احمد مسعود: طالبان به هیچ تعهد خود به غیرقرارداد خود با آمریکا عمل نکردهاند.
گزارشگر:فرهاد فرامرز - ۲۸ حوت ۱۳۹۷
برخی از پژوهشگران، جایگاه و جغرافیای زیست نخستین اقوام آریایی را مغرب کوههای آرال و شمال دریای سیاه تا قفقاز میدانند و به این باوراند که از آنجا گروه گروه به سوی جنوب و شرق مهاجرت کرده و به بخشهایی از ایران و هندوستان رسیدند، در قسمت جلگههای پهناور دریای خزر زندهگی اختیار کردهاند و از آنجا به دیگر نقاط ایران(قدیم) پراکنده و گسترده شدهاند و گروهی از آنان هم به آلمان، ایتالیا و به دیگرجاهای اروپا کوچ کردند.
آریاییان قدیم برای شادبودن و خوش نگهداشتن روح و روان شان و بهخاطر بهرهگیری بیشتر از زندهگی، بهانههایی را خلق می کردند و جشن میگرفتند و از آن لذت میبردند، یکی از مشهورترین این جشنها، جشن نوروز است.
نوروز، چنان که از نامش پیداست «معنای روزنو، روزتازه و یا روزاول ماه فروردین که رسیدن آفتاب است به نقطۀ اول حمل، این را نوروز کوچک، نوروزعامه نیز می گویند»(۱) و روز ششم فروردین «روز خرداد» را نوروز خاص می گویند.
نوروز نه تنها نوشدن روزگار است، بلکه بیانگر چگونگی داستانِ شدنِ انسان است؛ داستانی که چگونگی هویت فرهنگی و تمدنی و آریانای کبیر را آیینهداری مینماید. «تداوم نوروز از عصر اساطیری تا امروز که عصرجهانی شدن است، دلالت برژرف ساختی مینماید که میتوان در عصر جهانی شدن به عنوان پای بست مناطق متحد، بر آن تکیه و تأکید نمود».(۲)
پیدایش نوروز
گروهی از پژوهشگران و تاریخنگاران به این باور اند که جشن نوروز را جمشید، پادشاه پیشدادی بنیاد نهاده است که در این باره دانشمندان و شاعرانی در آثار ارزشمندشان گزارش آن را در به تفصیل آوردهاند که اینجا کوتاه اشارهیی خواهیم داشت:
«نوروز در شاهنامه به همان روایتی میآید که رسمیت دارد و به شاهی انتساب مییابد که به رغم همه کوشندهگی برای فراهم آوردن بیمرگی در شهریاری خویش، سرانجام تسلیم مرگ شد، یعنی جمشید» (۳)
فردوسی در چندین جای شاهنامه از روزنو و نوروز نام میبرد، مثلاً، روز تولد کیخسرو:
که روزنو آیین جشن نو است
شب زادنِ شاه کیخسرو است…
اما به بنیاننهادن جشن نوروز توسط جمشید، تأکید میکند:
به فـٌرکیانی یکی تخت ساخت
چه مایه بدوگوهراندر شناخت
که چون خواستی دیو برداشتی
زهامون به گردن برافراشتی
چوخورشیدتابان میان هوا
نشسته برو شاه فرمانروا
جهان انجمن شد به آن تخت او
شگیفتی فرومانده از تخت او
به جمشید بر، گوهر افشاندند
مرآن روز را روزنو خواندند
سرسالنو هرمزِ فَر وَ دین
برآسوده از رنج روی زمین
بزرگان به شادی بیاراستند
می و جام و رامشگران خواستند
چنین جشن فرخ ازان روزگار
به ماماند ازان خسروان یادگار…(۴)
عمرخیام در کتاب نوروزنامهاش، شکلگیری و پیدایش نوروز را چنین آورده است:
«اما سبب نهادن نوروز آن بودهاست که بدانستند که آفتاب را دو دور بود، یکی آنکه هر سیصدوشصتوپنج روز و ربعی از شبانه روز به اول دقیقۀ حمل باز آید، به همان وقت روز که رفته بود، بدین دقیقه نتواند آمدن، چه هرسال از مدت همی کم شود. و چون جمشید آن روز را دریافت، نوروز نام نهاد و جشن آیین آورد و پس از آن پادشاهان دیگر مردمان، بدو اقتدا کردند. (۵)
