احمد مسعود: طالبان به هیچ تعهد خود به غیرقرارداد خود با آمریکا عمل نکرده‌اند.





صلـح «با عـزت» غنـی کـدام صلـح است؟

گزارشگر:احمـد عمـران - ۱۴ دلو ۱۳۹۷

همان‌گونه که امریکا در قضیۀ صلحِ افغانستان فعال شده، به موازاتِ آن کشورهای منطقه نیز تلاش‌هایی را آغاز کرده‌اند که بتوانند در این روند نقش و سهمِ خود را داشته باشند. این‌که این تلاش‌ها چقدر واقعاً به صلح افغانستان کمک می‌رساند، هنوز در هاله‌یی از ابهام قرار دارد ولی این تلاش‌ها نشان می‌دهد که هر یک از کشورهای منطقه با توجه به منافع و نگرانی‌هایی که برای خود متصورند، نمی‌خواهند از این روند به دور باشند. شاید برخی از این کشورها نقش امریکا را چندان در راستای منافعِ خود نمی‌دانند و به همین دلیل می‌کوشند که از تحولاتِ منطقه به mandegarدور نمانند. یکی از این کشورها بدون شک روسیه است که از مدتی به این‌سو به صورتِ غیرمترقبه و جدی در روند صـلح افغانستان خود را فعال نشان می‌دهد.
روس‌ها عمدتاً نگران حضور امریکایی‌ها در منطقه اند و گفت‌وگوهایی را که با طالبان در دوحه آغاز شده است، به دیدۀ شک می‌نگرند. روس‌ها هرچند پیش از امریکایی‌ها خود را به طالبان نزدیک کرده بودند، ولی به دلیل این‌که حضور نظامی در افغانستان ندارند، نمی‌توانند به اندازۀ این کشور در روند صلح موثر عمل کنند. بسیاری از تحلیل‌گران به این باور اند که روس‌ها عمدتاً تلاش می‌کنند که امریکایی‌ها را در میدان افغانستان به شکست نظامی بکشانند؛ همان برخوردی که امریکایی‌ها در پایان جنگ سرد با این کشور صورت دادند.
در همین حال، نباید فراموش کرد که نقش برخی کشورهای منطقه نیز چندان در قضیۀ صلح افغانستان روشن به نظر نمی‌رسد و یا این کشورها به یکدیگر اعتماد لازم را ندارند. قطر، پاکستان، امارات متحدۀ عربی و عربستان سعودی که بیشتر از دیگر کشورها با طالبان رابطه دارند و دولت افغانستان انتظار داشت که از نفوذ این کشورها بتواند در راستای انجام گفت‌وگوهای رو در رو با طالبان استفاده کند، هر کدام با آجندایِ خود در این روند فعال هستند. اماراتی‌ها و سعودی‌ها به قطری‌ها نگاه مثبت ندارند و ایران و روسیه از نقش این کشورها در روند صلح افغانستان بیمناک به نظر می‌رسند. این متغیرها و مولفه‌ها، روند صلح افغانستان را بیش از هر زمان دچار پیچیده‌گی‌هایی کرده است که واقعاً نمی‌توان به ارزیابی درست وضعیت دست پیدا کرد. از یک جانب معلوم نیست که ادارۀ ترامپ واقعاً در پی چه چیزی است؟ آیا این کشور می‌خواهد با بیرون کشیدنِ سربازانِ خود از افغانستان آن را به گروه‌های تمامیت‌خواه و تندرو در ازای چند توافق سطحی بسپارد؟ آیا امریکایی‌ها نقشۀ دیگری برای تأمین صلح دارند؟
