- ۱۸ سرطان ۱۳۹۸
بخش بیســتودوم/
آیا اهدافِ پاکستانیها در انزوا قرار دادنِ شورای نظار است؟
به نظر من، پاکستانیها شورای نظار را در حالتِ فعلی و فردایِ خویش یک مانعِ بزرگ میشمارند و آنها به این باور استند که اگر به حذف نمودن شورا در برنامۀ تسخیر کابل موفق شوند، برای آنها بهتر است؛ زیرا شورا در آینده و در سرنوشتهایِ بعدی سرِ راهشان مزاحمت ایجاد خواهد کرد.
شما از پاکستان چه توقع دارید در حال حاضر؟
هیچ، فقط چند پایه مخابره ضرورت داریم، باقی را خود تهیه میکنیم، ما بیدستوپا نیستیم!
آیا اطمینان دارید که روزی از این درگیریها پا بیرون بکشید و کار و فعالیتِ دیگری در پیش گیرید؟
حال که شما میخواهید عزیزترین آرمان و آروزیِ مرا بدانید، برایتان میگویم که آرزوی من همین است که روزی خود را در یک افغانستانِ پُر از صلح و صفا بیابم و به مسلک انجنیریام که فرصت پیشبرد آن برایم میسر نشد، با دل و جان بپردازم. و اینکه شما میگویید بیستسال جنگ سلوک و رویۀ زندهگی مرا تغییر داده است، چنین نیست و باید به شما خاطرنشان سازم که فکر و خیالم همواره متوجه شهامت و تحمل و غیرتِ حیرتآورِ همین ملت و مردمِ کاملاً متمایز ماست و جنگهای بیستسال همین ملت را دچار تغییر ساخته، ولی در خلالِ همۀ مصیبتها و زجرها و مشقات بیشمار، این جنگها هیچگاه نتوانسته روحِ مقاومت ملت را از تار و پودش جدا و خُردوخمیر سازد و من عاشق و گرویدۀ همین خصلتِ بیمثالِ ملت و مردمِ زجردیدۀ خود هستم. پس عزیزترین خیال و آرزویِ من همین است که در ساختمانِ دوبارۀ یک افغانستانِ مستقل و آزاد در پهلوی این ملتِ آزادیخواه سهیم و همگام باشم.
اکثر مبصرین به این باورند که جنگ فعلی سرآغازِ یک نبرد قومی در افغانستان است. نظر شما در این رابطه چیست؟
ما با مطبوعاتِ غربی کاری نداریم، آنها هرچه مـیگـویند، نظر خودشان است؛ ولی در افغانستان هیچگاه نبرد قومی رخ نداده و نمیدهد. اگر در گذشتهها رخ داده، آن هم جنگ قومی نی، بلکه استفاده از یک قومِ خاص برای هدفی خاص بوده است. من به شما میگویم که در بین مردمِ عام این نظر که گویا ما تاجک هستیم یا آنها پشتون یا قوم دیگری، وجود ندارد. شما ببینید که در صفوفِ ما از هر نوع مردم و هر قوم و قبیله دیده میشود، ولی اگر حکمتیار یا کدام گروهِ دیگر این مسأله را دامن میزند، آنها میدانند و مسؤولیتشان. من به شما گفته میتوانم که نه در گذشته چنین بوده و نه ما طرفدارِ انحصار قدرت توسط یک قوم استیم و نه این مفکوره دیگر در افغانستان جا دارد و مردم دیگر به انحصار قدرت توسط یک قوم راضی نمیشوند.
