صلح از چشم‌انداز دین در افغانستان

گزارشگر:عزیز احمد حنیف - ۰۴ سرطان ۱۳۹۸

بخش نخست/

mandegarاز آنجایی ‌که اسلام از ریشۀ سِلم به‌ معنای سلامتی و صلح و ایمان از ریشه‌ امن به ‌معنای امنیت و ثبات گرفته شده است و مسلمانان هرگاهی بهم رو به‌رو می‌شوند با لفظ «السلام علیکم» پیام سلامتی به‌ همدیگر می‌دهند، صلح و امنیت در فرهنگ اسلامی از اهمیت به‌سزایی برخوردار است.
پیامبر گرامی اسلام صلی‌الله علیه وسلم در حدیثی تأکید فرموده است: «مسلمان حقیقی کسی است که مسلمانان دیگر از اذیتِ دست و زبان وی مصون باشند». و همان‌گونه: «مؤمن کسی است که مردم، وی را در برابر مال و جان شان امین بدانند».
قرآن‌کریم صلح را سراسر خیر خوانده است: «والصلح خیر» و مسلمانان را در صورتی که دشمن به‌صلح تمایل داشته باشد، برای رفتن به‌سوی صلح دستور داده است: (وَإِن جَنَحُواْ لِلسَّلْمِ فَاجْنَحْ لَهَا وَتَوَکَّلْ عَلَى اللّهِ إِنَّهُ هُوَ السَّمِیعُ الْعَلِیمُ). ‏اگر آنان به صلح گرایش نشان دادند، تو نیز بدان تمایل کن. (انفال:۶۱).
در آیه دیگری نیز فرموده است: (لَا یَنْهَاکُمُ اللَّهُ عَنِ الَّذِینَ لَمْ یُقَاتِلُوکُمْ فِی الدِّینِ وَلَمْ یُخْرِجُوکُم مِّن دِیَارِکُمْ أَن تَبَرُّوهُمْ وَتُقْسِطُوا إِلَیْهِمْ إِنَّ اللَّهَ یُحِبُّ الْمُقْسِطِینَ). خداوند شما را باز نمی‌دارد از این‌که نیکی و بخشش کنید به کسانی‌که به سبب دین با شما نجنگیده‌اند و از شهر و دیارتان شما را بیرون نرانده‌اند. خداوند نیکوکاران را دوست می‌دارد. (ممتحنه:۸).
در صورتی‌ که مشاجره یا نزاعی که طبیعت زنده‌گی اجتماعی است، میان زن و شوهر پیش بیاید، قرآن‌کریم به مصالحه و برچیدن دامن منازعات در سطح خانواده دستور داده است و فراتر از آن، اگر جدالی میان دو گروه از مسلمانان به‌ وقوع بپیوندد، جناح سوم و بی‌طرف و همچنان هر یکی از طرفین قضیه، شرعاً مکلف اند تا به ‌صلح روی بیاورند و از نفاق و دشمنی میان مسلمانان جلوگیری کنند.
یکی از سه موردی که دروغ گفتن در آن از منظر دین مقدس اسلام مشروع خوانده شده است، مصالحه میان انسان‌ها است.
صلح، اتحاد و همبستگی میان انسان‌ها را تضمین می‌کند، صمیمیت، اخلاص، اعتماد، امانت‌داری و موضوعات اخلاقی دیگر را در جامعه تقویت می‌نماید و زمینه‌های انکشاف، توسعه، رفاه و آسایش و رستگاری و سعادت دنیا و آخرت را می‌تواند به‌دنبال داشته باشد.
در جایی‌ که صلح نباشد، فساد و تباهی، نفاق و تفرقه و تعصب، جهل‌اندیشی و ستم‌پیشگی، کبر و غرور و عداوت و سر انجام جنگ و خون‌ریزی و عقب‌مانده‌گی از کاروان تمدن انسانی و سرافکنده‌گی دنیا و آخرت خواهد بود.
اعتدال و میانه‌روی، همزیستی مسالمت‌آمیز، عدم تبعیض و تعصب، امنیتِ روانی و فیزیکی فرد و جامعه، ثبات سیاسی، رشد اقتصادی، توسعه فرهنگی و روابط نیک با کشورها و ملت‌های دیگر، از موضوعاتی است که دین مقدس اسلام به آنها تأکید کرده است.

