احمد مسعود: طالبان به هیچ تعهد خود به غیرقرارداد خود با آمریکا عمل نکرده‌اند.





درباره فلسـفه علـوم اجتـماعی

گزارشگر:سید حسین اشراق - ۲۰ جوزا ۱۳۹۸

بخش هفتم/

mandegarعصرِ اثباتی اگوست کنت
فلسفۀ اثباتی در حوزۀ علوم اجتماعی با «اگوست کنت و مرشدِ او سن سیمون آغاز می‌شود»(آوتویت- باتامور، ۱۳۹۲: ۲۱۰). این اصطلاح برای اولین‌بار توسطِ اگوست کنت در سال ۱۸۳۰ با آغازِ تدریس «دورۀ فلسفۀ اثباتی» ابداع گردید و با انتشارِ دورۀ شش جلدی آن، تا سال۱۸۴۲ پخته و پرورده شد.
کنت با انتشارِ «گفتمان روح اثباتی» تلاش کرد تا اثبات‌گرایی را که ریشه در فلسفه‌های تجربه‌گرایانۀ جان لاک، دیوید هیوم و سلفِ آنان فرانسیس بیکن داشت، در حوزۀ علوم اجتماعی جا بیاندازد و فراتر از آن به عنوانِ شریعتِ جهانی مطرح نماید. به همین جهت او درسال ۱۸۴۸ گرایش اثباتی خودش را به عنوان «دیانت انسانی» به گونۀ رسمی اعلام نمود و در جهتِ گسترش «چشم‌اندازِ عمومی اثبات گرایی» همت گماشت. همچنان یکسال پس از آن انجمنِ پوزیتویستی را برای ترویج جهانی این رهیافت بنیانگذاری کرد و اقدام به انتشارِ «توضیح المسائل دیانت اثباتی» نمود.
کنت روش تحقیق اثباتی را همچنان که در علوم دقیقه مانندِ فیزیک و کیمیا بکار گرفته می شد، در دانشِ اجتماعی نیز توصیه کرد و از واقعیت ‌های اجتماعی، همچون «اشیاء» سخن به میان آورد. او روشِ مشاهده، فرضیه سازی، آزمایشِ علمی و صورت بندی کمی را در علوم اجتماعیبه کار بست و سنجش پذیری و تبیین تجربی آن ها را واجدِ اهمیتِ اساسی تلقی نمود، ایشان تأکید کرده است که برای»تحلیلِ طبیعتِ دقیق و عینی جامعه طریقِ مشاهدۀ دقیق» (شارون، ۱۳۷۹: ۲۹) و «یافتنِ قوانین» (پوپر، ۱۳۷۷: ۱۷۹) الزامی است.
روشِ تقسیم‌بندی علوم توسطِ کنت نیز نسبت به ارسطو تازه و متناسب با تحولاتِ جدید در حوزه‌های علمی بود. او در امتدادِ میراثِ دکارت، کانت و تجربه‌گرایانِ انگلیسی قرار داشت.
اگوست کنت معتقد بود علوم از حالتِ کُلی و ساده به مرحلۀ مشخص و پیچیده در آمده و تطور پیدا کرده است، ساده ترین دانش از نظرِ او ریاضی و پیچیده ترین آن جامعه شناسی بود. ایشان علوم را بر بنای اصل مشهورِ «کلیت متنازل و پیچیدگی متصاعد» به شش نوع تقسیم کرده است: ۱٫ ریاضیات ۲٫ اختر شناسی ۳٫ فیزیک ۴٫ شیمی ‌۵٫ زیست شناسی ۶٫ جامعه شناسی؛ جالب است که «دانشِ جامعه شناسی در حقیقت به جای دانش شهرنشینی ارسطو با همان محتوا و مسئولیت و پیام تعریف شده است»(شاله، ۱۳۷۸: ۶۲).