خیام، تقسیم روز و ماه وسال را به دست کیومرث میداند و مینویسد:
…«کیومرث اول از ملوک عجم به پادشاهی بنشست، خواست که ایام سال و ماه را نام نهد و تاریخ سازد تامردمان آن را بدانند. بنگریست که آن روز بامداد، آفتاب به اول دقیقۀ صبح آمد، موبدانِ عجم را گِرد کرد و بفرمود که تاریخ را از اینجا آغاز کنند. موبدان جمع آمدند و تاریخ نهادند».(خیام، ص:۲)
«نخستین روز آن روز، نوروز است که اولین روز سال نو را گویند و نام پارسى آن بیانکنندۀ این معنا است و این روز با دخول آفتاب به برج سرطان طبق زیجهاى آنان هنگامى که سالها را کبیسه مىکردند مطابق بود، سپس در ایام بهار این روز پس از تأخیر از موضع خود سرگردان شد و در مکانى قرار گرفت که سال همه این احوال را از نزول باران و برآمدن شکوفهها و برگ آوردن درختان تا هنگام رسیدن میوهها و تمایل حیوانات به تناسل و آغاز نو تا تکامل و ذبول طى کند، این بود که نوروز را دلیل پیدایش و آفرینش جهان دانستند و گفتهاند در اینروز بود که خداوند افلاک را پس از آنکه مدتى ساکن بودند به گردش در آورد و ستارهگان را پس از چندى توقف گردانید و آفتاب را براى آنکه اجزاى زمان از سال و ماه و روز به آن شناخته شود آفرید پس از آنکه این امر پنهان بود و آغاز شمارش از این روز شد و گفتهاند خداوند عالم سفلا را در این روز آفرید و کیومرث دراین روز به شاهى رسید و این روز جشن او بود که به معناى عید اوست و نیز گفتهاند، خداوند در این روز خلق را آفرید و این روز و مهرگان تعیینکنندۀ زمان هستند، چنانکه ماه و آفتاب فلک را تعیین مىکنند».(۶)
نوروز، با ظهور زردشت از رونق بیشتر برخوردار میگردد، زردشتیان، اکثریت مناسبتهای روزمرۀ زندهگیشان را به نحوی با نوروز پیوند میدهند و باورمند اند که: «که ده روز مانده به آغاز فروردین ماه هر سال، فروهَرهای گذشتگان، به زمین فرود نخواهد آمد و مدت ده شبانه روز مهمان فرزندان ونوادهگان خود خواهند بود و در سپیدهدم نخستین روز از ماه فروردین(آغاز نوروز) به جایگاه مینوی خود باز میگردد. بنابراین زرتشتیان «ده» روز پیش از نوروز برای استقبال فروهرهای شان آماده میشوند».(۷)
هخامنشیان، به نوروز توجه بیشتری کردند، حتا «کوروش بزرگ، نوروز را در سال ۵۳۸ (قبل از میلاد)، جشن ملی اعلام کرد. در این روز (نوروز) برنامههایی برای ترفیع سربازان، پاکسازی مکانهای همگانی و خانههای شخصی و… اجرا میشد. این آیینها در زمان دیگر پادشاهان هخامنشی نیز برگزار میشد. در زمان داریوش یکم، مراسم نوروز در تخت جمشید برگزار میشد. البته در سنگنوشتههای بهجامانده از دوران هخامنشیان، بهطورمستقیم اشارهیی به برگزاری نوروز نشده است، اما بررسیها بر روی این سنگنوشتهها نشان میدهند که هخامنشیان با جشنهای نوروز آشنا بودند و جشن نوروز را با شکوه بر پا میکردند. شواهد نشان میدهد، داریوش اول هخامنشی به مناسبت نوروزسال ۴۱۶ (قبل از میلاد)، سکهیی از جنس طلا ضرب زد که در یک سوی آن سربازی در حال تیراندازی نشان داده شدهاست.
