گزارشگر:عـابدین پاپی - ۳۱ جوزا ۱۳۹۸
شعر (poetry) از دو منِ وجودی تشکیل میشود. نخست منِ مجازیِ شعر است و در ثانی منِ حقیقیِ آن. من مجازیِ شعر شامل تیپ و ظاهر یا بهاصطلاح همان ساختار شعر میشود و به تعبیری دیگر میتوان این من مجازی را (لباسیسم ظاهر) شعر نیز نام نهاد. و منِ حقیقی شعر شامل آیدتیک (درونبینی ذات شهود شعر) میباشد که ذاتاً با درونیّات معنوی و فلسفی شاعر کلافی عمیق خورده و از شاعر، انسانی وارسته و خودآگاه را ساخته است. به تعبیری دیگر، من حقیقی شعر همان (خویشتن) شاعر است که علیه جهالتِ درونِ خودِ شاعر قیام کرده و به پیروزی رسیده و البته بافتار شخصیتی و منش و بینشِ انسانی شاعر را بهوجود آورده است.
بنابراین گفتمانی به نام شعر با مقولۀ الیناسیون دارای وجه اشتراکاتی است؛ زیرا که الیناسیون نقطۀ مقابل هر پدیدهیی است که خود را به عنوان یک پارادایم به جامعه معرفی میکند و مسلماً شعر نیز پدیدهیی است که تفاوت آن با دیگر پدیدهها این است که در حال صیرورت (شدن) است و الیناسیون نیز ضد پدیدهیی به شمار میرود که در مقابل هر پدیده قد علم میکند و در نیل به آلترناتیو بودن خود به جای آن پدیده میکوشد و چنین هم میتوان ابراز نمود که الیناسیون ضد پدیدهیی است که خود را به جای پدیده معرفی میکند.
با اتیمولوژی واژۀ الیناسیون میتوان چنین دریافت که از ریشۀ «الینه»(aliner) بارور شده است و به معنای حلول جن در انسان است و شاید به همین معنی است که در قدیمالایّام به کسی که دیوانه میشده یا بهاصطلاح از خود بهدر رفته و یا خودش را فراموش کرده، تعبیر الینه را بر آن گذاشتهاند. الینه در زبان فارسی به معنی مجنون (جنزده) نیز به کار رفته است و به کسی که جن (دیو) در او حلول کرده (الینه شده) و عقل و احساس و شخصیتش را خورده و جانشین هویت انسانی و شخصیت فردی او شده نیز اطلاق میشده است. برای نخستینبار، هگل این اصطلاح را در قرن نوزدهم وارد فلسفۀ خودش کرد و پس از او شاگردش مارکس آن را در جامعهشناسی بهکار بست و گستردۀ آن نیز در ارتباط با مناسبات اجتماعی روز، در علم روانشناسی و انسانشناسی مشهود و نمایان گردید. در مقولۀ الیناسیون آنچه که متبادر به ذهن است و خود را در جامعه به تصویر میآورد، طرحی اصلی به نام «خود» است. به گونهیی که انسان به شکلی بیمار میشود که (خود خویش) را گم میکند و شخصیت و هویت واقعی و حقیقی خود را به فراموشی میسپارد و در خیلی از زوایا و بهصورت ناخودآگاه تن به تحمیل شدن منِ مجازی و اغیاری را میدهد که با وجود حقیقی آن سنخیّتی ندارد. شاید بتوان گفت انسان وقتی الینه میشود، به چیزی غیر از آن بنمایۀ اصلی خویش تبدیل شده که میتوان این تبدیل شدن را هم «مسخشدهگی» نامید. نمونهاش فیلم زیبا و کارآمدِ گاو که در آن مشهدی حسن خود را «گاو مشهدی حسن» حس میکرد و در طویله علف میخورد و منتظر بود که صاحبش، مشهدی حسن برمیگردد… و یا نمونۀ دیگر فیلم خوبِ چارلی چاپلین در عصر صنعت است که انسان در نظام کارهای طبقاتی و استثماری در جامعۀ صنعتی الینه میشود.