کنت طبقه بندی یاد شده را در رابطه با علوم نظری ساماندهی نموده بود، او علوم و فنونِ علمی را از دایرۀ فلسفه بیرون به شمار می آورد و تقسیم بندی علوم را به ترتیبِ فوق در اثرِمعروف اش «دورۀ فلسفۀ اثباتی» موردِ بحث قرار داده، شیوه ها، اصول و کلیات آنها را نیز بیان نموده است. ‏
اگوست کنت به مثابۀ اندیشمندِ تجربه گرا در علوم اجتماعی، «ایستایی « و «پویایی» در منظومۀ فکری خود را از مقوله های کلیدی به شمار می آورد، او جامعه را همچون ارگانیزم زنده تلقی می کرد و با الگو قرار دادنِ زیست‌شناسی و جدا بودنِ کالبدشناسی از فیزیولوژی، تمایز میانِ ایستایی و پویایی پدیده ‌ها در جامعه شناسی را نیز ضروری می انگاشت، تمایزی که مفهومِ دوگانۀ «نظم و پیشرفت» را در بر می گرفت، به گونۀ که:»مفهومِ نظم دربرگیرندۀ هماهنگی پایدار میانِ اوضاع موجودِ اجتماعی است و مفهومِ پیشرفت، تحولِ اجتماعی را در نظر دارد، پس نظم و پیشرفتیا ایستایی و پویایی، پیوسته به یکدیگر وابسته ‌اند»(کوزر،۱۳۸۳: ۳۲ ).
اگوست کنت تلاش نموده است تا دانشِ اجتماعی را بر شالودۀ غیرِمتافیزیکی استوار نماید و از روشِ رایج علوم طبیعی (تجربه‌گرایی) برای بنیان نهادنِ یک علم اجتماعی نوین و با ثبات بهره ببرد.
محورهای فلسفۀ اثباتی کنت را می‌توان چنین برشمرد:
۱٫ وحدتِ روش‌شناختی علوم اجتماعی و علوم طبیعی
۲٫ کنار گذاردنِ مباحثِ ارزشی از مطالعاتِ علمی
۳٫ نفی متافیزیک
۴٫ تأکید بر تجربه‌گرایی(معینی، ۱۳۸۵: ۲۵ ).
کنت در بررسی نظمِ اجتماعی ِموجود، با استفاده از آراء جوزف گال ، جامعه را به مثابۀ تنوارۀ تلقی می کرد که در آن بخش های جامعه همچون اندام های مختلف در بدنِ انسان در کنارِ یکدیگر و در ارتباط با هم قرار دارند، او خانواده، طبقات و شهرها را به ترتیب به سلول ها، بافت ها و کُل بدنِ موجوداتِ زنده تشبیه کرده است.
از نظرِ کنت عواملِ استقرارِ نظم در یک دوره عبارت اند از:
۱٫ زبان: از نظرِ کنت زبان گسترۀ است که در قلمرو آن ما با یکدیگر تماس ایجاد می کنیم، دارای فرهنگِ مشترک می شویم و با مردمی که در گذشته بسر برده اند، ارتباط برقرار می کنیم. زبان باعث می شود که ما هم به فهمِ مناسب از یکدیگر دست یابیم، و نیز گذشتۀ خودِ مان را به گونۀ بهتر درک نماییم، از این نظر زبان، زندگی اجتماعی را به فعالیتِ معنادار تبدیل می کند.
۲٫ دین: به گمان کنت جامعه برای نظم، نیاز به ارزش های مشترک دارد که این امر همواره از رهگذرِ دین میسر می گردد. دین موجبِ خلق ارزش های مشترک می شود و همبستگی اجتماعی را آسان می کند، همچنان احساسِ امنیت و آرامش در میانِ خودی ها را تقویت می نماید و سطح همبستگی و تعهد به یکدیگر در زندگی اجتماعی را بالا می برد.
