احمد مسعود: طالبان به هیچ تعهد خود به غیرقرارداد خود با آمریکا عمل نکردهاند.
گزارشگر:محمدعلي توانا - ۳۰ میزان ۱۳۹۸
بخش چهـارم و پایانی/
با بررسی جامع و کاملِ روایات و سخنانِ ائمه معصومین(ع) بهجرأت میتوان گفت که یکی از ویژهگیهای انکارناپذیرِ حکومت امام مهدی، جهانشمولی آن است. حکومت آن حضرت، شرق و غربِ عالم را فرا میگیرد و آبادییی در زمین نیست مگر اینکه گلبانگِ توحید از آن شنیده میشود و نسیم جاننوازِ عدل و داد، سراسر گیتی را سرشار میکند. امام حسین(ع) در اینباره فرمود: «مِنّا اِثْنا عَشَرَ مَهْدِیا اَوَّلُهُمْ اَمیرُ الْمُؤمِنینَ عَلِیبْنُ اَبیطالِبٍ(ع) وَ آخِرُهُمْ التّاسِعُ مِنْ وُلْدی وَ هُوَ الْقائِمُ بِالْحَقِّ یحْیی اللّهُ تَعالی بِهِ الاَْرْضَ بَعْدَ مَوتِها وَ یظْهِرُ بِهِ دینَ الْحَقِّ عَلَی الدّینِ کلِّهِ وَ لَوْ کرِهَ الْمُشْرِکونَ»؛۲۳ دوازده هدایتشده از ماست؛ اولین آنها علیبن ابیطالب(ع) و آخر ایشان نهمین فرزند از فرزندانِ من است و او قائم به حق است که خداوند بهوسیلۀ او زمین را بعد از مردنش حیات میبخشد و دینِ حق را بر تمامی ادیان غلبه میدهد، اگرچه مشرکان را خوش نیاید.
در روایتی از حضرت رسول اکرم(ص) میخوانیم:
«اَلاَْئِمَّهُ مِنْ بَعْدی اِثْنا عَشَرَ اَوَّلُهُمْ اَنْتَ یا عَلِی وَ آخِرُهُمُ الْقائِمُ الَّذی یفْتَحُ اللّهُ تَعالی ذِکرُهُ عَلی یدَیهِ مَشارِقَ الاَرْضِ وَ مَغارِبَها»۲۴ پیشوایانِ پس از من دوازده نفرند؛ اولین آنها تو هستی ای علی، و آخرین آنها قائم است؛ همو که خداوند به دست او مشرقها و مغربها [کنایه از تمامی کرۀ زمین] را فتح خواهد کرد.
بنابراین، اگرچه امید به آمدن مصلحِ جهانی در افکار و عقاید تمامی اقوام و ملل ریشه داشته و کموبیش به گونههای متفاوت در همهجا مطرح بوده است، اما در تفکر شیعی انتظار فرج و حاکمیت موعود به طور روشن و شفاف مطرح است، به گونهیی که امام منتظر و منجی نهایی را زنده دانسته و اعتقاد دارند روزی به فرمانِ خداوند خواهد آمد و جهان را پُر از عدل و داد خواهد کرد.۲۵ در اهمیت مقولۀ عدالت از منظر قرآن همین بس که کلمۀ «عدل» که به معنای اعطای حق به ذیحق است، در قرآن کریم ۲۷ بار و کلمه «قسط» که مترادف آن میباشد، ۲۳ بار آمده که از جمله این آیات است:
«اعْدِلُوا هُوَ أَقْرَبُ لِلتَّقْوی» (مائده: ۸)؛ عدالت را اجرا کنید که نزدیکترین راهِ دست یافتن به تقوا، اجرای عدالت است. و «إِنَّ اللَّهَ یَأْمُرُ بِالْعَدْلِ وَ الْإِحْسانِ» (نحل:۹۰)؛ خداوند به حتم به اجرای عدالت و نشر عدالت و نشر احسان امر میکند.
