تفـاوت رهبـری و مـدیریت در مـردان و زنـان

گزارشگر:گلالی حیات ـ استاد دانشگاه کابل - ۱۱ سنبله ۱۳۹۸

mandegarمقدمه
زمینه‌های آموزش مدیریت تمرکز به رهبری جمعی و سالم در مردان و زنان دارد پس برای سازماندهی بهتر امور ماحول ما نیاز به رهبری محسوس و ملموس می‌باشد. رهبری و لیدرشیپ از ما می‌طلبد که به نیازهای اساسی گروه‌های بشری و سنی در امور رهبری و مدیریت توجه جدی مبذول گردد و این قضایا مستقیماً منتج به موثریت، مثمریت، شفافیت و حساب‌دهی می‌گردد.
شما از صدها نفر در بارۀ رهبری سوال می‌کنید و صدها پاسخ مختلف دریافت خواهید نمود؛ اما پاسخ‌های همۀ آنها در یک نقطه مشترک است و به ساده‌گی این مسأله را افاده می‌کند که رهبر (لیدر) شخصی است که سازمان‌دهی مبتکرانه را عهده‌دار باشد.
دوره‌های آموزش رهبری و مدیریت روی سمت‌وسو دهی افراد و فاکتورهای زیادی تمرکز دارد که ما را به مقاصد هدف‌مندانه می‌رساند یعنی عامل افزایش آگاهی و استفاده از کار شیوه‌ها به صورت دقیق و همه‌جانبه می‌شود که با مدیریت سالم و با پیروی از آن روش‌ها یک رهبر می‌تواند سازمان‌ده خوب معرفی گردد.
مضحک‌ترین بخش رهبر شدن این است که خود شما حتا نمی‌دانید که یک رهبر هستید یا اینکه مهارت‌های رهبری را دارید. برای یک رهبر، رهبری کردن و اطاعت زیردستان از مدیر، یک امر کاملاً طبیعی است. همه برنامه‌های آموزشی مدیریت، شما را به برخورد مسوولانه فرا می‌خواند. یک رهبر، شخصی است که برای دریافت مسوولیت، آماده باشد برای گروه یا برای وظیفه‌یی که باید انجام دهد این بدان معنا است که دیگران به شما مراجعه می‌کنند تا نشان دهید چطور کارها انجام می‌شود. مدیر سالم، ابتکار عمل برای حل مشکلات را در دست می‌گیرد. اینگونه مدیریت در یک سازمان خلاصه نمی‌گردد؛ بلکه در همه زمینه‌ها به خوبی واضح است. یک کاپیتان فوتبال که تیمش را در راه پیروزی رهبری می‌کند، رهبر یک کشور که کشورش را در جهت کامیابی رهبری می‌کند یا یک پیشاهنگ یا فعال سیاسی ـ مدنی که تیمش را رهبری می‌کند، اینها همه رهبر هستند. همۀ اینان برای پذیرش مسوولیت حاضر اند.
شیوه‌یی که یک رهبر جهت رهبری از آن سود می‌جوید، از شخصی به شخص دیگری متفاوت است. به‌خاطر داشته باشید که از همه این مطالب که بگذریم، رهبر یک انسان نیز می‌باشد و هر انسانی در شیوۀ کار، منحصر به فرد است. یک رهبر موثر کسی است که نسبت به واکنش‌های زیردستان، هوشیار نسبت به اوضاع پیرامونش، آگاه و نسبت به توانایی‌ها و واکنش‌ها، اِشراف داشته باشد.
رهبری و مدیریت، جنیتیک، ذاتی و ارثی نبوده و نتایج تحقیقات گواه بر آن است که این موضوع با کسب آموزش‌ها، رابطۀ تنگاتنگ دارد. همانطوری که شما می‌توانید شنا یا هر مهارت دیگری را یاد بگیرید به همین طریق شما نیز می‌توانید یک رهبر خوب بودن را بیاموزید.

