احمد مسعود: طالبان به هیچ تعهد خود به غیرقرارداد خود با آمریکا عمل نکردهاند.
گزارشگر:مهندس طارق ولی - ۳۱ ثور ۱۳۹۸
در جامعۀ افغانستان امروزه خشونت و خشونتورزی به یک فرهنگ تبدیل شده است. حملات انتحاری در شهرها و امکان عمومی، خشونتهای خانوادهگی، آمار بلند جرایم جنایی (اختطاف، قتل و دزدی)، گراف بلند بیسوادی اختلافهای قومی و مهمتر از همه جنگهای چهار دهه اخیر خشونت را در جامعه افغانستان بیشتر هر از زمان دیگری ترویج ساخته است.
بدون شک اطفال افغانستان به عنوان یک قشر آسیبپذیر که در جامعه ما و سایر جوامع انسانی به عنوان چهرههای معصوم و آینده ساز نگریسته میشوند قربانی بخشی از جنگ و خشونتهای برهنۀ چهار دهه اخیر بوده اند. با تاسف طی این چهار دهه با تغییر نظامهای سیاسی در کشور وضعیت اطفال ما نه تنها که تغییر نکرد؛ بلکه بدتر هم شد. وضعیت اطفال ما همان است که در حال حاضر مشاهده میکنیم. از نگاه من که دوران طفولیتام را در فضای خشونت آلود افغانستان سپری کرده و در مقیاس کوچک قربانی بخشی از خشونت با اطفال بودهام و درک بهتری از وضعیت اطفال افغانستان دارم. موارد ذیل را که شماره وار تحریر خواهم کرد از درشتترین و در عین حال، رایجترین نوع خشونت با اطفال در افغانستان میدانم.
۱-در موجودیت فقر اقتصادی که آمارها از قرار داشتن ۶۰ درصد نفوس افغانستان زیر خط فقر خبر میدهد. رقم درشت از اطفال افغانستان از سوی والدینشان به انجام کارهای شاقه در سرک و بازارها و ترک تحصیل و رفتن به مکتب مجبور شده اند. تا با انجام کارهای سخت و طاقتفرسا درآمد ناچیزی نصیب خانوادههایشان کنند که این مجبور ساختن به انجام کارهای شاقه و گرفتن حق آموزش کودکان نوعی خشونت اعمال شده از سوی خانوادهها با اطفالشان میباشد. همچنان فقر اقتصادی سبب شده است که بخشی از اطفال پسر و دختر افغانستان در بدل پول مورد سوی استفاده جنسی افراد شهوانی قرار گیرند که این بدترین و خشنترین نوع خشونت علیه اطفال در افغانستان است. موردی که قلب هر انسانی را به درد آورده و به گریه وادار میکند.
۲-فرهنگ بچهبازی سالهاست که در افغانستان بهخصوص در قسمت شمال و مرکزی این کشور ادامه داشته است. زورمندان محلی و یا هم اشخاص پولدار به زور تفنگ و یا هم در بدل پول پسران مقبول را از نزد خانوادههای شان گرفته و با پوشانیدن لباسهای دخترانه در محافلی که جمع کثیری از مردم شرکت میکنند، میرقصانند. این اطفال خوش صورت که به انجام چنین کارهای مجبور ساخته میشوند. در اکثر موارد مورد سوءاستفاده جنسی هم قرار میگیرند. اگر پسرکی که میرقصد از امر بادارش سرپیچی کند به شدت لتوکوب شده و یا هم در بعضی موارد کشته میشود که این نوع دیگری از خشونت علیه اطفال افغانستان است.
۳-مدارس و مکاتب افغانستان سالهاست که مکان اعمال خشونت علیه اطفال بوده است. آموزگاران غیرحرفهیی که شیوه تدریس کلاسیک دارند، حالا خودآگاه و یا هم ناخودآگاه جهت ترغیب اطفال به درس خواندن آنها را مورد لتوکوب قرار میدهند. بیخبر از اینکه لتوکوب شاگردان نه تنها که اطفال را به درس خواندن ترغیب نمیکند. بلکه سبب دلسردی و تنفر اطفال از درس و تعلیم و مکتب و مدرسه میشود. با توجه به رقم بلند آمار بیسوادی خانوادهها در افغانستان این شیوه یعنی استفاده از خشونت علیه اطفال جهت آموزش آنها همچنان ادامه دارد.
۴-جنگ در افغانستان سالهاست که ادامه داشته است. یافتههای یک تحقیق توسط یک نهاد خارجی پشتیبان اطفال نشان میدهد که پای اطفال هم در جنگ افغانستان کشیده شده است و گروههای تروریستی مانند طالب، داعش و غیره اطفال افغانستان را جهت جنگ با نیروهای ناتو و افغانستان همچو سرباز در صفوفشان استخدام کرده اند. پس از سقوط رژیم سیاه طالبانی تا حال نه تنها در صفوف گروههای تروریستی بلکه در مناطق دور دست اطفالی هم وجود دارد که بهخاطر فقر اقتصادی توسط فرماندهان ارتش افغانستان همچو سرباز به جنگ کردن در صفوف ارتش وادار ساخته شده اند. این اطفال از سوی بعضی فرماندهان ارتش و گروههای تروریستی مورد لتوکوب و تجاوز جنسی هم قرار میگیرند.