اما نکتهیی که باید به آن توجه شود ایناست که معنای واقعی تبعیض و تفاوتِ ناروا آن است که از نظر امکانات و شرایط عمل، همه یکسان نباشند؛ برای یکی امکان بالا رفتن از نردبان ترقی موجود باشد و دیگری محکوم باشد به پایین ماندن. با این توصیف، مفهوم عدالت و مساوات این خواهد بود که امکانات مساوی برای همه افراد فراهم شود، به طوری که زمینه و میدان برای همه بهطور مساوی فراهم باشد تا هرکس بتواند در پرتو استعدادها، قابلیتها و تواناییهای خود، به کمال مطلوبِ خود نایل شود. پس لازمه برقراری عدالت با این مفهوم محو و نابود شدنِ تمامی تبعیضها و ناهمواریها و پستی و بلندیهایی است که منشای آنها ظلم و زور و تزویز است. با این توضیح معلوم میشود که یکی از شرطهای مهمِ برقراری عدالت، محفوظ ماندنِ آن دسته از اختلافها و تفاوتهاست که منشای آنها میزان استعدادها و کارآیی و تلاش و فعالیت افراد است، چرا که مقتضای عدالت آن است که تفاوتهایی که خواه ناخواه در اجتماع وجود دارد، تابع استعدادها و لیاقتها باشد، نه اینکه در یک مسابقه یا امتحان به همه یکجور نمره داده شود (یا اینکه بدون توجه به تفاوتهای فردی افراد، تلاش شود که به صورتِ جبری یکسان در نظر گرفته شوند که اینها نیز خود نوعی ظلم است)،۲۶ چرا که اصولاً قابلیتها، استعدادها، علایق و توانمندیهای همۀ انسانها یکسان نبوده و از سوی دیگر، به مصداق آیاتی، چون «قُلْ هَلْ یَسْتَوِی الَّذِینَ یَعْلَمُونَ وَ الَّذِینَ لا یَعْلَمُونَ» کسانی که میدانند و تلاش میکنند با دیگران برابر و یکسان نیستند و بنابراین، نمیتوان با ادعای برقراری عدالت و مساوات، انسانها را به مثابۀ کالاهای تولیدی یک کارخانۀ صنعتی یکسان و یکشکل تصور کرد، به یک چشم دید و یکسان ارزشیابی نمود.۲۷
از منظر شیعه در دوران رهبری امام مهدی با ایجاد مرکزیت واحد و مدیریت و حاکمیتی یگانه در جهان، عوامل اصلیِ تضاد و جنگ و ظلم نابود میشود. ظهور موعود از ضروریاتِ اسلام است و تردیدی در وقوع آن نیست، چرا که آیات متعددی در قرآن کریم مبنی بر وعده خداوند به اقتدار بخشیدن به مستضعفانِ جهان و قرار گرفتن مشیت الهی بر تشکیل حکومت نهایی و جهانیِ صالحان و پیشوایی و فرمانروایی ایشان وجود دارد که بدون تصور منجی موعود تحققِ آن بعید مینماید. برخی از این آیات عبارت است از:
«وَ نُرِیدُ أَنْ نَمُنَّ عَلَی الَّذِینَ اسْتُضْعِفُوا فِی الْأَرْضِ وَ نَجْعَلَهُمْ أَئِمَّهً وَ نَجْعَلَهُمُ الْوارِثِینَ وَ نُمَکِّنَ لَهُمْ فِی الْأَرْضِ…»(قصص:۵ـ۶)؛ و ما میخواهیم بر مستضعفان زمین منت نهیم و آنها را پیشوایان مردم قرار دهیم و ایشان را وارث فرمانروایی کنیم و در زمین قدرتشان بخشیم
«وَ لَقَدْ کَتَبْنا فِی الزَّبُورِ مِنْ بَعْدِ الذِّکْرِ أَنَّ الْأَرْضَ یَرِثُها عِبادِیَ الصَّالِحُونَ» (انبیاء:۱۰۵)؛ و در حقیقت در زبور پس از تورات نوشتیم که زمین را بندهگان شایستۀ ما به ارث خواهند برد.
آری، در دوران رهبری امام مهدی با ایجاد مرکزیت واحد و مدیریت و حاکمیتِ یگانه و عدالتمحور برای همۀ اجتماعات و نژادها و منطقهها، عوامل اصلی جنگ و ظلم نابود میشود. البته بر سر راه تحققِ این آرمان عظیم، دو مانع مهم سلطه و استکبار جهانی از یکسو، و ناآگاهی و عقبماندهگی فرهنگی عدهیی از سوی دیگر وجود دارد، با اینحال بر اساس اعتقاداتِ شیعه در دوران ظهور حضرت مهدی این موانع به دست باکفایتِ آن حضرت و یارانش برداشته شده و با تصفیۀ اجتماعات بشری از عوامل سلطه و استکبار مالی و سیاسی، عامل قدرتمند مرکزی ایجاد گشته و در پرتو آن، راه بشریت به سوی زندهگی سعادتمندانه و عادلانه هموار میشود.