رهبر کیست و رهبری چیست؟
دانشمندان علوم اجتماعی موجودیت رهبر در جوامع انسانی را یک امر ضروری و حیاتی تلقی می‌کنند. ضرورت رهبر نه تنها در جوامع انسانی؛ بل حتا در میان جانورانی که زنده‌گی دسته‌جمعی دارند نیز کاملاً روشن است.
رهبر در حقیقت عضو فعال گروه یا جامعۀ خود می‌باشد. رهبر از لحاظ جسمی و خاصتاً از لحاظ ذهنی بر سایر افراد جامعۀ خود برتری دارد و بر همین برتری و قابلیت است که بر جامعۀ خود اثر می‌گذارد و در اذهان و قلوب‌شان برای خود جا باز می‌کند.
رهبران دارای قابلیت‌های متفاوت رهبری می‌باشند. اوضاع و احوال متنوع به شخصیت‌های و کرکترهای مختلف ضرورت دارد؛ اما رهبرانی که معمولاً دارای سطح ادعای خودی بلند می‌باشند، هیچ وقت بر ناتوانی خود اعتراف نمی‌کنند.
خواسته‌های جامعه از رهبر، روز به روز افزایش می‌یابد. اگر به همان تناسب قابلیت رهبر در برآوردن اهداف و مقاصد او در جامعه افزایش نیابد بین رهبر و گروه مربوط او اصطکاک به وجود می‌آید.

رهبر چگونه تبارز می‌کند؟
به نظر عامۀ مردم اشخاصی دارای موقف‌های بلند می‌توانند رهبر شوند؛ اما حقیقت چنین نیست؛ بلکه در هر طبقه‌یی از جامعه، افرادی دارای قابلیت و استعداد رهبری وجود دارد. در تاریخ مثال‌های زیادی موجود است که از خانواده‌های بسیار فقیر رهبران بلند پایه تبارز کرده اند؛ البته استعداد ارثی به کار است تا بعداً عوامل موثر محیطی آن‌ را شکوفا بسازد یعنی داشتن استعداد ارثی و موجودیت عوامل محیطی هر دو در تبارز خصلت رهبری لازم و ملزوم اند.

مدیریت چیست؟
مدیریت فرایند به کارگیری موثر و کارآمد منابع مادی و انسانی در برنامه‌ریزی، سازمان‌دهی، بسیج منابع و امکانات، هدایت و کنترل است که برای دستیابی به اهداف سازمانی و بر اساس نظام ارزشی مورد قبول صورت می‌گیرد.

تعریف مدیریت
تا کنون تعاریف متعددی برای واژۀ مدیریت ارایه شده است. برخی از مهمترین تعاریفی که در این زمینه پیشکش شده چنین است: انجام امور به ‌وسیله دیگران، علم و هنر یا هماهنگی کوشش‌‌ها و مساعی جمعی کارکنان سازمان و استفاده از منابع برای نیل به اهداف آن، انجام وظایف برنامه‌‌ریزی، سازمان‌دهی، رهبری، هماهنگی و کنترل، فرایندی که طی آن تصمیم‌گیری در سازمان‌ها صورت می‌‌پذیرد و بازی کردن نقش رهبر، منبع اطلاعاتی و تصمیم‌گیرنده.
آنچه واضح است علم مدیریت هنوز نتوانسته است تعریف خود را مدیریت کند. تعریف ذیل مفاهیم کلیدی مدیریت را دربر دارد:
• مدیریت بر فعالیت‌های هدف دار تمرکز دارد.
• مدیریت یک پروسه است.
• مفهوم نهفتۀ مدیریت، هدایت تشکیلات انسانی است.
• مدیریت موثر، تصمیم‌‌های مناسبی می‌‌گیرد و به نتایج مطلوبی دست می‌‌یابد.
• مدیریت کارا به تخصیص و مصرف مدبرانه اشاره دارد.