۵-نوع دیگری از خشونت علیه اطفال افغانستان خشونتهای خانواده و آمار در حال افزایش طلاق است. خشونتهای خانوادهگی که سبب برهم زدن نظم و فروپاشی خانوادهها شده که گراف بلند خشونتهای خانوادهگی در افغانستان وجود دارد. در بعضی موارد خشونتهای خانوادهگی سبب قتل یکی از اعضای خانواده بهخصوص مادرها شده است که این مسأله اطفال را شوکه و دچار امراض روانی ساخته است و خشونت شدید علیه اطفال میباشد.
در پانزده سال اخیر آمار طلاقها در افغانستان همواره در حال افزایش بوده است. اطفال که بیشتر نیازمند عاطفۀ مادری اند با واقع شدن طلاق و جدا شدن پدر و مادر اکثراً سهم پدر شده و از عاطفۀ مادری ظالمانه محروم ساخته میشوند. جدایی که ضربه سخت روحی و روانی بر اطفال دارد. در یک مورد خودم شاهد بودهام که در روستایی کوچک ما پدر و مادر از همدیگر طلاق گرفتند و حسب معمول پسرک خُرد سال سهم پدر شده و از عاطفه مادری محروم ساخته شد. حالا این پسرک بعد از تقریباً سه سال دوری از مادر با آن همه سالهای با مادر بودن تفاوت زیادی کرده و به یک انسان خشونتطلب و تند خو تبدیل شده که بودن در دنیا برایش سختی میکند.
نوعی دیگری از خشونت علیه اطفال که در نبود یک قانون درست خانواده و یا هم تطبیق نشدن قانون خانواده علیه اطفال اعمال میشود.
۶-اطفال پسر و دختر در افغانستان از سوی والدینشان به ازدواجهای اجباری و خلاف میلشان وادار ساخته میشوند. در مواردی دیده شده که اطفال دختر که کمتر از ۱۴ و یا هم ۱۸ سال داشته اند، خلاف میلشان به ازدواج کردن با مردان ۳۰ تا ۴۵ سال و حتا ۵۰ سال مجبور ساخته شده اند. کاری که با برداشتهای اشتباه از دین سالهاست که در جامعه سنتی و بیسواد افغانستان انجام میشود. خشونتی که دولت از جلوگیری آن در برابر اطفال این سرزمین تا حال عاجز بوده است و نهادهای حقوق بشری هم در این مورد بارها صدا کرده و اعتراضشان را به گوش مسوولان دولت رسانیده اند. اما در جهت جلوگیری از این نوع ازدواجها که خشونت واضح علیه اطفال ماست تا حال اقدامهای موثر و ملموس صورت نگرفته است. چگونه میتوان خشونتها علیه اطفال را در خانواده، مکتب و جامعه کاهش داده میتوانیم؟
مسوولیت دولت و مردم است تا در جهت کاهش و از میان برداشتن خشونت علیه اطفال در خانواده، مکتب و جامعه دست بهدست هم داده و بسیج شوند تا ما این نونهالان مثمر را سالم برای آیندهها به میراث بگذاریم.
– اقداماتی همچو ایجاد صندوق مالی حمایت از اطفال، فقرزدایی، آگاهیدهی از حقوق اطفال به مردم، مبارزه با پدیدۀ بچهبازی، برخورد جدی با کسانی که اطفال را مورد سوءاستفادۀ جنسی قرار میدهند، تلاش جهت کاهش خشونتهای خانوادهگی و طلاق، جمعآوری اطفال کارگر از کوچه و خیابان و فراهم کردن زمینه آموزش برای آنها، استخدام آموزگاران مسلکی در مکاتب مدارس از سوی وزارتهای مربوطه و کنار گذاشتن ایدۀ لتوکوب جهت ترغیب اطفال به درس خواندن و توقف استخدام اطفال در صفوف گروه تروریستی و ارتش، از سوی دولت افغانستان میتواند به کاهش و از میان برداشتن خشونتها علیه اطفال در دراز مدت ممد و موثر واقع شود. همچنان قوه قضائیه باید با نافذ کردن قانون سختگیرانه منع خشونت علیه کودکان با مرتکبین خشونت علیه اطفال و عاملان پدیده زشت بچهبازی و کسانی که اطفال را مورد سوءاستفادۀ جنسی قرار میدهند، برخورد جدی کند.
با توجه به جامعه سنتی افغانستان علمای ما باید با استفاده از آموزههای دین اسلام که ما را به شفقت با اطفال فرا میخواند. مردم را به ترک خشونت علیه اطفال تشویق کرده و از حقوق اطفال آگاه سازند.
وظیفه هر فرد ما اینست تا در اماکن عمومی و جامعه با اطفال شفقت و مهربانی کرده و فرهنگ حمایت از کودکان و منع خشونت علیه این پدیده را ترویج سازیم.
با عملی کردن اقدامات فوق میشود تا گراف بلند خشونت علیه اطفال در افغانستان را کاهش داد و در درازمدت به محو خشونت علیه نه بهگونۀ کامل امیدوار بود.
Comments are closed.