احمد مسعود: طالبان به هیچ تعهد خود به غیرقرارداد خود با آمریکا عمل نکردهاند.
گزارشگر:نيلاب رحيمي - ۲۶ حمل ۱۳۹۸
اشاره: دیروز مجموعۀ مکمل آثار مرحوم دکتر عبدالحی الهی در تالار مطبوعات وزارت اطلاعات و فرهنگ رونمایی شد. این مجموعه را «جمعیت فکر و عمل» منتشر کرده است. روزنامۀ ماندگار از بهر پاسداشت از کارنامۀ علمی و مبارزاتی دکتر الهی، مقالۀ مرحوم نیلاب رحیمی را که پیش از این در هفتهنامۀ پیام مجاهد چاپ شده و در کتابِ شخصیتهای کلان افغانستان نیز آمده است، باز چاپ میکند.
خداوند زمانی که بزرگمرد ساختن کسی را در جامعه اراده فرماید، او را با کسوت انسانیت و اخلاق میآراید و جلوهگر میسازد. زیرا انسان وقتی که با سجایای اخلاقی در جولانگاهش ظاهر گردید. طرف توجه و تحسین همهگان قرار میگیرد و روز تا روز به ارزشهای انسانی و اجتماعیاش افزوده میشود و سرانجام، صدرنشین دلها وتکیهگاه اندیشهها میگردد.
پیداست که جهان هستی با نمادها و نمودهایش برمبنای دو اصل عمده که عبارت اند از عدل و اخلاق استوار است. کلیه چهرههایی مبرز و موفق جهان که توفیق تسخیر دلها را نصیب شده اند، در عملکردهای خود از همین دو اصل مایه گذارده اند.
خدای که خلاقیت سزاوار اوست چنان موهبت فرموده، تا همه پدیدههای یک نواخت از منابع عدل و مراتب اخلاق بهره مند شوند.
هرگاه ما عمل را ملاک شناخت ارزشها قرار دهیم و بکوشیم که از این دیدگاه و مبتنی بر معیارهای چون عدالت و اخلاق شخصیت عناصر صالح و طالح را به سنجش بگیریم، بدون انکار در روزگار بحرانی ما اندک کسانی میتوانند تا حد فرهیختگی بالا بروند شایستگی خود را روشن سازد که روان شاد داکتر عبدالحی الهی در زمره همان اندک چهرههای شاخص و بارز جامعه حوادث بار ما مسجل گردیده است.
در این نوشتار تلاش میورزیم تا همان روندی را دنبال کنیم که داکتر عبدالحی الهی آگاهانه بر آن گام نهاده بود. نجابت علمی و شرافت اخلاقی پیوند بلافصلی را بین گفتار و کردار او ایجاد کرده بود، از آنرو دوستانی که او را میشناختند باور داشتند که وی از نخبهگان هم ردیفان خود است.
مطالعات داکتر عبدالحی الهی در عرفان، بهویژه عرفان حضرت مولانای بلخی، که عرفانیست جهنده و انگیزنده و خیزش و قیام را در روح انسانی به ثمر میرساند، او را ژرفنگر و واقعبین ساخته بود.
داکتر عبدالحی الهی علوم متداوله را از محضر پدرش که در این رشتهها ید طولا داشت و مدرسان ورزیده مدرسه قابضان رخنه فراچنگ آورده بود، مطالعات مستدام در علوم و معارف اسلامی، بینش و دانش وی را توأم کرده بود، از آنرو جسورانه بر مسایل وارد میشد و ثمره کاوش و پژوهش خود را؛ بلاغت و فصاحتی که خاصه چنین مردانی است تبیین میفرمود.
از این بزرگمرد قلم و دانش تا کنون این آثار ارزشمند اقبال چاپ یافته اند:
اسلام مکتب اعتدال، حکومت و حکومت اسلامی، علم و انقلاب اسلامی، فلسفه دین و اسرار تعلیمات اسلام، علم اصول دین، مرزهای تیوری شناخت در فلسفه، هستی و مقدمه شناخت آن، جهان و طبیعت، شناخت انسان، عرفان و اخلاق، فلسفه اجتماعی و قانون، فلسفه تاریخ، مسایل جهانبینی اسلامی و چهار گفتار.
و این آثار تاکنون چاپ نشده است:
بحثی پیرامون خداشناسی، اصول یزدان ما انزالله و مژدههای نصرت در آیههای قرآن.