وظایف مدیران
کارشناسان، وظیفه مدیران را بازاریابی و نوآوری می‌دانند. در عین حال متون جدیدتر، وظایف مدیران را برنامه‌‌ریزی، سازمان‌دهی، رهبری، استخدام و کنترل می‌داند.
در ادبیات اروپا فرقی بین مرد و زن قایل نمی‌شود؛ لذا از تاکتیک‌های یک‌سانی برخوردار اند؛ اما در اسلام بین مردان و زنان فرق وجود دارد. زنها از لحاظ جسمانی از مردها ضعیف‌تر اند؛ ولی اوج تفاوت در ابعاد روحی و روانی است تا جسمی.
انسان‌ها به دو دسته تقسیم می‌شوند: یکی راست مغز و دیگری چپ مغز. مردها چپ مغز هستند و زن‌ها هم چپ مغز و هم راست مغز هستند؛ لذا خانم‌ها از توفیق بیشتری در ارتباط پیام برخوردار می‌باشند.
مردان دنبال کسب قدرت اند و از اینکه مورد سوال قرار گیرند، ناراحت می‌شوند و دنبال ریسک پذیری بیشتری هستند. دوست ندارند حرف شان‌را قطع کنند چون رشتۀ کلام را از دست می‌دهند. مردان بیشتر دوست دارند دستور بدهند و برخلاف زنان زیادتر اطاعت‌پذیری دارند.
زن‌ها دنبال مدیریت مشارکتی هستند و مردان دنبال اقتدار. زنان دنبال توافق مردهای دنباله‌رو هستند و بیشتر مذاکرات را با هدف برد و باخت انجام نمی‌دهند و دامنه برنده شده شان‌را با باخت دیگران توسعه نمی‌بخشند. در مذاکرات زن‌ها دنبال استراتژی برد / برد هستند. خانم‌ها سبک حمایتی دارند و دنبال توافق اند. زن‌ها طالب زیبایی و مطرح شدن هستند و مردان دنبال قدرت‌طلبی. بنابراین، شیوه رهبری و مدیریت در مردان و زنان متفاوت است. واقعیت حاکی از آن است که میزان حضور زنان در رده‌های مدیریتی اعم از مدیریت کلان و خورد بسیار ناچیز است.
در ادبیات مدیریت از استفاده حصارهای شیشه‌یی (glass walls) استفاده می‌شود که منظور از آن حصارهای نامریی عمودی بر اساس تفکیک جنسیت مشاغل شکل می‌گیرد. از سوی دیگر، مانع غیر قابل نفوذی در سازمان‌ها وجود دارد که از ارتقای زنان فراتر از حدی که تعیین شده جلوگیری می‌کند. این وضعیت را اصطلاحاً سقف شیشه‌یی یا همان (glass ceiling) می‌نامند. حصارهای شیشه‌یی مانع تحرک شغلی و سقف شیشه‌یی مانع از ارتقای شغلی در سازمان‌ها می‌شود.

رهبری مستلزم سه مرحله است:
• تشخیص = نوعی شایسته‌گی شناختی یا مغزی است.
• تطبیق = نوعی شایسته‌گی رفتاری است.
• برقراری ارتباط = نوعی شایسته‌گی استراتژیکی است.