۳٫ تقسیم کار: کنت بدین باور است که جامعه دارای نهاد ها و گروه های متنوع شغلی و اجتماعی است که با افزایشِ جمعیت، هر کدام در امورِ خاصی تجربه و تخصص بیشتری پیدا کرده اند. نظامیان، کسبه کاران، کشاورزان و … همه گروه های شغلی و اجتماعی متفاوت اند که در بسترِ جامعه حضور دارند و به یکدیگر وابسته هستند، این وابستگی انگیزۀ تسهیل سامان اجتماعی را بوجود می آورد، زیرا نیاز های این گروه ها نسبت به هم، آنها را در ارتباطِ مستمر و مداوم با یکدیگر نگه می دارد.
اگوست کنت در روشِ تاریخی خود قانونِ مراحل سه گانۀ پیشرفت زندگی اجتماعی را ارائه کرده است، از نظر او نحوۀ تفکرِ آدمی و زندگی اجتماعی همواره در بسترِ تاریخ،یکنواخت و ثابت نبوده است بلکه دوره های متفاوتِ فکری- اجتماعی متمایز از یکدیگر، در تاریخ وجود داشته اند، او تاریخ بشریت را به سه دورۀ مجزا تقسیم می‌کند:
۱٫ ربانی (ماوراء الطبیعی، مذهبی)
۲٫ متافیزیکی-انتزاعی (تجریدی، فلسفی)
۳٫ اثباتی (طبیعی، علمی)
کنت معتقد بود که اندیشۀ بشری در مراحلِ پیشرفتِ ذهنِ بشر از این روند می گذرد، اولین مرحله، که مرحلۀ ابتدایی ذهن بشر است، تحتِ تأثیر نیروهای ماوراء الطبیعی قرار دارد، در این مرحله خدایان و ارواح، مسلط بر حوادث و رخداد ها انگاشته می‌شوند.
در مرحلۀ مابعدالطبیعی، ذهن انسان در اثرِ شکِ فلسفی پیشرفت می کند و علّیت پدیده ها را دیگر نه فقط در سایۀ امورِ غیرِ قابلِ دسترسِ ماورائی بلکه در روشنی امورِ این جهانی و به گونۀ عقلانی جستجو می کند و موردِ شناسایی قرار می دهد، در این مرحله فیلسوفانِ مختلف در بارۀ مسائلِ متنوع حیاتِ اجتماعی بحث و تبادل نظر می کنند و می کوشند تا بهترین مدل های زندگی اجتماعی را ارائه نمایند، مثال آن می تواند اندیشه هاییونان قدیم در نزدِ سقراط، افلاتون و ارسطو باشد، که برجسته ترین نشانۀ آن در افکارِ فیلسوفان روشنگری پدیدار شده است.

منابع
آوتویت ویلیام و باتامور تام(۱۳۹۲). فرهنگ علوم اجتماعی قرن بیستم، ترجمۀ حسن چاوشیان، تهران: نشر نی.
پوپر کارل ریموند (۱۳۷۷). جامعۀ باز و دشمنان آن، ترجمۀ عزت‌الله فولادوند، تهران: انتشارات خوارزمی.
شارون جوئل (۱۳۷۹). ده پرسش از دیدگاه جامعه‌شناسی، ترجمۀ منوچهر صبوری، تهران: نشر نی.
شاله فیلیسین (۱۳۷۸). فلسفۀ علمی یا شناخت روش علوم، ترجمۀ یحیی مهدوی، تهران، انتشارات دانشگاه تهران.
کوزر لوئیس آلفرد (۱۳۸۳). زندگی و اندیشۀ بزرگان جامعه‌شناسی، ترجمۀ محسن ثلاثی، تهران: علمی.
معینی جهانگیر (۱۳۸۵)‌. روش شناسی نظریه‌های جدید در سیاست(اثبات گرایی و فرا اثبات گرایی)، انتشارات تهران: دانشگاه تهران.

اشتراک گذاري با دوستان :

Comments are closed.