گزارشگر:عزیز نیکیار دانش آموخته ژورنالیزم - ۲۲ اسد ۱۳۹۸
دانشگاه کجاست؟! شاید بسیار به سادگی بشود به این سوال پاسخ داد و آدرسی از دهها دانشگاه موجود در سراسر کشور را زیر این پرسش به عنوان پاسخ آن نوشت ولی در واقع پاسخ به مرادِ این پرسش اندکی تعلل میخواهد، در سالهای اخیر ساختمانهای چند طبقهیی شیکی را شاهد استیم که اکثرشان صندلیها، دفترها، وسایل و تجهیزات زیبایی نیز دارند و لوحهیی بر سر دربِ آنها نصب شده است که کلمهی دانشگاه را یدک میکشد، اما آنچه در این میان گمگشته است کارکردِ دانشگاه به عنوان یک نهادِ مهم در قبض و بسطِ فکری جوانان، تولید علم و ایجاد فضای مناسب برای تحلیل و آسیب شناسی وضعیت کشور و یافتن راه حل برای آسیبها است. فهمِ تجربی نگارنده و مشاهده وضعیت حداقل سه دانشگاه بزرگ کشور از نزدیک با عینکهای روزنامهنگاری و گفت و گوهای ایجاد شده در فضای مجازی نشان میدهد دانشگاه در افغانستان به عنوان یک نهادِ آکادمیک نتوانسته است آنطور که باید عمل کند و در راستای تغییر وضعیت موجود به آنچه مطلوب است کمکی کرده باشد.
نهادِ دانشگاه در افغانستان شدید نیاز به آسیبشناسی دارد و از این رو است که با وجود حوصله کمِ این نوشته نگارنده تلاش میکند تا نکاتی را در بابِ کمکاری و انحراف دانشگاه از مسیر اصلی آن بیان کند.
۱٫ علم یا شبه علم: نهادِ دانشگاه در افغانستان بیشتر از اینکه یک پروسه پر پیچ و خم و در حین حال پویا با معیارهای جدی جهت دستیابی برای علم ، بازخوانی علم و تولید علم باشد، دستگاه پر سلسله مراتبی است که انبوهی از حفظیات در آن برای سالهای متمادی به عنوان درسگفتار برای دانشجویان تدریس میشود، روحیه تحقیق و رویکردِ پژوهش محوری در دانشگاه به ندرت دیده میشود، دانشجویی در دانشگاه های افغانستان فعال دانسته میشود که انبوهی از درسگفتارها را بتواند به خوبی حفظ کند و بدون هیچ نوع تحلیل و ارزیابی دقیق آن درسگفتارها در امتحان استادان نمره قابل قبولی به دست بیاورد، این عملکردِ دانشگاه باعث شده است با سپری شدن چندین سال از تاسیس دانشگاهها در بزرگ شهرهای کشور باز هم بازارِ پژوهش کساد بماند و چرخه تحقیق به کندی بچرخد. اکثر پژوهشهایی هم که در قالب پایاننامه های دانشجویی از سوی دانشجویان کار شده است، فاقدِ ارزشهای یک پژوهش جامع و پرمحتوا استند.
۲٫ هیولای جزوه-نمره محوری: هیولاهایی که در حال بلعیدن استعداد صدها دانشجو در کشور است، جزوههای سی الی صد و بیست صفحهیی استند که سالهای متمادی برای صدها دانشجو تدریس شدهاند، جزوههایی که منابع قابل اتکایی ندارند و پر از غلطهای املایی – انشایی و عاری از هر نوع حرف و آمار و پژوهش جدید و بروز شدهاند. نهادِ دانشگاه با سیستم نمرهمحوری در نخست استعداد شکوفای دانشجو را که میتواند با رهنمودهای ساده ولی با دقت استادان، بلندپروازانهتر به حرکت بیاید، سقوط میدهد و در قدم دوم راه اندکی پر زحمت مطالعه و تحقیق را برای دانشجو به راهی کاملا ساده یعنی حفظ جزوهها جهت کسب نمره و قبولی در امتحانها باز میکند.
۳٫ عدم کنشگری سیاسی-اجتماعی: نهادِ دانشگاه در حال تربیه و بازده رباطهایی است که فراتر از روزمرگیهای دانشگاه و حرفهای تکراری آن قدم بر نمیدارند، نبود کنشگران سیاسی-اجتماعی و عدم تشکیلِ تشکلهای دانشجویی برای ایجاد گفتمانهای سیاسی-اجتماعی یکی از ضعفهای جدی دانشگاه است که این نیز نتیجه همان دو عنصر جزوه-نمرهمحوری و تدریس شبهعلم بجای علم است. دانشگاه میتواند با ایجاد بینشِ و تفکر نقادانه در دانشجویان آنها را به کنشگران و فعالان عرصههای سیاست، فرهنگ، اقتصاد و حتی محیط زیست تبدیل کند و روحیه مددکاری را در آنها زنده سازد. از آنجایی که تفکر نقادانه و بینشِ جدی در مورد مسایل پیرامون در نهادِ دانشگاه جایی ندارد، دانشجو در عرصههای اجتماعی به عنوان فردی خنثی و یا اکثرا سیاهی لشکر مورد استفاده گروهها، احزاب و سیاستمداران قرار میگیرد.
۴٫ بتهای ایدئولوژیک: از آنجایی که تفکر نقادانه و کنشگری سیاسی-اجتماعی برخاسته از مطالعه و تعامل پویا در عرصه فرهنگ و سیاست در دانشگاه وجود ندارد، شبهاستادان می-توانند با شبهعلمها به گسترش ادیولوژیهای تندروانه و مذهبی در میان دانشجویان دست بزنند، دانشجویانی که در فضای سنتی افغانستان در خانوادههای مردسالار و به شدت مذهبی بزرگ شدهاند و در نهادهای مکتب، مدرسه و مسجد بدون یادگیری شیوه اندیشیدنِ آزاد بزرگ شدهاند بهترین طعمه برای ایدئولوژیها و قرائتهای تندرو مذهبی استند. افرادی که بدون در نظر داشت معیارهای اساسی به عنوان استاد از طریق سیستم کاملا بروکراتیک و مدرک-محور (بحث درباره سیستم گزینش استادان دانشگاه از حوصله این نوشته بیرون است) وارد نهادِ دانشگاه شدهاند، به سادگی به گسترش افکار تند و رادیکال میزنند و رفته رفته دانشگاه تبدیل میشود به پایگاهی برای گروههای تندرو و افراطی جهت سربازگیری.
Comments are closed.