احمد مسعود: طالبان به هیچ تعهد خود به غیرقرارداد خود با آمریکا عمل نکردهاند.
- ۲۱ حوت ۱۳۹۷
اخیراً بحث مذاکرات با طالبان در هالهیی از ابهام قرار گرفته است و هیچکسی نمیداند که در میز خلیلزاد و دیگر نمایندههای امریکا و ملا برادر و استانکزی چه چیزهایی اتفاق میافتد و روی چه مسایلی بحث میشود. در گرماگرم این ابهام، سفر وزیر خارجۀ آلمان به افغانستان و اظهاراتِ او مبنی بر برگزاری بُن سوم برای افغانستان، بحث تازهیی برای رسانههای کشور شده است.
اگرچه مردم افغانستان اکنون نمیدانند که قرار است چه چیزی بر سرنوشت و آیندۀشان رقم بخورد اما نگران اند که نشود یکبار از روی میزی که در قطر مانده شده است، نقشهیی بیرون شود که در آن خیرِ مردم افغانستان نباشد و راهی باشد به سمتِ تاریکیهایِ تازهیی که ممکن بهسختی بتوان از اعماق آن بیرون شد. چنانی که دهههاست که در اعماقِ تاریکِ جنگِ دوامدار قرار داریم و اما هنوز هم روزنهیی به نظر نمیرسد که مردم افغانستان از آن به فردای پُرشادی و سرور رهنمون شوند. اما بُن سوم در شرایطی که بحثها میان امریکا و طالبان در مبهمترین وضعیت و بُنبست قرار دارد، آیا میتواند فصلی برای پیشرفت افغانستان باشد و یا هم فصلی برای عقبگرداندن این کشور؛ زیرا هرچه باشد بُن سوم فارغ از انجام فیصلههایی نخواهد بود که در روی میز خلیلزاد و برادر صورت میگیرد. پرسش اساسی نیز همین است که در این میز چه فیصلهیی خواهد شد؟
مسلماً مذاکراتِ زیادی در این مورد انجام یافته تا افغانستان به صلحوثبات برسد و جنگ ختم گردد؛ اما تا کنون همه بینتیجه ماندهاند، بهخصوص که یک طرفِ جنگ همیشه تأمینکنندۀ منافعِ یک کشور همسایه بوده تا منافع گروهی خودشان. در چنین صورتی اینبار نیز مذاکرات میتواند به درازا بکشد و شاید به بینتیجهگی بینجامد و یا هم به نتیجهیی سخت و جبرآمیز منتهی گردد.
پرسش اساسیِ دیگر این است که پس از نزدیک به بیست سال جنگ افغانستان با طالبان، آیا بهراستی پالیسی امریکا و دولت افغانستان به این معطوف شده است که در افغانستان صلح و ثبات برقرار شود و اگر چنین چیزی صورت گرفته باشد، پالیسی کشورهای همسایه و کشورهای رقیبِ امریکا در منطقۀ ما در قبال افغانستان چه خواهد بود؟ آیا طالبان که گفته میشود به عنوان ابزار در میان کشورهای مختلف تقسیم شدهاند، یکی میشوند یا همانگونه تقسیمشده باقی میمانند و گفتوگویِ صلح با یک یا چند شاخۀ آن به نتیجه میرسد؟
اینها پرسشهایِ درشتی اند که هنوز پاسخِ روشنی نیافتهاند و واضح است که بُنِ سوم زیر تأثیر یک چنین وضعیتی، بازهم نمیتواند راهگشایی برای صلح و ثبات در کشور باشد. از اینرو به نظر میرسد که افغانستان در کشاکشِ بازیهای بسیار پیچیدۀ استخباراتیِ منطقهیی و جهانی گیر کرده است و فقط چگونهگی کنشها و واکنشهای اینچنینیست که برای مردم افغانستان مصروفیتِ ذهنی و هراسِ مضاعف خلق کرده است. به هر صورت، اکنون که قرار است دولت آلمان برای برپایی بُن سوم آمادهگی بگیرد، کارگزارانِ حکومت وحدت ملی بهخصوص حلقۀ ارگ ریاستجمهوری سرگرم استفادههای ابزاری از همۀ فرصتها در جهتِ تحققِ منافع کوچکِ سیاسیِ آقای غنی اند و دیگر جریانهای سیاسی هم بهشدت در انزوا بهسر میبرند. در چنین شرایطی، انتظاری که از بُنِ سوم برده میشود فقط این است که این نشست یک بارِ دیگر افغانستان را از بُن به بررسی بگیرد و این نشست برای حل مشکلاتِ بنیادینِ افغانستان باید برگزار شود. در غیر آن، اگر بُن سوم حکومتِ دیگری را بنیاد بگذارد و اما جنگ و جدال همچنان ادامه یابد، بازهم افغانستان را در ادامۀ هفده سالِ گذشته قرار میدهد. پس باید بُن سوم با اشتراکِ همۀ طرفها، روی حل مشکلات بنیادینِ افغانستان بیندیشد و برای آن راهحل پیدا کند تا در سایۀ مصونیتِ آن بتوانیم کشوری داشته باشیم که هم با خود زندهگی کنیم و هم با جهان. اما آیا این خیال و خواب زمینی خواهد شد؟
Comments are closed.