احمد مسعود: طالبان به هیچ تعهد خود به غیرقرارداد خود با آمریکا عمل نکردهاند.
گزارشگر:احمـد عمران - ۰۳ سنبله ۱۳۹۸
الجزیره به نقل از منابعی در طالبان ادعا کرده است که گفتوگوهای صلحِ خلیلزاد نمایندۀ وزارت خارجۀ امریکا با هیأتِ طالبان در قطر به نتایجی رسیده و بهزودی توافقنامهیی میان دو طرف امضا میشود. الجزیره ضمناً مدعی شده که یکی ار بندهایِ این توافقنامه ایجاد حکومتِ عبوری یا موقتِ چهاردهماهه است. سخنگوی رسمی طالبان، پس از نشر این خبر بهوسیلۀ الجزیره، آن را رد کرد و گفت که هیأت این گروه به هیچ توافقی با امریکا نرسیده است. اما همزمان با نشر این خبر، اشرفغنی رییس حکومت وحدت ملی در یک سفرِ نامنتظره به عربستان سعودی رفت.
بدون شک میان گفتوگوهای صلحِ قطر با سفرِ آقای غنی به عربستان سعودی، رابطهیی تنگاتنگ وجود دارد. برخی تحلیلگرانِ مسایل افغانستان باور دارند که خلاف آنچه که طالبان میگویند، گزارش الجزیره در مورد رسیدنِ طالبان به یک توافق با امریکا صحت دارد و آقای غنی نیز برای همین منظور به عربستان سعودی سفر کرده است. به گفتۀ این آگاهان، موضوع به تأخیر انداختن انتخابات و ایجاد حکومت موقت، از مهمترین مسایلی است که سعودیها میخواهند با آقای غنی صحبت کنند. به نظر میرسد که عربستان سعودی وظیفه گرفته که آقای غنی را آماده سازد که طرح صلحِ امریکا با طالبان را بپذیرد و از برگزاری انتخابات قبل از توافقهایِ صلح اجتناب ورزد. این خواست به شکلی در سخنانِ جانبس سفیر امریکا در افغانستان که روز شنبه به شهر مزارشریف رفته بود نیز شنیده میشد. آقای بس گفت که صلح و انتخابات برای مردم افغانستان اهمیت دارند، ولی رسیدن به صلح در اولویت قرار دارد. اما سوال اینجاست که اگر امریکاییها با طالبان به توافق رسیدهاند، چرا سعودی در این میان نقش میانجی میان امریکا و آقای غنی را بازی میکند؟
گمان میشود که آقای غنی به توافقهایی که میانِ امریکا و طالبان شکل گرفته، راضی نیست و نمیخواهد که آن را بپذیرد. طرح آقای غنی این است که امریکا بر سرِ خروج نیروهای خود از افغانستان و اینکه طالبان منافع آن کشور را دیگر صدمه نزنند و روابط خود را با گروههای هراسافکن قطع کنند، به نتیجه برسد؛ اما توافق بر سرِ دیگر مسایل و از جمله ایجاد حکومتِ موقت و بحث در مورد ساختار نظام را به او و ادارهاش واگذار کنـد. اما این چیزی نیست که طالبان را به دست کشیدن از جنگ متمایل سازد.
طالبان حکومتِ آقای غنی را دستنشانده و نامشروع میدانند و میگویند همزمان با توافق با امریکا، آقای غنی نیز باید از قدرت کنار گذاشته شود. طالبان آقای غنی را بخشی از توافقهای خود با امریکا میدانند و میگویند همین طور که افغانستان را ترک میکنید، حکومت به زعمشان امریکاییِ خود را نیز ساقط سازید. به نظر میرسد که امریکا بر سرِ آقای غنی با طالبان معامله کرده و کنار گذاشتنِ او را پذیرفته است، ولی حالا آقای غنی نمیخواهد که تسلیم طرحِ امریکا با طالبان شود و قدرت را به سود توافقنامۀ صلح کنار بگذارد.