بهتر است کسانی به تدوین یادداشتها و آثار چاپ ناشده آن عزیز از دست رفته همت بگمارند و اهتمام ورزند و آنانی که رهین تلاشهای علمی و فرهنگی وی اند باید در ادای این دین شتاب کنند و به آرامش دادن وجدان خود بپردازند. داکتر عبدالحی الهی بیانیههای آموزنده علمی فراوانی در زمینههای فرهنگی و عرفانی و حتا سیاسی ایراد فرموده اند.
میلیونها سرمایهدار و فیودال و خان و سردار رهسپار دیار عدم شدند، قصر، املاک وسیع، نقدینهها و دفینهها و خزینههای زیادی را در اثر مساعی شبا روزی خود باقی گذاشتند؛ لیکن در هیچ حلقه هیچ نوع یادی و ذکری از نام و نشان شان به عمل نمیآید و هم اکنون از فراموش شدهگان دست اول اند و حاصل آن همه کارکردهای آزمندانه شان فقط درون چند عنصر عیاش و بیبندوبار را تسکین میدهد و آرامش میبخشد و بس و مردانی چون صوفی عشقری و مولوی خال محمد خسته و امثال ایشان که در حیات با مناعت خویش مالک یک وجب زمین هم نبودند؛ اما امروز و فرداها بر فراز ارزشمندی قرار دارند و هیچکس در هیچ زمانی قادر به فروکش کردن مقام و منزلت والای شان نیست و بدون تردید داکتر الهی نیز از همردیفان همین نخبهگان است، زیرا تاجایی که صاحب این قلم خبر دارم او نیز سرای و خانهیی ندارد و فاقد اندوختههای مادی میباشد و تا جهان باقیست برای برجسته بودن نام و نشان آن مرحوم همین فضیلت تهی دست بودن در این آوان که همه دست پُر دارند، کافیست؛ دیگران ثروت اندوختند، او علم، دیگران خانهها ساختند او کتاب تالیف کرد، مقاله نوشت و به خاطر روشن کردن ابنای وطن عرق ریخت و رنج برد.
بگذار او خانه نداشته باشد! خانه او دلهای فرهنگیان و راهیان راه معارف و عرفان اسلامی است.
او پس از پایان یافتن تحصیلاش در دانشکده طب دانشگاه کابل، مورد تعقیب خلقیها قرار گرفت و یکسال را به جرم فعالیت سیاسی علیه رژیم در زندان پلچرخی سپری نمود و پس از رهایی رهسپار وادی پنجشیر شد در میدان جهاد و مبارزه برضد خداستیزی و بیگانهگرایی در کنار مسعود عزیز ثبات قدم ورزید و دوشادوش آن بزرگمرد همه اعصار و قرون خراسان بزرگ و افغانستان کنونی به مقاومت خود علیه دشمن موذی و زیان کار ادامه داد و در اثر ابراز لیاقت، مقام معاونیت مسعود شهید را احراز کرد.
مسعود شهید در روشنی درایت و تیز هوشییی که داشت لیاقت عملی و استعداد عرفانی داکتر الهی را درک کرده بود، از آنرو به سخنان و نظرات سازنده وی ارج و بهای فراوان میداد و کسوت عمل میپوشاند. آگاهی دکتر الهی از اوضاع زمان و بینش او بر پهنا و ژرفای معارف اسلامی وجاهت او را در انظار کاوشگران و پژوهندهگان پیداتر میساخت و سنگرداران و مردمان محل از شخصیت او در برخوردهایی که با وی میکردند مطلع میگردیدند و حُرمتش را بر نفس خود لازم میدانستند. کارمایهها و عملکردهای بارور و ثمربخش داکتر الهی در جریان جهاد و مقاومت مورد تایید زعیم و قاید سرافراز دوران جهاد زنده یاد مسعود شهید بود. داکتر الهی نیز در اثر اعتمادی که مسعود بزرگ به کارکردهای او داشت، استعداد و نبوغ خود را در غنامندی بعد فرهنگی جهاد به کار گرفت و در زمینۀ تربیه سالم مجاهدین جوان، به ویژه آن تعداد مجاهدینی که توانمندی فراچنگ آوردن فرهنگ ملی و معارف اسلامی را داشتند عاشقانه و صادقانه تلاش ورزید. او میدانست که یک انسان تا زمانی که از گذشته خود معلومات نداشته باشد حال و آینده را طوری که لازم است تمثیل کرده نمیتواند.