در زمان اشکانیان و ساسانیان نیز نوروز گرامی داشته میشد. در این دوران، جشنهای متعددی وجود داشت که در طول یکسال برگزار میشد، مهمترین آنها نوروز و مهرگان بودند. برگزاری جشن نوروز در دوران ساسانیان، چند روز (دست کم شش روز) طول میکشید و به دو دوره نوروز کوچک و نوروز بزرگ تقسیم میشد. نوروز کوچک یا نوروز عامه به مدت پنج روز، از اول تا پنجم فروردین(حمل) گرامی داشته میشد و روز ششم فروردین (خردادروز)، جشن نوروز بزرگ یا نوروز خاصه بر پا میشد. در هر یک از روزهای نوروز عامه، طبقهیی از طبقههای مردم (دهقانان، روحانیان، سپاهیان، پیشهوران و اشراف) به دیدار شاه میآمدند و شاه به سخنان آنها گوش میداد و برای حل مشکلات آنها دستور صادر میکرد. در روز ششم، شاه حق طبقات گوناگون مردم را ادا کرده بود و در این روز، تنها نزدیکان شاه به حضور وی میآمدند.
نوروز پس از اسلام
در میان همۀ جشنهایی که پس از اسلام در ایران به دلیل بیتوجهی فرمانروایان و مخالفت اسلامگرایان به فراموشی سپرده شدند، نوروز توانست جایگاه خود را به عنوان جشنی بزرگ در جغرافیایش حفظ کند و برای قرنهای متمادی سیطرهاش را در سرزمین پهناور فرهنگی آریایی زنده بماند. دکتر جلالالدین کزازی، پژوهشگر نامآشنای اساطیری ایرانی، دلیل پایدار ماندن جشن نوروز را نسبت به دیگر جشنها، در موارد زیر را میداند: «نوروز، معنای ژرف و جهانشناختی را در خود نهفته میدارد و به گونهیی نمادین و رازآلود، آفرینش باز میتابد و باز میآفریند. نوروز به راستی جشن بازگشت به آغاز است و بازنمایی و رازگشایی این نکتۀ نغز نمادین و باورشناختی که یک چرخۀ آفرینش یا سال نمادین اسطورهیی به فرجام میرسد تا چرخه و سالی دیگر آغاز بگیرد. در نوروز آفرینش به آغاز خویش باز میگردد. بازگشت به آغاز همواره برابر است با جوانی و پرتوانی، با شگفتی و شادابی، با پاکی و پالودهگی. از آن است که با فرارسیدن نوروز، خورشید به باره بره(برج حمل) و ترازمندی بهاری اعتدال رخ میدهد و بهاران آغاز میشود، بدین سان بر چیرهگی شب، تاریکی و سرما فرجام نهاده شود، پیری و پژمردهگی، فرسوده و فرسودهگی به پایان میآید، تا گیتی با رستاخیزی همه سویه و همه رویه، جوانی و شادابی از سر گیرد و آفرینش، به شیوهیی رازآلود و نمادینه به آغوش خویش بر میگردد.(۸)
بر پایۀ حقایق و روایتهای رسیده از تاریخ اسلامی، در صدر اسلام هیچ مخالفتی با برگزاری جشن نوروز از سوی بزرگان اسلام صورت نگرفته است، آوردهاند که «عبدالصمد بنعلى درروایتى که به جدّ خود(ابنعباس) آن را میرساند، نقل مىکند که در نوروز جامى سیمین که پُر از حلوا بود براى پیغمبر هدیه آوردند و آن حضرت پرسید که این چیست؟ گفتند، امروز روز نوروز است، پرسید که نوروز چیست؟ گفتند عید بزرگ ایرانیان است، فرمود آرى در این روز بود که خداوند عسکره را زنده کرد، پرسیدند عسکره چیست؟ فرمود، عسکره هزاران مردمى بودند که از ترس مرگ ترک دیار کرده و سر به بیابان نهادند و خداوند به آنان گفت، بمیرید و مردند، سپس آنان را زنده کرد و ابرها را امر فرمود که به آنان ببارد، از اینروست که پاشیدن آب در این روز رسم شده، سپس از آن حلوا تناول کرد و جام را میان اصحاب خود قسمت کرده و گفت کاش هر روزى براى ما نوروز بود و برخى از حشویه مىگویند که چون سلیمان بن داوود انگشتر خویش را گُم کرد سلطنت از دست او بیرون رفت ولى پس از چهل روز بار دیگر انگشتر خود را بیافت و پادشاهى و فرماندهى بر او برگشت و مرغان بر دور او گرد آمدند، ایرانیان گفتند نوروز آمد، یعنى روزى تازه بیامد و سلیمان باد را امر کرد که او را حمل کند و پرستویى در پیش روى او پیدا شد که مىگفت: اى پادشاه مرا آشیانهییست که چند تخم در آن است از آنسوتر رو که آشیان مرا درهم مشکنى، پس سلیمان راه خود را کج کرد و چون از تخت خود که بر باد حرکت مىکرد فرود آمد، پرستو با منقار خویش قدرى آب آورد و بر روى سلیمان پاشید و یک ران ملخ نیز هدیه آورد و از اینجاست که مردم در نوروز به یکدیگر آب مىپاشند و پیشکشىها به نزد هم مىفرستند و علماى ایران مىگویند که در این روز، ساعتى است که فیروز فرشته ارواح را براى انشاء خلق مىراند و فرخندهترین ساعات آن ساعات آفتاب است و در صبح نوروز فجر و سپیده به مُنتهای نزدیکى خود به زمین مىرسد و مردم به نظر کردن بر آن تبرک مىجویند و این روز، روز مختارى است، زیرا که نام این روز هرمزد است که اسم خداوند تعالى است که آفریدگار و صانع و پرورندۀ دنیا و اهل آن است و او کسى است که واصفان توانا نیستند که جزئى از اجزاى نعمتهاى او را توصیف کنند».(بیرونی، ۱۳۸۶،ص: ۳۲۵)
برخیها هم این روز را (نوروز) روز خلقت عالم و آدم می پندارند و یک عده هم، روز تولد حضرت علی و جمعی هم، روز تجدید آیین ایزدپرستی… این روایتها و پیوند دادنها، جدای پیوند داشتن و نداشتن حقیقی، این را نیز ثابت میکند که نوروز در هر زمانی در این جغرافیا مهم و قابل توجه بوده است.
در زمان چهار خلیفۀ اول اسلام که ایران و روم شرقی به تصرف مسلمانان آمد، ایرانیها دارای اعیاد به خصوص خود بودند و نوروز را نیز تجلیل میکردند.
خلفای اسلامی هم هیچ یک در برابر نوروز به مخالفت برنخاستند و برعکس، به اعیاد و رسمهای ایرانی احترام گذشتند، «حتا، امویها این جشن را تجلیل می کردند و حضرت معاویه در این روز رخصتی اعلام کرد و مردمانش را به توزیع هدایا امر فرمود».(۹)
عباسیان هم از حامیان نوروز بودند و گاهی برای پذیرش هدایای مردم، از نوروز استقبال میکردهاند. با روی کار آمدن سلسلههای طاهریان، سامانیان و آل بویه، جشننوروز با گستردهگی بیشتری برگزار شد. در این دورهها، با فرارسیدن نوروز، شاعران دربار در ستایش آن(نوروز) شعر میسرودند و به شاه، فرارسیدن نوروز را شادباش میگفتند. بیهقی از شکوه مراسم نوروز در دربار غزنویان نوشته است و تعدادی از زیباترین آثار شعری از شاعران دربارییی چون فرخی، منوچهری، و سعد سلمان در ستایش نوروز سروده شدهاند.
خوراکیهای نوروزی
جشن نوروز دارای خوراکیهای فراوانهست که در خانوادهها تهیه می-شود، خوان هفتسین، از مشهورترین های آن می باشد.
