گزارشگر:حــامد علمی - ۱۶ سرطان ۱۳۹۸
بخش ببیســتم/
دستاورد مذاکراتِ اخیرِ شما با هیأت پاکستان چیست؟
در جلسۀ ششم شورای نظار، اولینبار با یک هیأت پاکستانی دیدیم که به داخل افغانستان آمده بودند. مسالۀ عمدهیی که آنها تأکید میکردند، عبارت از بستهشدن سالنگ بود و میگفتند که جنگ شاید از جلالآباد و پکتیا به طرف کابل آید و ضرور نیست که شما در جنگ کابل مداخله کنید؛ فقط وظیفۀ شما مسدود ساختن شاهراه ســالنگ است و برای اینکه در کابل مشـکلات ایجاد نشود و بینظمی نیاید، در جنگ کابل سهم نگیرید.
پاکستانیها میگفتند که حکومت کابل روحیه ندارد و جنگ کافی نیست، باید در اطرافِ کابل بلندگوها نصب شود و به عساکر گفته شود که تسلیم شوند و به این صورت کابل سقوط میکند. ما گفتیم که کابل به این ترتیب سقوط نمیکند. کابل را با بلندگو گرفتن کار آسان نیست؛ ما در داخل افغانستان هستیم و میدانیم که گرفتن یک پوسته به آسانی مهیا نیست. آنها اما پافشاری میکردند که شما فقط سالنگ را مسدود کنیـد. من به پاکستانیها گفتم که شما از سمت جنوب هرقدر لازم میبینید میتوانید به طرف کابل سوق دهید، ولی من حد اقل با دههزار نفر باید از سمت شمال به طرف کابل بروم. به آنها گفتم که اگر قبول میکنید خوب، در غیر آن کارِ ما و شما و استراتژی ما جدا است. آنها بعد از جروبحثِ زیاد قبول کردند که به دههزار نفرِ ما لباس بدهند و بعد از این مسأله آنها خواستند تا کمکهایشان را آغاز کنند. در این زمان، ما عملیات خویش را در شمال ادامه دادیم و توانستیم تالقان را بگیریم و یک تعداد پوستهها را تصرف کنیم و در آن زمان کندز گرفته شد، ولی دولت دوباره آن را گرفتند.
سالنگ را کاملاً مسـدود کردیم، در جنـوب آنها پیشـروی کردند. کنر کاملاً به دست مجاهدین افتاد و در پکتیا پیشروی کردند. این زمانی بود که شورویها از افغانستان در حال برآمدن بودند، آنها بر جلالآباد حمله کردند. زمانی که به جلالآباد حمله صورت گرفت، ما هیچگونه اطلاعی نداشتیم و زمانیکه پاکستانیها فکر کردند که جلالآباد سقوط میکند، به یکبارهگی تمام مواد را بالای ما قطع کردند و فکر کردند که به ما ضرورت ندارند و بهانۀشان این بود که سالنگ مسدود نشد. سالنگ به دستِ ما بود و تنها در اثر تقاضای مردم کابل فقط به مواد خوراکی و ارتزاقی اجازه میدادیم که عبور کنند. من به ایشان گفتم که سالنگ تنها به روی کاروانهای مواد ارتزاقی باز است و چون مجاهدین در اطراف جلالآباد موفق نگردیدهانـد، نمیتوانم تمام مردم کابل را از گرسنهگی هلاک سازم.
ما از جنگ جلالآباد قطعاً اطلاع نداشتیم و از طریق رادیو شنیدیم که در جلالآباد جنگ آغاز شده است. زمانی که شنیدم در جلالآباد جنگ آغاز شده، فوراً برنامههای شمال را گذاشته، به طرف پنجشیر حرکت کردم تا ببینم که چه میشود.
زمانیکه به پنجشیر رسیدم، جنگ جلالآباد تمام شده بود و حکومت تمام فشارش را بالای سالنگ وارد کرد تا راه را باز کند. در سالنگ مقاومتِ شدید صورت گرفت و اضافه از شصت مجاهد شهید گردید.