همان طوری که قبلاً گفتیم مغز انسان دارای دو نیم کره است. نیم کره چپ مغز: بیشتر کارهای تعقلی و محاسباتی، حساب‌داری و نیم کره راست مغز: حوزۀ هنری و خلاقیت و مدیریت است.
مردان بیشتر از نیم کره چپ خود استفاده می‌کنند و زنان از هر دو نیم کره. کسانی که از نیم کره چپ مغز بیشتر استفاده می‌کنند مثل حساب‌دارها، دقیق، ریزبین و روحیه‌شان در بلند مدت خشک می‌شود و انسان‌های تعقل‌گرا و حساب‌گر و منطقی هستند.
مهمترین مرحله در رهبری مرحله تشخیص است. اگر تشخیص درست بود، تجویز هم درست انجام می‌شود. ابتدا همدلی، همزبانی، همزیستی و سپس نفوذ ایجاد می‌شود.
فشردۀ مشخصه رهبری عبارت اند از:
• فراست و هوش.
• مهارت‌های انسانی که خیلی مهم است.
• مهارت‌های ادراکی که این هم اهمیت دارد.
• مهارت‌های فنی.
اگر زن خود را ضعیف نشان دهد در رهبری موفق نمی‌شود. اگر تحکم هم کند باز هم موفق نمی‌شود پس باید سه فورمول تشخیص تجویز و همدلی را سر لوحه خود قرار دهد.
برخی از رفتارهای کلیشه‌یی که نسبت به رهبری و مدیریت در مردان و زنان وجود دارد چنین است:
• زنان تمایل دارند که الزام‌های خانواده‌گی را بالاتر از ملاحظات کاری قرار دهند. طبق تحقیقات انجام شده بیشتر ترک خدمت زنان به‌خاطر همین الزامات خانواده‌گی است.
• زنان برای درآمد اضافی، کار می کنند و به همین دلیل پیشرفتی در کار نیز ندارند.
• زنان برای پست‌های مدیریتی بالا مناسب نیستند به این دلیل که آنها بیش از حد احساسی (عاطفی) هستند و جسارت ندارند.
راه‌های گسُست زنان از رهبری و مدیریت:
• کار کردن فراتر از حد انتظار مردان.
• انتخاب سبک مدیریت مطلوب مردان.
• رفتن به دنبال وظایف سخت و تاکتیک جلب نظر.
• داشتن مشاوران امین و لایق.
• قدرت در سازمان، یک قطبی است و از طریق آموزش، کمبودهایی تاکتیکی خود را پُر می‌کند.
• ارتباط با همکاران با نفوذ.
• کسب تجربه در رهبری و مدیریت.
• حرکت از حوزۀ کاری به حوزه‌های دیگر.
• طرح بحث در بارۀ ارزش‌های شغلی.
• توانایی جا به‌جا شدن از جایی به جای دیگر.
• کسب مدارک تحصیلی بالاتر و غیره.

