثرگذارخواهد بود.

اشتراک گذاري با دوستان :

Comments are closed.