از آنرو داکتر الهی به سختی کوشید تا از دیدگاه تحلیل و تفسیر دانش معاصر بهویژه شناختاندن ارزشهای روز افزون فرهنگ و تمدن بشری در اثر رشد علم نوین که پهنه جهان را فرا گرفته است جهانبینیها را وسعت بخشد. او سعی کرد تا تعداد حوزههای آموزشی را در وادی پنجشیر بالا ببرد و مجاهدین ولایات را نیز به هدف آموزش بیشتر از دانش معاصر در ابعاد فرهنگی و نظامی در پنجشیر دعوت نماید و در حلقههای تعلیمی شامل سازد. البته رهنماییها و ترغیب و تشویق مسعود شهید در این روند نقش راهگشا را داشت.
در سال ۱۳۶۲ آتشبس، به همکاری یکی از علاقهمندان جهاد که از کشور فرانسه بود یک دستگاه رادیویی اف، ام در پنجشیر پایهگذاری گردید. داکتر الهی امور نشراتی این رادیو را مناسب به وضع جبهه و مقتضای همان حالت ادامه داد.
مبنی بر لزوم دید مرحوم مسعود شهید، داکتر الهی تن به ازدواج داد و پای عقد دختر یک تن از معاریف بازارک پنجشیر نشست.
چون تکالیف خانوادهگی انسان را از تحرکات دورۀ تجرد باز میدارد. از آنرو صواب دیده شده که وی به کارهای جهادی در پشاور ادامه دهد و به مشکلات مجاهدین و مهاجرین بذل توجه فرماید.
در پشاور داکتر الهی زمام امور فرهنگی را به دست گرفت و سمت ریاست تعلیم و تربیه جمعیت اسلامی افغانستان را که یکی از بزرگترین تنظیمهای جهادی بود به عهده گرفت هم چنان عضویت شورای اجرائیه این تنظیم را نیز حاصل نمود و فعالیت خود را از محدوده پشاور به سایر نقاطی که مهاجرین سکنا پذیر شده بودند کشانید و حتا در چترال به حال مردم مهاجر رسیدهگی به عمل آورد و خیمه و اثاثات و مواد ارتزاقی تعبیه فرمود و زمینه را برای آموزش اطفال ایشان مساعد ساخت.
جهاد افغانستان چنانکه پیداست از همان آغاز دستخوش سیاست تفرقهافگنی گردیده و برخی رهبران آزمند و چشم ناسیر نیز این بیشیرازهگی و از هم پاشیدهگی را به نفع خود دانسته، سطح اندوختههای پولی را بالا بردند و این حصر چنان گلو گیرشان شد که حتا اهمیت جبهات جهادی را در بعضی موارد به بهانههای غیرموجه نادیده گرفتند و قوماندانهای ورزیدهیی چون مسعود شهید و دیگران متوجه این بیمهری شده و تلاش کردند که نیازمندی سنگرهای خود را از غنایم دستیاب شده میدانهای نبرد که از شکست نیروهای شوروی و حکومت دست نشاندهاش در کابل حاصل میشد مرفوع سازند و این وضعیت نه تنها در جبهه جهادی پنجشیر، بلکه در سراسر جبهات جهادی افغانستان حاکم بود. کمکهای جهانی در خزینههای که تا حال ناگشوده است، ذخیره گردید و اندکی از بسیار به مصرف جهاد رسید.
دکتر الهی به لطایف الحیل، روند معارف و فرهنگ جهادی مربوط خود را ادامه میداد و به بهانههای گوناگون مردم نیازمند را کمک میکرد.
برنامههای آموزشی و فعالیتهای فرهنگی در دوران جهاد در اثر زحمتکشی و ایثار داکتر الهی پیروزمندانه به جلوههای رونقمندی عرضه میشد، جمعیت اسلامی اگر دستاوردی در عرصههای معارف و فرهنگ اسلامی، جهادی و ملی داشت بدون تردید بخشی از آن حاصل عرقریزیها و از خودگذریهای داکتر الهی و همقطارانش بود.
زمانی که کابل به تصرف نیروهای جهادی مسعود شهید درآمد و این دستاورد توسن حرون شده خشم تعدادی از رهبران حسود و یهود مشرب را بیشتر مهمیز کرده بود، مسعود در پرتو بزرگواریها و ابرمردیهایی که داشت، تشکیل حکومت در کابل را به فیصله رهبران جهادی محول فرمود.
وقتی که دولت مجاهدین زمام امور را به دست گرفت حکومت نامتجانس و بیباور به یک دیگر را تشکیل داد، داکتر الهی بحیث وزیر مشاور و رییس طب روانی اشغال وظیفه نمود؛ اما در جهت هماهنگ کردن کارکردهای فرهنگی و همبستگی سازمانهای اجتماعی گام بلندی را به جلو برداشت.