عدهیی به این باورند که شما تاجک هستید و مشکل است که سایر ملیتها شما را منحیث رهبر قبول کنند. جوابِ شما به طرفدارانِ چنین نظریهها چیست؟
اصلاً همین مسالۀ ملیتهای مختلف، یک مفکورۀ بیگانه است. دیگران این مسأله را دامن میزدند و به بعضی اقوام گویا حقِ خودارادیت قایل شدند، درحالیکه چنین نبود. آنها میخواستند که از یک قوم علیه قومِ دیگر استفاده کنند. یک نکته را متوجه باشید که در افغانستان دو اصل وجود دارد: اولاً الحمدالله همه مسلمان استیم و بهتر است که به دور همین اساس جمع شویم؛ دوم اینکه ما همه افغان هستیم، چه هزاره چه پشتون و یا ازبِک و امثالهم. این را به شما واضح باید بگویم که اگر برادران پشتون فکر کنند که میتوانند بهتنهایی بر افغانستان حکومت کنند، این مفکوره غلط است و اگر تاجکها و یا کسانی دیگر بخواهند قدرت و حکومت را در انحصار داشته باشند، این هم اشتباه است. پس بهتر است همه در کنار هم باشند و چنان افغانستانی هم ترقی میکند و هم در آن صلح تأمین میگردد. من هم شایعات را شنیدهام که گویا در افغانستان جنگ قومی وجود دارد، این حرفها از زبانِ کسانی شنیده میشود که از افغانستان دورند و میخواهند قصداً افغانستان را ضربه بزنند، درحالیکه شما میبینید که در وزارت دفاعِ ما اکثر جنرالان بلندرتبه که همین حالا فعال هستند، برادران پشتون استند و از دولت پشتیبانی میکنند.
به نظر شما، آیا بعد از تأسیس شورای اهل حلوعقد و انتخاب پروفیسور برهانالدین ربانی به حیث رییسجمهور، معضلات و نزاکتهای قومی در افغانستان رفع گردید و یا رفع میگردد؟
شما خود شاهد بودید که در شورای اهل حلوعقد اکثریت نمایندهگانِ حوزۀ جنوبغرب به استاد برهانالدین ربانی رای دادند. نمیدانم شما این سوالات را چرا مطرح میکنید؟ بگذارید این سوالات را کسانی مطرح کنند که در افغانستان نیستند و از اوضاع تصوری دیگر دارند.
اگر حکمتیار صدراعظم باشد، آیا شما به سمت یکی از فرماندهان به وظیفۀتان ادامه میدهید؟
حالا من هیــچ وظیـفۀ رسمی ندارم. آنچه به مـنافع کشورم باشد، برایم پذیرفتنی است. من با حکمتیار خصومتِ شخصی ندارم، اختلافاتی که میان ما بروز کرده، به خاطر افغانستان است. برای من منافعِ وطنم نهایت مهم است.
کلمۀ هندوکش به تعبیر روحی شما چه معنایی دارد؟
من فصـلی از زندهگیام را در هنـدوکش گشـودهام. برای من هندوکش یعنی اخلاص و شجاعت.
آیا خطرِ آن است که جنگ فعلی به یک جنگ میان گروههای نژادی تبدیل شود؟
میدانم که در غرب تصورِ غلطی نسبت به اوضاع افغانستان وجود دارد. در آنجا همه چیز را بر خطهای نژادی محاسبه میکنند. من تا یک درجه میپذیرم که مسأله مطرح است، ولی این مسأله هیچگاه منشا و علتِ جنگ نبوده است. به گونۀ مثال، پروفیسور سیاف یک پشتون است و در دولت میباشد. حکمتیار یک پشتون است و با ما مذاکره میکند. استاد اکبری یک هزاره است و شامل دولت میباشد، بیشترین افراد اردوی ما که در شمال با دوستم رویاروی ایستادهاند، از طایفۀ ازبک استند. از این گونه مثالها زیاد داریم.
آیا بازهم منطقی به ادامۀ جنگ در افغانستان موجود است؟
بلی واضح است؛ ما به نام افغانستان مبارزه کرده و میجنگیم. ما به ملتِ افغانستان بــاور داریــم. مــتأسفانه همسایۀ ما پاکسـتانیها طـور
دیگری تصمیم گرفتهاند، آنها خود را در جنگ دخیل کردهاند.
Comments are closed.