احمد مسعود: طالبان به هیچ تعهد خود به غیرقرارداد خود با آمریکا عمل نکردهاند.
- ۲۵ جوزا ۱۳۹۸
پنج سال از حکومتداریِ آقای غنی سپری شد و این مدتِ طولانی با شعارها و وعدههای پُرطمطراقی بهسرآمد که هیچکدام جامۀ عمل نپوشیدند. برای درکِ این واقعیتِ تأسفبار باید از تازهترین ردهبندیِ جهانی در مورد امنترین و ناامنترین کشورهای جهان یاد کرد که در آن افغانستان عنوان «ناامنترین کشور» را از خود کرده است.
از آنجا که امنیت زیربنای همۀ پیشرفتها و متضمنِ تحققِ هر نوع وعدۀ اصلاحی و توسعهیی است، میتوان بهجرأت حکم کرد که در این پنج سال افغانستان حرکتی رو به جلو نداشته است. در سال گذشته، سوریه ناامنترین کشور جهان شناخته شده بود و اکنون این کشور که سنگینترین نبردها در خاورمیانه را شاهد بوده، نسبت به افغانستان امنتر و دورنمایِ صلح در آن چشمنوازتر به نظر میرسد؛ چرا که جای آن را به عنوان ناامنترین کشور جهان، افغانستان اشغال کرده است. با این حساب، اگر بخواهیم پس از پنج سال از دستاورد حکومت وحدت ملی در راستای بهبود اوضاع کشور یاد کنیم، هیچ نکتۀ برجستهیی به چشم نمیخورد مگر اینکه دستاورد را در معنایِ منفی و معکوسش محاسبه کرده و حضور افغانستان در قعر جدولِ ردهبندی کشورها از نظر امنیت را عمدهترین دستاورد حکومتِ موجود برای افغانستان بشماریم!
اما چرا کشوری که حکومتش سالها از صلح و پیشرفت و «اصلاحات» و «تحول» دم زده، چنین اسیر جنگ و ناامنی مانده است؟
برای رسیدن به ریشۀ مشکل، خوب است در قدم اول به ساختار و سیستمِ حکومتداری در افغانستان مراجعه کنیم. در ساختار و سیستمِ حکومتداریِ فعلی، همانطور که مرجع و مصدرِ تمام شعارها و ادعاها یک نفر بوده، تصمیمات و اقدامات نیز از همان یک نفر نشأت گرفته و همین یک نفر با اتکا به مغز متفکرِ خود خواسته است که کشوری به بزرگیِ افغانستان را با فرمانهای عجولانه به سمتِ خوشبختی هدایت کند. در این سیستم، مجالی برای سایر افراد و اشخاص و نهادها وجود نداشته که در تفکراتِ شخصِ اول فعالانه سهیم شوند و دست به جرحوتعدیلهایِ لازم بزنند؛ چرا که شخصِ نخست صرفاً از اطرافیان و زیردستان «تبعیت» خواسته و افرادی که بیشتر تابع بودهاند را عزیز و نافرمانانِ دلیلآور را طرد و تحقیر کرده است. با این اوصاف، ریشۀ ناامنی و درجازدهگی و کسب مقامِ آخر در ردهبندیِ انستیتوی صلح و اقتصاد را باید در خلقوخویِ خودکامۀ آقای غنی سراغ گرفت.
نگاه رییس حکومت وحدت ملی به مناسبات قدرت، جنگ، صلح و اقتصاد در افغانستان، از زوایۀ قومی آنهم با اتکای محض به عقل و درایتِ شخصِ خودش صورت گرفته است و این منمحوری و قومگرایی به شیواییِ تمام میتواند دستاوردِ حکومت در ردهبندی انستیتوی صلح و اقتصاد و در واقع بیدستاوردیِ افغانستان در میدان صلح و سازندهگی را تبییـن کند.
نگاه قومیِ آقای غنی به همهچیز از جمله مناسبات قدرت و عمقِ فاجعه در آن را میتوان از آن صحبتِ اشمئزازآورِ او استخراج کرد که گفت در زندانهای افغانستان توازنِ قومی رعایت نشده است. به باور او، حتا میان تعداد زندانیان باید نظر به معادلاتِ قومی توازن برقرار نمود. مسلماً در این منطق، برقراری توازنِ قومیِ مورد نظر در میزان راهیابی دانشآموزان به دانشگاهها یک امرِ کاملاً پسندیده است که در آن هیچ چونوچرایی نباید وجود داشته باشد. منمحوریِ آقای غنی را باید از این تجربه استخراج کرد که او از وزرا و رؤسا، خود مصاحبه و امتحان گرفته و اشخاصی را که بهتر از او میفهمیده و استدلال میکردهاند را با الفاظِ زننده طرد و تحقیر کرده است. آقای غنی به دلیل همین دو شاخصۀ برجسته در روانشناسیاش، حکومتداری را به مرافعه و ابتذال کشاند؛ صلح را به بیراهه و اسرافِ نیرو و انرژی تبدیل کرد؛ انتخابات را به رسوایی و بدنامی منتهی ساخت و از دلِ همۀ اینها همان چیزی را بیرون داد که در گزارش انستیتوی صلح و اقتصاد انعکاس یافته است.
مسلماً اندازهگیریِ صلح و امنیت شاخصهای فراوانی میطلبد که عمدهترینِ آنها صلحِ فیزیکی یعنی نبود جنگ است و پس از آن شاخصهای مرتبط با توسعۀ سیاسی، اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی مطمح نظر اند که ضریبِ خود را در اتفاقاتی چون تشکیل کابینه، تولید و تقسیم ثروت، تدویر انتخابات و مدیریت کنشهای اجتماعی و فرهنگی نشان میدهند. متأسفانه آقای غنی در تمام آنچه گفته شد، خلافِ جهتِ صلح حرکت کرده و افغانستان را در ناامنیهایِ چندلایهیی غرق و اسیر ساخته که بیرون شدن از آنها هرگز آسان نخواهد بود.
Comments are closed.