او از همان آغازین روزهای ورودش به کابل متوجه نامنسجم بودن سازمانهای اجتماعی شده در راه همبستگی و همآهنگی آنها تلاش ورزید و خواست که یک مرکز واحد رهنمون کننده که هر سازمان اجتماعی در زمینۀ تطبیق سالم و موثر برنامههای کاریاش از آن کانون الهام بگیرد و به سوی هدف رهیاب شود، مجهز به ارزشهای رهبری و قیادت درست و صحیح تأسیس گردد. این آرمان تاجایی تحقق یافت و کسوت عمل در پوشید. اما رگبار متداوم حزب اسلامی و روی هم رفته جنگهای تحمیلی مجال کار را از همه کس گرفته بود. جلسات از ترس راکتها در زیر زمینیهای کانتیننتال دایر میگردید و غرش راکتهای کور توان عملکرد بر وفق فیصلهها را ضعیف میساخت و هر کسی که صبح از خانهاش بیرون میشد به برگشت خود هنگام مسا، در منزل اطمینان نداشت. از آنرو هر کس در هر موقفی که بود هیچ کاری کرده نتوانست. کسانی که حکومت استاد ربانی را به عدم کاردانی متهم میسازند، اشتباه میکنند، زیرا کارکردن در آن برهه زمانی چنانکه توقع میرفت بیرون از آن بود. داکتر الهی پس از سقوط طالبان بازهم همان پروسه همبسته بودن سازمانهای اجتماعی را از سر گرفت و تاآخرین نفس از این دایره پا بیرون نکرد. خداوند رحمت خود را نثار روحش کناد.
مرحوم داکتر الهی در پرتو بیدار دلی، بینایی و فرزانهگی خود دریافته بود که کاری که نام نیک انسان را در تاریخ این سرزمین ماندگار میسازد پیگیری روند تأمین همبستگی اجتماعی است. دژخیمان محیل و مکار مبنی بر دسایس خصمانه احساس برادری و یگانهگی را در این سرزمین خدشهدار کرده و کتلههای اجتماعی را از هم متلاشی کرده اند، فقط میتوان از طریق همبستگی اقوام و عشایر بر مشکلات فایق آمد و نائره تفرقه و پاشیدهگی را اطفا کرد. روی این اندیشه به تشکیل مجمع اصلاحی دست یازید و برنامۀ کاری آن را برمبنای توافق ملی پیریزی کرد. در مجمع اصلاحی افغانستان همه گروهها و دستههای فرهنگی، سیاسی، دینی و حتا قومی و تصوفی اشتغال داشت.
روانشاد داکتر الهی در اثر برنامههای کاری و تعمیق اعتبار این کانون وحدتطلب و صلحجو را گسترش داد و به مردم شناختاند.
فعالیت مجتمع اصلاحی تا همان روزی که نیروهای دولت کابل را رها کردند و رهسپار شمال کشور و وادی پنجشیر شدند، ادامه یافت و دکتر الهی با شکیبایی که زینتبخش شخصیتش بود آن را اداره و رهنمایی کرد.
داکتر الهی مردی بود مهربان، با عطوفت، باگذشت و ایثار، خوش برخورد، خندان و شیرین سخن، ادیب، صاحب کتاب و مطالعه در فلسفه، عرفان و معارف اسلامی، زبان عربی را میدانست، به پشتو صحبت میکرد، به انگلیسی آشنا بود و با اردو نیز حل مطلب کرده میتوانست.
قلمش روان و مضمونش استوار بود از سجایای اخلاقی بهرۀ کافی داشت. تواضع از رفتارش تبارز میکرد و با همه اقشار و طبقات جامعه آمیزش اخلاقی و فرهنگی داشت. او بر آن بود که کارمایههای فرهنگی باید مستفید از یک محور باشند و از بیشیرازهگی آنها جلوگیری شود.
دکتر الهی با همه وسعتی که در آگاهیهای علمی و معلومات فرهنگی وی وجود داشت هیچگاه پندار کمال دامنگیرش نشده و اسیر خود برتر بینی نگردید. او از جهاد و ثمرات آن غالباً یادآوری میکرد؛ لیکن هیچ وقت جهاد را وسیله سرکشی نفس و اقناع غریزه آز و حرص نساخت و او پاداش جهادی را که بهخاطر اعلام کلمه الله کرده بود از خدا میخواست. از آنرو جهاد را با زمین و موتر و ثروت و دیگر مظاهر بدنام کن و ننگین مبادله نکرد.
سرانجام، داکتر عبدالحی الهی در اثر مریضی که عاید حالش گردیده بود به تاریخ ۱۴ میزان ۱۳۸۲ داعی اجل را لبیک گفت و به جاودانگی پیوست.
نامش جاوید و یادش گرامی باد
Comments are closed.