با این تعابیر، میتوان پنداشت که در دنیای امروز الیناسیون در اشکال متفاوتتری خود را نشان میدهد. یعنی اگر انسان در زمان قدیم جن یا دیو و یا رفتارهای خرافی و انحرافی و جادو و یا چیزی شبیه این نشانهها را به جای «خودِ» اصلی و حقیقی و سالمش احساس میکرد، امروزه نشانههایی دیگر چون: ماشینیسم، تکنوکراسی، بوروکراسی و ایدههای آبسرد (absurd) یا به زبان فارسی بیهوده و عبث و شیزوفرنی، جایگزین پارامترهای قبلی شدهاند که این محور جایگزینی در همۀ زمینههای علمی و هنری رخ داده است؛ زیرا که دنیای امروز (پستکریتیکال) به دنبال الینه کردن دنیای مدرن میباشد و راهی جز الینه کردن با مولفههایی که ذکر آن رفت را لازم و ضروری نمیبیند. طبیعی است که بگوییم: کار الیناسیون تسخیر افکار و ایدههای اجتماعی ـ هنری است و آنقدر با برنامهریزیهای حسابشده طی طریق میکند که یک متفکر و فیلسوف و یا شاعر را از حالتی به حالت دیگر درمیآورد .
به عنوان مثال: مارکس عالم و فیلسوف را به مارکسی سیاسی تبدیل میکند و عالمیّت و فلسفیدن مارکس را در عالم معنا به عالم سیاست ترجیح میدهد. میتوان چنین پنداشت که الیناسیون از زهدان تفکر یک متفکر زاده میشود و به مرور زمان رشد و شکوفا میشود، ولی همین فرزند خلف به مرور زمان و بر اساس شرایط و اوضاع اجتماعی و سیاسی و… به فرزندی ناخلف تبدیل میشود و در مقابل زادۀ خود میایستد و جالب اینجاست که خود متفکر که این پدیده را بهوجود میآورد نیز در مقولۀ الیناسیون غرق و تسلیم آن میشود؟!
به هر روی، شعر و ادبیات نیز یکی از پدیدههایی است که در ازمنههای تاریخ تا به امروز لباسهای زیادی را عوض کرده است و البته در هر برههیی از زمان با شمایلی دیگر خود را به منصۀ ظهور رسانده است. با این وجود شاید بتوان گفت شعر و ادبیات به عنوان پدیدههایی پایه و بنیادی در خودساختهگی موجودی به نام انسان نقشی اساسی را بر عهده گرفتهاند و بیتردید الیناسیون به عنوان ضد پدیدهیی به نام از خود بیگانه کردن همین انسان قد علم میکند و در مقابل پدیدهیی بنام شعر به مبارزه میپردازد. با این تفاسیر زندهگی هر شاعر و یا هنرمند و… میتواند دارای سه مرحله باشد. در مرحلۀ اول مطیع و غرق در میراث گذشتهگان است. در این مرحله شاعر و یا هنرمند سعی بر آن دارد تا که هرآنچه که از میراث گذشتهگان به آن منتقل میشود را سرآمد کارِ خود قرار دهد و در این مرحله فرد بهسان یک عروسک کوکی و خودکار میماند که از خودش هیچ اختیاری را ندارد (انسان تکراری) در مرحلۀ دوم علیه آنچه که بر آن تحمیل شده، قیام میکند یعنی هم گذشتۀ خودش را و هم میراث گذشتهگان را به بوتۀ نقد میکشاند و در مرحلۀ آخر به دنبال پیدایی، شناخت و آگاهی خود میباشد که این مرحله را میتوان تکامل انسانی نامید و لذا این تکامل میتواند در همۀ زمینههای هنری، علمی و… باشد.
بنابراین در مرحلۀ اول شاعر و یا هنرمند به نوعی الینه شده و این الینه شدن نیز توسط میراث گذشتهگان و یا به تعبیری سنت گذشتهگان صورت میگیرد. در مرحلۀ دوم نیز ما با نوعی اعتراض و ایستادهگی از جانب هنرمند تصادم داریم که در مقابل الینهیی که شده، میایستد و عبور از این الینه شدن را خواهان است و در مرحلۀ سوم که به آگاهی و شناخت میرسد و در واقع به آن خود واقعیاش دست مییابد، به نوعی بر الینه شدن فایق میآید. با این حال، میتوان ابراز نمود که شاعر و شعر آن در مرحلۀ سوم بیشتر در معرض تهدید و خطر الیناسیون قرار میگیرد. چه اینکه جایگاه اصلی و واقعیِ خودش را به دست آورده و در واقع به نوعی خودساختهگی در جهت جامعهساختهگی رسیده است و در اینجاست که بایستی به خودساختهگی خود تفهیم نماید که همان الینهیی که برآن پیروز شده، در کمین است و هر لحظه امکان قیام علیه آن را در ذهنِ خود میپروراند.