هنوز واقعاً مشخص نیست که پس از امضای این توافقنامه، چه بر سرِ افغانستان میآید. آیا با تشکیل حکومت عبوری، طالبان دست از جنگ و نزاع میکشند و داخل گفتوگوهای بهاصطلاح «افغانی» میشوند و یا طرح دیگری برای رسیدن به قدرت دارند. به نظر نمیرسد که امریکا زیاد به آیندۀ افغانستان دلچسپی داشته باشد و همین که طالبان بگذارند این کشور به صورتِ «آبرومندانه» از افغانستان خارج شود، برای کاخ سفید دستاورد بزرگی خواهد بود. در افغانستان اما نگرانی این است که اگر آقای غنی برای ماندن در قدرت تلاش کند، چه اتفاقی خواهد افتاد؟ آیا بازهم توافقی میان طالبان و امریکا با همین ویژهگیهایی که فعلاً از آن یاد میشود، امضا خواهد شد و یا خیر؟
به نظر میرسد که بحثها وارد مراحلِ حساس و داغی شده و افغانستان در وضعیتِ دشواری قرار گرفته است. از یک جانب، بیرون شدنِ نیروهای خارجی مطرح است و از جانب دیگر، حکومتی که مشروعیت قانونی ندارد، تلاش میکند که به صورتِ غیرقانونی به کارش ادامه دهد و آنچه را که به نفعِ خود میداند، زیر نام منافعِ کشور انجام دهد. توافقنامۀ امریکا با طالبان، واقعاً برای مردم افغانستان مهم است که پس از آن بر سرِ آنها چه میآید. اما لجاجتِ آقای غنی برای ماندن در قدرت نیز راهحلِ مسأله بوده نمیتواند.
آقای غنی متأسفانه تصور درستی از وضعیت افغانستان، تواناییهای نظامی و مالیِ خود ندارد و مثل کوری که در شبِ تاریک عصا بزند، به هر طرف روان است. او فکر میکند که میتواند همچون نجیبالله که پس از خروج نیروهای شورویِ سابق توانست در برابر مجاهدین و متحدینِ منطقهیی و بین المللیِ آنها مقاومت کند، به مقاومت بپردازد. اما آقای غنی این را نمیداند که در زمان داکتر نجیبالله ارتشِ قدرتمندی وجود داشت که به بهترین تجهیزاتِ نظامی مجهز بود و شوروی با خروجِ خود از افغانستان کمکهای مالی و تسلیحاتیِ خود به افغانستان را قطع نکرد و حتا بر آنها افزود. داکتر نجیبالله افزون بر ارتش، لشکری از سپاهیان آمادۀ جنگِ حزبِ خود را هم با خود داشت که برای دفاع از حکومتِ او سلاح به دست گرفته بودند و عملاً در جبهههای نبرد میجنگیدند. داکتر نجیبالله خود رهبری نیروهای امنیتیِ خود را به عهده داشت و با فهمی که از مسایل جنگی داشت، آنها را رهبری میکرد. اما آقای غنی فاقد چنین تواناییهایی است و از جانب دیگر، ارتش افغانستان به هیچ صورت با ارتش تا دندان مسلحِ داکتر نجیبالله قابل مقایسه نیست. داکتر نجیبالله راکتهای اسکاد و لونا و جنگندههای سوخو و میگ ۲۷ در اختیار داشت که حتا برای جنگ با کشوری دیگر نیز کم نمیآورد. اما حالا وضع چگونه است؟
آقای غنی به جز یک عده آدمِ چاپلوس و شکمپرور، افرادِ بیشتری در اختیار ندارد که آنها را ملبس به یونیفرم نظامی کند. شخص آقای غنی، وزرای دفاع و داخله و رییس امنیت ملی او، هیچ تجربهیی از جنگهای منظم ندارند. آقای غنی پس از پنج سال که بر اریکۀ قدرت نشسته، تازه متوجه شده که شهر کابل ۴۲ دروازۀ ورودی دارد که هنوز حکومت موفق به نظارت بر این ورودیها نشده است. یک نفر در ارگ در اطرافِ آقای غنی وجود ندارد که گرفتنِ سلاح را یاد داشته باشد و یا حاضر باشد که آنجا را ترک کند و به یکی از کمربندهای امنیتی کابل برود. آقای غنی را شهوتِ قدرت دیوانه کرده و میخواهد در آتش قدرتطلبیِ خود یک بارِ دیگر افغانستان را بسوزاند. بحث بر سرِ این نیست که طالبان بیایند و وضع بهبود یابد، بل بحث بر سرِ این است که با توافق با طالبان حکومتی در افغانستان وجود ندارد که بتواند از مردم به گونهیی که شایسته است، نمایندهگی کند.
Comments are closed.