هفت سین/هفت میوه
معمولاً آراستن و گردآوردن هفت چیزی که نام آنها با حرف «س» آغاز میشود، مانند:
سنجد، سیب، سیاهدانه، سماق، سیر، سرکه، سبزه(سبزه گندم) و… میباشد.
«گروهی از پژوهشگران بدین باوراند، که در زمان ساسانیان بشقابهای نقشدار بسیار زیبایی را از سرزمین چین به ایران آورده اند که به تدریج به نام آن سرزمین «چینی» نام گرفته اند و واژۀ «چینی» بعدها به «سینی» تبدیل شده است. در جشن نوروز آن زمان، میوهها و شیرینیها و خوراکیهای دیگر در هفت عدد از این «سینی»ها میچیدند و بر سر سفرۀ نوروزی مینهادند و آن را هفت چینی یا هفت سینی میگفتند که بعدها در طول زمان به هفتسین تبدیل شد.
گروهی هم باورمند اند که در زمانهای پیشین، هفت «شین» بر سر سفره میگذاشتند، مانند: شیر، شکر، شیرینی، شربت و …که به تدریج به هفت سین مبدل شده است، اما امروزه، بیشتر هفت سین را برسفرهها می آرایند و بعد، همه اعضای خانواده خودشان را مرتب میکنند و و لباس جدید به تن میکنند و گِرد خوان نورزوی مینشینند و منتظر تحویل سال میمانند، پس از تحویلی سال، سرودهایی را میخوانند و بعد سال نو و روزنو را به همدیگر تبریک میگویند و در پایان، غذای چیده شده در سفرۀ نوروزی را نوش جان میکنند».(نیکنام، ۱۳۷۹، ص: ۳۲)
گذشته از اینها، در هیچ زمانی هیچ یک از حکام اسلامی در برابر این جشن مردمی مخالفت نکردند. هر چند گفتمان نوروز در میان متفکران و مذاهب اسلامی بحثهایی داشت، اما اکثریت مطلق این جریانها، به مردمی بودن و خوب بودن این جشن تأکید و تایید داشتهاند.
به هر رو، نوروز از این همه پیجو خمهای فروان، قرنها رادر مینوردد و خودش را تا اینجا در قرن بیستویک رساند و امروز در«۱۰» کشور افغانستان، ایران، تاجیکستان، پاکستان، ازبیکستان، ترکیه، ترکمنستان، قرغیزستان، آذرباییجان، قراقستان و… رسماً تجلیل میشود.
سرانجام، به پیشنهاد جمهوری آذربایجان در سال ۱۳۸۸، به مجمع عمومی سازمان ملل، این سازمان نوروزرا در تقویم خود جای داد و نوروز را منحیث جشنی با پیشینۀ بیش از سه هزارساله که امروز ۳۰۰ملیون نفر آن را جشن میگیرد، به رسمیت شناخت.
سرچشمهها:
۱- معین، دکترمحمد، فرهنگ فارسی، انتشارات فرهنگ نما، چاپ اول، ۱۳۸۷، ص: ۱۱۷۸
۲- آرزو، دوکتورعبدالغفور، روشنفکر کیست، انتشارات زهاب، کابل، ۱۳۹۰
۳- مزداپور، کتایون، نوروز و شاهنامه/فصلنامه فرهنگ مردم، شماره۲۴ و ۲۵: ص: ۱۱
۴- کزازی، دکترمیرجلال الدین، نوروزجشن بازگشت به آغاز، ۱۳۷۱، ص: ۱۹
۵- خیام، عمر، نوروزنامه، تهران، کتابخانۀ کاوه، ص: ۲
۶- بیرونی، ابوریحان، ترجمه/اکبر داناسرشت، آثارالباقیه، انتشارات امیرکبیر، تهران، ۱۳۸۶، ص: ۳۲۵
۷- نیکنام، کوروش، از نوروز تا نوروز، انتشارات فروهر، چاپ اول، تهران، ۱۳۷۹، ص: ۱۶
۸- کزازی، دکترجلال الدین، نوروز درفش فرهنگ ایران.
۹- حامد، کمالالدین، برنامۀ خط سرخ، تلوزیون میترا.
Comments are closed.