من دیدم که بند ساختنِ سالنگ بیمفهوم است؛ زیرا در جلالآباد جنگ خاتمه یافته بود و در باقی حصص نیز جنگ و مهماتِ من خلاص شده بود و در ذخیرهها هیچ چیز باقی نمانده بود و پاکستان نیز بالای ما ارسال مهمات و مواد تسلیحاتی و خوراکی را قطع نموده بود. من به پنجشیر رسیدم که قوماندانانِ سالنگ آمدند. من برایشان گفتم که از سالنگ عقبنشینی کنید و ببینید که چه میشود. پاکستانیها دلیل شکستشان در جلالآباد را باز بودن سالنگ میدانستند، در حالی که در نزد ما بود و بعد از آن حکومت تبلیغات کرد که گویا سالنگ باز شده است. من به پاکستانیها گفتم که اگر سالنگ باز میبود، پس چرا حکومت کابل یک ماه بعد از جنگ جلالآباد تبلیـغات وسـیع را بهراه انداخت که گویا موفق به تسخیر سالنگ شده و خبرنگاران را از کابل به سالنگ برد؟
مرحلۀ جنگ جلالآباد گذشت، وارد مرحلۀ دیگری شدیم و بعداً برنامههای دیگر و استراتیژی دیگر خود را مطرح کردیم. در پنجشیر قوماندانان پروان و کاپیسا را جمع نموده، مشکلاتی را که داشتیم حل کردیم، بعداً به صفحات شمال آمدیم و استراتیژی خویش را از اینجا آغاز کردیم.
در ماه سرطان در جلسۀ شورای نظار استراتیژی خویش را تعیین کردیم و طی آن فیصله کردیم که باید جنگ از شهرکها و دهکدههای دورتر آغاز شود و به طرف شهرها به پیش برویم؛ زیرا دشمن در حالت مدافعه بود و ما تجربۀ کافی در حملات تعرضی نداشتیم و استراتیژی ما طوری بود که جنگهای پراکنده در چند نقطه، فشار بالای یک ساحه، مصروف نگهداشتن رژیم در چند منطقه و حمله بالای یک نقطه صورت گیرد و فیصله کردیم که شورای نظار باید در ساحۀ سیاسی و نظامی کار کند. در ســاحــۀ سیاسی با طرفها و احزاب دیگر گفتوگو نمایند و آنها را در عملیات سهیم سازند و ما استراتیژی خود را به احزاب بیان کنیم.
در ماه اسد سال ۱۳۶۹ بعد از اینکه حملات تالقان به پایان رسید و جنگ با سیدجمال خاتمه پیدا کرد، ما در قلت مواد تسلیحاتی بهسر میبردیم. به شما صادقانه گفته میتوانم که در سراسر جبهات ما سهصد مرمی راکت موجود نبود و در آن حالت تمام امکانات نظامی بالای ما قطع گردید. ما میدیدیم که پاکستانیها با ما مخالفت میکنند و با حزب اسلامی مشکلات فراوان داشتیم، ولی بازهم دست به یک مانور نظامی زدیم و خواستیم تا دولت را در موضع دفاع قرار گیرد تا بالای جبهات ما حمله نکند؛ زیرا توانایی ما به کلی به تحلیل رفته بود. بنابراین ما با مانورهای خویش دولت را در موضع مدافعه قرار دادیم، زیرا در آن موقع زمان به نفع نبود.
شمـا از استـراتژی جدید صحبت کردید. این استراتژی با قبل چه تفاوتِ کُلییی دارد؟
استراتژی قبلیِ ما کوتاهمدت بود و سرتاسری نبود. بنابراین این استراتژیِ جدیدِ ما طویلالمدت است. باید جنگ و مبارزه از نقاط ضعیفِ دشمن آغاز گردد و جنگ نباید بالای یک نقطه، بلکه باید بالای اهدافِ متعدد هماهنگ و همزمان آغاز شود. جنگ چریکی در نقاط مختلف، سبوتاژ در داخل رژیم و قطع راههای اکمالاتی همچنان ادامه پیدا خواهد کرد.
آیا شما به این نظر هستید که گویا حکومت کابل از داخل سقوط میکند؟
ما طرحِ خود را بیان کردیم و گفتیم که کارِ ما از نقاط ضعیفِ دشمن شروع میشود و به طرف مراکز میآید و نفس قوای مجاهدین اساسِ کارِ ماست و اگر کسی از داخل همکاری کند، قابل تأیید ماست و ما همکاری آنان را رد نمیکنیم.
Comments are closed.