احمد مسعود: طالبان به هیچ تعهد خود به غیرقرارداد خود با آمریکا عمل نکردهاند.
گزارشگر:عبدالمتین فرهمند - ۱۴ سرطان ۱۳۹۸
محمداشرف غنی، رییس حکومت وحدت ملی میگوید که نیروهای امنیتی توطئۀ دشمن برای سقوط نظام و تجزیۀ افغانستان را خنثی کردند. آقای غنی که صبح روز چهارشنبۀ هفتۀ گذشته به ولایت جنوبی قندهار رفت، این سخنان را در نشستی در این شهر بیان کرد.
او گفت که نیروهای امنیتی در ماههای اخیر دستاوردهای زیادی داشتهاند و از حالت دفاعی به حالت تعرضی درآمدهاند. آقای غنی همچنین از وجود هماهنگی کامل میان نیروهای امنیتی خبر داد و گفت که مردم نیز حامی این نیروها هستند.
رییس حکومت با تأکید بر حفظ ساختار نیروهای امنیتی و تقویت این نیروها، گفت حتا در صورتی که صلح در کشور برقرار شود، هیچ کاهشی در تعداد نیروهای امنیتی نخواهد آمد و افزود که «ما به این نیروها ضرورت داریم.»
محمداشرف غنی اظهار داشت که همۀ اعضای لویه جرگۀ مشورتی صلح که در ماه ثور برگزار شد، خواهان حفظ نیروهای امنیتی در صورت هرگونه توافق صلح شدند.
در این شکی نیست که نیروهای امنیتی با قدرت و صلابتی مثالزدنی در برابر توطئۀ تجزیه و متلاشی کشور ایستاده و با هزینه کردن از زندهگی و حیات و خون خویش اجازه ندادند که ارادۀ ناپاک دشمنان این آب و خاک تاکنون تحقق پیدا کند؛ اما این تنها یک طرف ماجرا است. در این میان، توطئهیی بزرگتر از تجزیه نیز هست که حیات و بقای افغانستانِ یکپارچه را تهدید میکند و آن، قومیسازی مقولۀ امنیت است.
در دوران حاکمیت محمداشرف غنی، امنیت به صورت کمسابقهیی قومیسازی شده است. اینکه علیرغم خطرهای خونین و مرگباری که در مناطق شیعهنشین هزارهجات، حکومت مرکزی هنوز در حد یک «لوا» حاضر به اتخاذ تدابیر امنیتی برای مبارزه با تهدیدهای بالفعل در برابر این مناطق نشده، خود نشانگر آن است که دستهایی آلوده و ارادههای فاسدی در درون دستگاه قدرت نیز فعالانه کار میکنند تا نقشۀ دشمنان خارجی در تجزیه و متلاشی کشور را تسریع ببخشند.
هزارهجات طی سالهای اخیر شاهد رویدادهای فاجعهبار امنیتی بوده که به دلیل نداشتن یک پشتوانۀ قوی، پایدار و نیرومند متضمن ثبات و استقرار و آرامش این منطقه، نتوانسته آنگونه که بایسته است، از خود دفاع کند. این در حالی است که ناامنیهای هزارهجات، برخلاف بسیاری از مناطق کشور، ناشی از بافتار فرهنگی و ترکیب قومی داخلی آن نیست؛ بلکه قطعاً پروژهیی از بیرون به منظور ناامنسازی این منطقه روی دست دشمنان قرار دارد.
بنابراین، قدرت مرکزی با واگذاری بخشی از مسوولیت تأمین امنیت به نیروهای محلی و یا ایجاد یک مرکز قدرتمند ارتش در این منطقه، به سادهگی میتواند تهدیدهای بالفعل و بالقوه در این مناطق را مهار کند و به آن لگام بزند؛ اما نهتنها این اقدام صورت نگرفته؛ بلکه وعدههای مکرر سران قدرت برای امنیت هزارهجات و مناطق شیعهنشین نیز همواره روی کاغذ مانده و به دلایلی که همه میدانند، عملیاتی نشده است.
افزون بر این، در جریان بازنشستهگی صدها جنرال و درجهدار نظامی در ارتش و دیگر نیروهای امنیتی، بیشترین قربانی را شیعیان و هزارهها نیز دادهاند. در این میان، حتا جنرالهای نخبه، کارکشته و مجربی نیز بودند که بربنیاد قانون، نباید به تقاعد سوق داده میشدند؛ اما بیهیچ توجیهی، قربانی یک پروسۀ پاکسازی قومی در نهادهای امنیتی شدند.
این امر واکنشهای فراوانی را نیز برانگیخت؛ اما هرگز به این واکنشهای اعتراضی از سوی سران ارگ و نهادهای امنیتی که کاملاً در انحصار اقوام زورمند قرار دارند، اعتنایی صورت نگرفت. در کنار اینها، بربنیاد ادعای برخی منابع، در زمینۀ ترفیع رتبه و ارتقای درجۀ منصبداران امنیتی نیز این سیاست قدیمی، همچنان به کار گرفته میشود که افسران هزاره و شیعه نباید از یک درجۀ مشخص فراتر بروند و رتبههایی مانند جنرال و استرجنرال و… را کسب کنند. حتا در خصوص اعزام سربازان و نظامیان به مناطق خطرخیز جنگی هم معیارها همچنان قومی است و این سیاستی است که از زمان سلطۀ رژیمهای شاهی تاکنون از سوی قومیت حاکم بر اقلیتهای محکوم اعمال میشود.
بر این اساس، قومیسازی امنیت، درست همان کاری را میکند که دشمنان با توطئۀ تجزیۀ کشور میخواهند انجام دهند. قومیسازی امنیت به پایههای اعتماد ملی آسیب میزند، انسجام، وحدت و همگرایی ملی را نابود میکند، احساس وطندوستی و تعلق و تعهد به میهن را در اقوام مظلوم و محکوم میزداید و در نهایت، راه را برای اعمال آسان نقشههای توطئهآمیز دشمن برای تجربه و تلاشی افغانستان، فراهم میسازد.
Comments are closed.