صلح، مهمترین نیاز
در نتیجۀ چهاردهه جنگ فرسایشی با وجودی‌ که مردم افغانستان در برابر دو پدیده جهانی کمونیسم و تروریسم بین المللی ایستاده‌گی و از آزادی، شرف و نوامیس ملی، پاسداری کرد اما ده‌ها میلیارد دالر خسارۀ مالی به ‌پیکر این مملکت وارد گردید؛ از دانش و علوم معاصر عقب افتاد؛ توازن سیاسی خود در برابر همسایه‌گان را از دست داد؛ ساختارهای اجتماعی و فرهنگی آن از هم پاشید؛ وحدت و یگانگی ملت در نتیجۀ مداخلات استخباراتی خدشه‌دار شد و جایگاه بین‌المللی افغانستان در میان ملت‌های جهان، به‌شدت زیر سوال رفت.
باوجودی‌ که در هژده سال گذشته بیشتر از صدمیلیارد دالر از کمک‌های جامعۀ جهانی در افغانستان به‌ مصرف رسید اما به ‌دلیل تداوم جنگ، گذشته از اینکه نتوانست از ناحیه اقتصادی به‌پای خود بایستد، آنچنان که لازم بود قادر نشد فساد در عرصه‌های مختلف و مواد مخدر را مهار کند و به ‌یک مدیریت سیاسی جوابگو دست یابد. فراتر از آن، فقر و بیکاری، محرومیت از آموزش و پرورش، بی‌عدالتی‌های اجتماعی، خشونت علیه زنان و اطفال و عدم حاکمیت قانون در بخش‌هایی از کشور، از مسایل دیگری اند که پیوند مستقیم به جنگ دارند.
تداوم جنگ، باعث فاصله میان اقوام افغانستان، گسترش تبعیض‌های تباری، تقویتِ بی‌اعتمادی سیاسی و ریشه‌دارشدن دشمنی‌های ذات‌البینی در سطوح مختلف اجتماعی (خانواده، قریه، شهر و تمام مملکت) گردیده است.
قربانی اصلی جنگ جاری در کشور، مردم افغانستان است؛ هر قطره خونی ‌که ریخته می‌شود از انسانی است که زاده همین سرزمین است؛ هر آبادی‌یی که ویران می‌گردد و هر مکتب و مسجدی که سوختانده می‌شود، مربوط به افغانستان و مردم ماست.
پس لازم است تا عوامل و انگیزه‌های این جنگ ویرانگر، از زوایای مختلف به ‌بررسی گرفته شود و بادرنظرداشت چالش‌ها، فرصت‌ها، منابع و امکاناتِ دست‌داشته، راهکار عملی واضح، منطقی و روشمند برای آن وضع گردد.

ریشه‌های جنگ در افغانستان
جنگ در افغانستان اساساً به دو انگیزه عمومی پیوند دارد: یکی افراط‌گرایی‌‌یی که از بستر اجتماعی سرکشیده اما به‌ دین پیوند داده شده است و دوم، منافع برخی کشورها که از طریق رشد و پرورش افراطیت در افغانستان دنبال می‌شود.

الف: بسترهای اجتماعی پرورش افراطیت
سیستم زنده‌گی اجتماعی مردم افغانستان در چارچوب ارزش‌های قبیله‌یی و روستایی نه قانون را به‌گونۀ مطلوب می‌پذیرد و نه‌هم در برابر ‌ارزش‌های دینی سرِ تسلیم فرو می‌نهد.
فقر و بیکاری، نبود حاکمیت قانون، عدم آگاهی از دین، بی‌سوادی از دانش و علوم معاصر، تبعیض میان فرزندان دختر و پسر در اجتماع، بحث روی مشروعیت و عدم مشروعیت درس خواندن و کارکردن دختران و زنان در حکومت و موسسات، بیرون شدن زنان از منزل از منظر قرائت‌های دینی حاکم بر جامعه، فساد و بی‌عدالتی در ادارات حکومتی، در عین زمان عدم درآمد لازم برای امرار معاش و برخی موضوعات دیگر از جمله عوامل و انگیزه‌های اجتماعی اند که تعدادی از جوانان را در برابر دولت عقده‌مند ساخته و ناخودآگاه برای پیوستن به ‌صفوف جنگ‌جویان تشویق می‌کنند.