بدین ترتیب شعر امروزِ فارسی اگرچه از پارامترهای خوبی برخوردار میباشد و در جوانبی نیز به آن «خود واقعیاش» دست یافته است، اما با توجه به جهان امروز که جهان مصنوعات، سرمایهداری و بورژوازی است و الیناسیون نیز از پارامترهای خاص آن به شمار میآید؛ امکان الینه شدنِ شعر امروز دور از دسترس نیست، به گونهیی که ما شاهد نیستانگاریها و ازخودبیگانهگیهای مشهودی در شعر و ادبیات امروز هستیم که در آثار شعرای امروز کموبیش به چشم میآید. جهان امروز که از آن به عنوان پست کریتیکال یاد میکنند، اگرچه دارای مولفهها و کارکترهای خوبی است و جامعۀ ما را با جهان ماشینیسم، تکنوکراسیسم و بوروکراسیسم آشنا کرده است، اما از جوانب دیگر نیز تقسیم ماشینگونۀ اوقات کار و فرم تکنیکی و مکانیکی یافتن کار و هنر انسانی و البته تکبعدی شدن کار و پارامترهای شخصیتی و هنری از جمله عناصری به شمار میآیند که خطر الینه شدنِ جامعۀ هنری، ادبی و اجتماعی را در بردارد.
در زوایایی دیگر نیز میتوان گفت که تکنوکراسی اگرچه به اشکالی روشمند و هوشمند در حرکت و تکاپوست و حتا کشورهای لیبرالیستی و سوسیالیستی هم که پیشرفته شدهاند و سردمدار این فرآیند به شمار میآیند، ولی همین کشورها نیز از قاعده و اصول الینه شدن در امان نیستند!
بنابراین نظر اینکه: الیناسیون تنها در جوامع در حال گذار به مدرنیته محل بحث نیست، بلکه تأثیر و تخریب آن در کشورهای توسعهیافته نیز چه از حیث شعر و ادبیات و چه از لحاظ معماری و اقتصاد و فرهنگ نیز مشهود و نمایان است.
با این وصف، شعر و ادبیات این کهنبوم راههای متفاوتی را برای گذر از دالانهای متعدد پشت سر گذاشته تا به نوعی خودساختهگی رسیده و این مهم نیز ریشه در تفکر غنی و بسامدگون اندیشمندان این سرزمین از آغاز تا کنون در قالبهای مختلف دارد و بیتردید با پوستاندازیهایی که تا به امروز چه از حیث شعر کلاسیک و چه از لحاظ شعر نو در ادبیات ما به انجام رسیده و جایگاه و پایگاه خاصی را به جهان معرفی نمودهایم، این تکامل شعری خود مسببی است که خطر الینه شدن را بیشتر میکند. لذا یکی از راهکارها در جهت برونرفت از این مهم، گسترش و تداوم و بقای مقولهیی به نام نقد در حوزۀ ادبیات و شعر است که باید توسط منتقد معلم و منتقد زیباشناس نسبت به آثار شعرا صورت پذیرد که این حرکت خود عاملی فرآرونده در جهت بازیابی و بازپروری آثار شعر است و البته خطر الیناسیون را در زوایایی خنثا میکند. و دیگر نکته التفات اصولی به آثاری است که درحوزۀ شعر و ادبیات (کلاسیک و نو) دارای زبان، هویت، تاریخ، اخلاق، هنر و پشتوانۀ فرهنگی مستقل و سازندهیی میباشند و این آثار ادبی و هنری میتوانند با ویژهگیهایی که از آن ها یاد شد، خطر حضور الیناسیون را در عرصۀ ادب و هنر و… در جامعه کاهش دهند.
Comments are closed.