انواع سبک مدیریتی زنان:
سبک آرام که شامل دو بخش است.
• کاریزماتیک (پُر جاذبه).
• بازیگر (حمایوی).
سبک اجتماعی رهبری و مدیریت در مردان و زنان به دو قسمت تقسیم می‌شود:
• سلطه‌جویی مختص مردان.
• راهنمایی ویژه زنان.
مردان و زنان از منظر علم زیست‌شناسی:
تفاوت میان دو جنس زن و مرد، ریشه در دو عامل تغذیه و طبیعت دارد و فقط نمی‌توانیم بگوییم که جامعه است که مردان و زنان را شکل می‌دهد بلکه عوامل زیست شناختی، رهبری و مدیریتی نیز در این میان دارای اهمیت گسترده می‌باشند.
محققان تفاوت‌های فزیولوژیکی متعددی را کشف کرده اند. در سیستم عصبی خانم‌ها و آقایان، بهطور مثال مغز آقایان حدود ۱۰ درصد بزرگتر از مغز خانم‌ها است اما زنان دارای سلول‌های عصبی فعال بیشتری در بخش‌های خاص مغز می‌باشند.
کلام ما از آنجا بر می‌گردد که ما در صدد
مقایسه دو دیدگاه رهبری و مدیریتی در مردان و زنان بر می‌آییم. دیدگاه مدیریتی مردان یا همان دیدگاه فرمان و کنترل و دیدگاه زنان یا همان دیدگاه مدیریت مشارکتی و توافقی.
کارشناسان علم مدیریت و رهبریت باور دارند که مدیران زن معمولاً اشتیاق بیشتری به ساختن دارند و در پی بُرد و باخت نیستند. زنان معمولاً مایل به دستیابی و حصول توافق هستند و مایل اند تا عقاید و نظریات دیگران را نیز بشنوند و بالعکس مردان فکر می‌کنند در صورتی که از دیگران راهنمایی بخواهند آنها به عنوان یک رهبر ضعیف که از داشتن پاسخهای مناسب بی‌بهره است، شناخته خواهند شد.
رهبری زنان:
• زنان در قدرت بخشیدن و تشویق کردن کارکنان و تیم‌ها بهتر از آقایان عمل می‌کنند.
• رفتار زنان به نوعی است که صداقت بیشتری را در کار، حاکم می‌گردانند و در عین حال بیشتر از مردان در ارتباط با کارکنان می‌باشند.
• رهبران زن، در واکنش به مطالبات متقاضیان، کمک بهتر و سریع‌تر عملی می‌دارند.
• زنان معمولاً تحمل بیشتری در جامعه از تفاوت‌ها دارند و دارای قدرت بیشتری از مردان در پذیرش این تفاوت‌ها هستند.
• زنان در تشخیص مشکلات بسیار سریع‌تر و صحیح‌تر از مردان عمل می‌نمایند.
• زنان در مشخص کردن انتظارات شغلی، تشویق کننده بسیار بهتر از مردان می‌باشند.
نتیجه‌گیری
زنان و مردان مکمل یکدیگر اند و تفاوت‌های موجود امروزی زمینۀ بیولوژیکی نداشته؛ بلکه ناشی از ارزش‌های سنتی، فرهنگی، اجتماعی، مذهبی و سیاسی رایج در جوامع‌شان پنداشته می‌شود.
مسألۀ مردان و زنان را نباید از هم جدا کرد. آنها باید باهم علیه تعصبات جاهلانه و تبعیضات جابرانه بکوشند و تسلط‌شان را بر محیط خویش افزایش دهند و با کمک هم برای رسیدن به مراتب اعلای موجودیت انسانی خویش اهتمام ورزند.
بخشی مهمی از انرژی و فعالیت خانم‌ها در جهان، صرف مبارزه برای دستیابی به آن دسته حقوق و دادخواهی‌هایی می‌شود که مردان بدون هیچ تلاشی از آنها برخوردار بوده اند. حق بودن، حق داشتن، حق آموختن، حق سخن گفتن و اظهار نظر کردن، حق رأی دادن و غیره جلوه‌های از این‌گونه ارزش‌های دموکراتیک است.
زنان حداقل به اندازۀ مردان، توانا، مستعد و اعتماد به نفس دارند و خاطر نشان می‌گردد زنان باید بدانند که هر چه نادان‌تر بمانند، ناتوان‌تر اند و در نتیجه بیشتر از پیش تحت اقتدار آشکار و پنهان مردان قرار خواهند گرفت و در نهایت در جریان سیر تکامل، عقب مانده‌تر و محروم‌تر خواهند بود.
هنوز کارهای ناتمام زیادی مانده است چون رهبری و مدیریت بیشتر هنر است و ارثی؛ ولی در ادبیات می‌گویند رهبری و مدیریت، اکتسابی بوده و باید آن را فرا گرفت. رهبری و مدیریت روند نفوذ در مردم را گویند. ظاهراً هنوز تعداد زنان مدیر در ۵۰۰ شرکت برتر جهان بسیار پایین می‌باشد به طوری که از هر ۳ مدیر برتر تنها ۱ مدیر زن می‌باشد و به عقیدۀ من این مشکل از آنجا ناشی می‌شود که زنان دارای مجال کمتری برای عرضۀ مهارت‌های مدیریتی خود بوده اند و هم اکنون با توجه به موفقیت‌های چشم‌گیر نیم قرن گذشته ایشان، بدون شک این برتری در حال کامل شدن می‌باشد و در نیم قرن آینده احتمال این که از هر ۳ مدیر موفق زن تنها نسبت ۱ مدیر موفق مرد وجود داشته باشد، بسیار بالا است.

اشتراک گذاري با دوستان :

Comments are closed.