ب: مهاجرت
از سوی دیگر، مهاجرت به ‌کشورهای همسایه جهت فراگیری علوم دینی، موجودیت قرائت‌های خشن و ناقص از دین مقدس اسلام در منطقه، حضور گروه‌های تکفیری سازمان‌یافته با اندیشه‌هایی که کشتن انسان‌ها را مشروعیت می‌دهند و در واقع موجودیت نصاب‌های آموزشی کلاسیک و قرائت‌های ناقص و حتا غلط از دین اسلام، یکی از دلایل عمده‌ دیگری است که در تداوم جنگ در افغانستان حداقل در دودهه اخیر، نقش و تأثیر مستقیم داشته است.
سازمان‌های استخباراتی فرصت‌طلب، با مطالعه علمی بسترهای افراطیت در افغانستان به حمایت و پشتیبانی گروه‌های تروریستی و زنده نگه‌داشتن آنها می‌پردازند تا از این طریق اهداف اقتصادی و نظامی خود در برابر رقبای منطقه‌یی‌شان را دنبال کنند.
اندیشه‌های افراطی و تکفیری در سال‌های اخیر که از طریق مهاجرت‌ جوانان به‌ کشورهای منطقه، وارد افغانستان گردیده اند، از یک‌طرف، گروه‌های تروریستی را برای تداوم جنگ تشویق می‌نمایند و از سوی دیگر زمینه‌ خوبی برای حضور سازمان‌های استخباراتی مداخله‌گر در درازمدت به‌حساب می‌روند.

د: تنش‌ها و تعصبات قومی
گسترش تبعیض و تعصب، نفاق و تفرقه و دشمنی و خصومت میان اقوام افغانستان، روحیه بی‌اعتمادی را به‌ویژه میان نخبه‌گان سیاسی و مدنی در سال‌های اخیر بالا برده است که دامنه آن متأسفانه قسماً به ولایات نیز گسترش یافته است.
جنگ‌جویان مخالف نظام، به این نوع انگیزه‌های اجتماعی بیشتر دامن می‌زنند تا از میان جوانان سربازگیری کنند. برتری‌جویی‌های قومی یکی از مسایل نگران‌کننده‌یی است که کشورهای مداخله‌گر، همواره تلاش ورزیده اند تا از آن به نفع خویش سود ببرند.
در سال‌های اخیر، تفاوت قایل شدن میان زبان فارسی و دری، برداشتن برخی واژه‌های مروج و مشترک در لهجه‌های فارسی ایران و افغانستان مانند: دانشگاه، دانشکده، دانشجو و غیره، تبعیض‌های قومی میان پشتون‌ها و تاجیک‌ها را در سطوح مختلف به‌وجود آورد و شماری از سیاسیون جمع برخی مقامات بلند‌پایه حکومت و همچنان رسانه‌های اجتماعی خیلی به آن دامن زدند.
طرح ملیت «افغان» برای تمام باشنده‌گان افغانستان در تذکره‌های برقی بر خلاف آنچه از سوی پارلمان در سال ۱۳۹۳ تصویب گردید از موضوعات دیگری است که شگاف قومی میان مردم این کشور را بیشتر ساخت و بی اعتمادی سیاسی در سطح کشور را تقویت کرد.
تقلب گسترده و دستبرد واضح در انتخابات‌های گذشته به خصوص انتخابات پارلمانی سال ۱۳۹۷ که به برکناری اعضای هر دو کمیسیون از سوی رییس‌جمهور انجامید، تقسیم قدرت بر اساس قومیت به‌گونه‌یی که رییس دولت از یک قوم و معاونان آن از اقوام دیگر باید باشند، از موارد دیگری است که بی‌اعتمادی سیاسی میان احزاب و شهروندان افغانستان را بالا برده است و انگیزه‌های قومیت را در اندیشه بسیاری از جوانان کشور زنده ساخته است.

اشتراک گذاري با دوستان :

Comments are closed.