احمد مسعود: طالبان به هیچ تعهد خود به غیرقرارداد خود با آمریکا عمل نکردهاند.
گزارشگر:احمـد عمـران - ۱۵ میزان ۱۳۹۸
فرمان اشرفغنی مبنی بر عزلِ سخنگوی وزارت خارجه به بهانۀ اظهاراتِ غیرمسوولانه در مورد سفر هیأت طالبان به پاکستان، بیشتر از آنکه درهمپاشیدهگی و نابسامانی در حکومت را به نمایش بگذارد، نمایانگرِ ذهنیتِ متلاشی و شخصیتِ حقیرِ آقای غنی میتواند باشد.
آقای غنی با صادر کردن چنین فرمانی، نشان میدهد که چقدر از عرفِ حکومتداری و فهم مسایل اداری به دور است. عصبانیت و تندمزاجیِ او در مواردی چنان خود را ظاهر میسازد که هیچ اصـل و قانونی را نمیتواند سدِ راه خود بداند. او حتا حاضر است برای این که سلطۀ دیکتاتورمآبانۀ خود را به رخِ دیگران بکشد، فرمانهایی از این هم سخیفتر در عزل مأمورانِ پایینرتبۀ حکومت صـادر کند.
آیا برکناری سخنگوی یک وزارت، نیاز به فرمان رییسِ به اصطلاح «حکومت وحدت ملی» دارد؟ آیا اولویت حکومت، عزل یک مأمور ساده به اتهامِ سخنانی است که او در ارایۀ آنها هیچ تقصیری ندارد؟ آیا سخنگوی وزارت خارجه سخنانی را که به رسانهها گفت، بدون هماهنگی با رهبری وزارت خارجه بوده و دیدگاههایِ شخصیاش را مطرح کرده است؟
بحث این نیست که در موضع سخنگوی وزارت خارجه هیچ مشکلی وجود نداشته، اما باید در نظر داشت که این موضع شخصیِ او در مورد سفر هیأت طالبان به پاکستان نبوده است. این موضعگیری چیزی بوده که از سوی رهبری وزارت خارجه به او دیکته شده و او نیز آن را به رسانهها منتقل کرده است. چرا باید سخنگوی وزارت خارجه، تقاصِ کاری را پس بدهد که به هیچ صورت مربوط به او نبوده است؟
ناهماهنگی در نهـادهای حکومتی چیزی نیست که از حالا به وجود آمده باشد، متأسفانه این مشکل در زمان حکومتداریِ حامد کرزی نیز وجود داشت ولی با ایجاد حکومت وحدت ملی به اوجِ خود رسید. آقای غنی که خود را مغز متفکرِ مدیریتی در کشور میداند، عامل اصلیِ چنین نابسامانیهای اداری است. او در پنج سالِ گذشته موفق نشد که حتا میان ارگ و نهادهای وابسته به آن همـاهنگی ایجاد کند. گاهی وزیر سازِ مخالف نواخت و گاهی معینِ یک وزارت. گاهی ارگ چیزی گفت و نهادهای دیگر آن را نشنیده گرفتند و گاهی نهادها و وزارتها چیزی گفتند که ارگ آنها را نادیده گرفت. در بسیاری موارد حتا فرمانهایی که از سوی ارگ و سپیدار صادر شدند، مورد اجرا قرار نگرفتند. دسـتاورد بزرگِ حکومتداریِ آقای غنی در پنج سالِ گذشته این است که موفق شد یک والی و قوماندانِ امنیه را از بلخ عزل کند و به جای آنها والی و قوماندان امنیۀ دیگر بگمارد. آیا حکومتداریِ خوب همین است؟
آقای غنی با ذهنیتِ دیکتاتورمنشانۀ خود بسـیار علاقه دارد که همه چیز در قبضۀ او قرار داشته باشد و حتا در موارد جزیی نیز مأموران و کارمندانِ حکومت بیـایند و از او اجازه بگیرند. او به بیماریِ خودبزرگبینیِ مدهش دچار است و به هر شکل ممکن، گاه هوشیارانه و گاه غیرارادی، این منشِ دیکتاتوری از او صادر میشود. همین که او از خود با پرداختِ میلیونها دالر همچون هیتلر فیلمِ مستند میسازد و آن را به نمایش میگذارد، نشان میدهد که چقدر آدمِ خودخواه و جاهطلبی است. او در این فیلمِ مستند که به وسیلۀ یکی از کارگردانهای نامآشنایِ انگلیسی ساخته شده، برای خود و خانوادهاش تاریخی ششصدساله جعل میکنـد و از خود چنان چهرهیی میخواهد به نمایش بگذارد مثلِ اینکه بزرگترین فتوحاتِ تاریخ را به نامِ خود ثبت کرده و یا در عرصۀ دانش و فناوری به اختراعات و اکتشافاتِ بینظیر نایل آمده باشد.
اینگونه رفتارها، رفتارهای انسانهایِ معقول و سالم نیستند. این رفتارها نشان میدهند که شخصیتِ آقای غنی چقدر حقیـر و آشفته است. چقدر او طفولیتِ سخت و نابهنجاری داشته است. چه کمبودهای بزرگی در زندهگی، او را رنج میداده است که حالا با رسیدن به قدرت میخواهد آنها را به یکبارهگی جبران کنـد.
ساخت فیلمهایِ اینچنینی و صدورِ فرمانهایی از آن دست، نمیتواند صلابت و قدرتِ مردمی به غنـی ببخشد. آنچه که یک فرد را میتواند محبوب و ممتاز کند، عملکردِ او در راسـتای منافعِ اکثریتِ جامعه است. کسی که خود را خدمتگزارِ مردم میداند، باید چنان کنش و منشی از خود بروز دهد که مورد توجه همهگان قرار گیرد. در تاریخ معاصر کشور، چنین شخصیتی را در قهرمان ملیِ کشور شهید احمدشاه مسعود میتوان سراغ گرفت. کسی که بدون ذرهیی خودنمایی و فضلفروشی، بزرگ بود و این بزرگی در تمام رفتار و گفتارش تجلی مییافت. او در تمام حیاتِ پُربار خود، با زیردستانش چنین برخوردی که حالا از حکومتگرانِ افغانستان به مشاهده میرسد، نداشت. حتا با دشمنان به نرمی و احتـرام برخورد میکرد و از دیگران میخواست که حرمتِ اسیران را نگه دارند.
حکومت کردن از نوعِ آقای غنی، کارِ دشواری نیست. هر کسی میتواند چنین فرمانهایی صادر کند و چنان فیلمهایی بسازد. اما این فرمانها و فیلمها هیچ تأثیری بر جامعه و مـردم نمیگذارند؛ چون در اساس آنها هیچ نقشی در بزرگ کردنِ افراد نمیتوانند داشته باشند. بزرگی، یک نیرو و همتِ درونی میطلبد که تا انسانی از چنین نیرویی برخوردار نباشد، عواملِ بیرونی و سازوبرگهایِ کاذب به او عظمت نخواهند بخشید. آقای غنی، سیاستمداری حقیر و درمانده است و هرقدر که تلاش کند خود را بزرگ و نیرومند نشان دهد، بیش از پیش حقارتِ خویش را به نمایش میگذارد.
Comments are closed.