این سوال‌ها بدون شک این روزها ذهن‌های بسیاری را به چالش طلبیده، بدون آن‌که واقعاً پاسخ‌های روشنی به آن‌ها داده شود. زلمی خلیل‌زاد نمایندۀ وزارت خارجۀ امریکا در امور صلح افغانستان چندان حرفِ روشنی از جریان گفت‌وگوهایش در قطر به‌دست نمی‌دهد. ترامپ معتقد است که گفت‌وگوهای صلح در مسیر درستی حرکت می‌کند ولی سنای امریکا نگران بیرون شدن سربازان امریکایی از افغانستان است. مقام‌های کشور هم که گاهی با عصبانیت در این خصوص ابراز نظر می‌کنند، تا به حال حرفِ روشن و درست‌وحسابی‌یی نگفته‌اند که واقعاً تصویر روشنی از وضعیت ارایه کند. اشرف‌غنی رییس حکومت وحدت ملی گاهی از امضای سندی یاد می‌کند که می‌تواند مثل سند گندمک باشد که میان سه کشور بریتانیا، پاکستان و افغانستان به امضا رسیده بود و تا امروز باعث جنجال در منطقه شده است. اما آقای غنی به صورتِ واضح نمی‌گوید که قرار است چه توافقی میان امریکایی‌ها و طالبان صورت گیرد که تبعاتی همچون سند گندمک داشته باشد.
با آن‌که به نظر می‌رسد میانۀ ارگ با کاخ سفید در روزهای اخیر به‌شدت به وخامت گراییده، ولی در جبهۀ مجاهدین سابق خوش‌بینی‌هایی نسبت به گفت‌وگوهای صلح امریکا دیده می‌شود. روسیه هرچند به صورتِ رسمی اعلام کرده که نشست مسکو با شرکت نماینده‌گان طالبان و برخی از سران مجاهدین سابق به دعوت یک نهاد خصوصی افغانستان برگزار می‌شود، ولی انکار نباید کرد که نقش این کشور در برگزاری این نشست برجسته بوده است. افرادی هم که به این نشست از افغانستان دعوت شده‌اند، نسبت به پیامدهای خلاف دیدگاه رسمی حکومت افغانستان، خوشبین به نظر می‌رسند. محمد محقق یکی از دعوت‌شده‌گان نشست مسکو به صورتِ واضح گفت که آقای غنی برای ادامۀ بقای خود، در راه رسیدن به صلح سنگ‌اندازی می‌کند. این دیدگاه از جهاتی درست به نظر می‌رسد، چون به هرحال اگر حکومت افغانستان به عنوان مجری سیاست‌های رسمی و اصلی در کشور می‌خواست در روند صلح نقش بارز داشته باشد، باید چنان دیپلماسی‌یی را به کار می‌برد که از تمام فرصت‌ها می‌توانست به نفع تأمین صلح و امنیت در کشور استفاده ببرد.
متأسفانه ادارۀ آقای غنی ناکارآمدتر از آن است که بتواند نقش فعال و مثبت در روند صلح داشته باشد. امروز از برکتِ همین ادارۀ ناکام و فاسد، گروه طالبان در موقعیتی قرار گرفته که شرایط وضع می‌کند و از انحلال ارتش و نهادهای حکومتی در افغانستان دم می‌زند. اگر آقای غنی واقعاً رهبری مردمی و با صلاحیت می‌بود، امروز منافع افغانستان در گرو معاملۀ کشورهای قدرتمند قرار نمی‌گرفت. سوال اساسیِ امروز این است که واقعاً می‌شود با طالبان در مورد آیندۀ افغانسـتان به نتیجه رسید؟ شاید برخی بگویند که با تغییر نظام و قانون اساسی که مطابق طرح طالبان باشد، این نتیجه به‌دست می‌آید؛ ولی آیا واقعاً آن‌وقت جامعۀ جهانی وحکومت افغانستان می‌توانند از وضعیتی که موجب به وجود آمدن آن شده‌اند، دفاع کنند؟
صلح به هر قیمتی، واقعاً بی‌معنا و غیرقابلِ دفاع است. مردم افغانستان صلحِ باعزت می‌خواهند، اما واقعاً معلوم نیست وقتی رییس حکومت از صلحِ باعزت سخن می‌گوید، منظورش کدام صلح است. به نظر می‌رسد آقای غنی عزت را با موجودیتِ خودش در رأس قدرت اشتباه گرفته است و به همین دلیل صلحی را باعزت می‌داند که منافع خودش را آسیب نرساند. اما به نظر مردم افغانستان، صلحی باعزت خوانده می‌شود که دسـتاوردهای نظام و ارزش‌های دموکراتیک در آن تضمین شده باشد. با چنین صلحی اگر طالبان می‌توانند موافق باشند، آن وقت حرفی نیست.

اشتراک گذاري با دوستان :

Comments are closed.