همچنین از منظر شیعه، حکومت مهدی که حکومتی جهانی است، فسلفهیی جهانی هم دارد که همان فلسفه بعثت انبیاست، چرا که طبق آیات متعددی از قرآن کریم فلسفه مهم بعثت، توحیدگستری و عدالت اجتماعی معرفی شده و مهمترین ضرورت قیام موعود جهانی نیز پُر کردن زمین از عدل و قسط است.۲۸
نتیجهگیری
هرچند فلسفه تاریخ اسلامی و بهطور خاص شیعی، در ظاهر با فلسفه تاریخ مدرنِ غربی همپوشانیهایی دارد، اما اساساً این دو یکسان نیستند؛ بدین معنا که فلسفۀ سیاسی مدرن بهصورتِ یکجانبه صرفاً بر تکامل عقلی بشر در طول تاریخ تأکید دارد، درحالی که فلسفۀ تاریخ اسلام ضمن تأیید تکامل عقلی بشر، بر اعتلای معنوی و دینی وی نیز صحه میگذارد. بر این اساس، از نظر اسلام پایان تاریخ لحظۀ درهم تنیده شدن وجود بشری با معارف الهی است. بر مبنای چنین ملاحظاتی، طبعاً فلسفه تاریخ مدرن غربی و اسلامی دو آیندۀ متفاوت را برای بشر پیشبینی میکنند؛ بدین معنا که فلسفه تاریخ مدرن غربی رفاه، آزادیهای فردی و حاکمیت بشری را فرجام تاریخ میداند که فوکویاما یکی از آخرین نمایندهگان این تفکر است، و فلسفۀ تاریخ اسلام، شکوفایی ذاتِ بشری و پیوند آن با ولایت الهی را پایان تاریخ معرفی میکند. این در حالی است که نظریه پایان تاریخِ فوکویاما که نماینده متأخر فلسفه مدرن غربی تلقّی میشود، از شکوفایی معنوی انسان غفلت ورزیده و اساساً تفکری موقتی و گذرا، همچون لیبرالدموکراسی را که تناقضات درونی بسیار داشته و در عین حال برآمده از ساختار فرهنگی و اجتماعی خاص غربی است، فرجام بشریت مطرح میکند.
پینوشتها
۱٫ علی محمودی، فلسفۀ سیاسی کانت، ص۳۸۱٫
۲٫ جان هیپولیت، مقدمه بر فلسفۀ تاریخ هگل، ترجمۀ باقر پرهام، ص ۴۱-۴۲٫
۳٫ جان پلامناتز، شرح و نقدی بر فلسفۀ اجتماعی و سیاسی هگل، ترجمۀ حسین بشیریه، ص ۲۱۷٫
۴٫ سیدعبدالقیوم سجادی، جهانی شدن و مهدویت: دو نگاه به آینده، ص ۱۳۳٫
۵٫ F.Fukuyama, The End of History, p.
۶٫ دیواین فیونا، تحلیل کیفی در کتاب روش و نظریه در علوم سیاسی به اهتمام دیوید مارش و جری استوکر، ترجمۀ امیرمحمد حاجی یوسفی، ص ۲۳۲٫
۷٫ ف آل آر هولستی، تحلیل محتوا در علوم اجتماعی و انسانی، ترجمۀ نادر سالارزاده امیری، ص ۱۱٫
۸٫ لورنس باردن، تحلیل محتوا، ترجمۀ محمد یمنی و ملیحه آشتیانی، ص ۱۳۳٫
۹٫ نوام چامسکی، نظمهای کهنه و نظمهای نوین، ترجمۀ مهبد ایرانیطلب، ص ۱۴٫
۱۰٫ F.Fukuyama, The End of History and the last Man, p. 51.
۱۱٫ حسین کچویان، نظریههای جهانی شدن، ص ۱۵۴-۱۵۶٫
۱۲٫ سیدحسین همایون مصباح، تحلیل و نقد نظریۀ پایان تاریخ، ص ۱۲۰- ۱۲۱٫
۱۳٫ Jonn L. Esposito, The Islamic Threat Myth or Reality?, p. 2.
۱۴٫ علی اشرف نظری، غرب هویت و اسلام سیاسی، ص ۳۱۹٫
۱۵٫ ساموئل هانتیگتون، اسلام و غرب: از درگیری به گفتوگو، ص ۳۶٫
۱۶٫ حسامالدین واعظ، جهانی شدن، جهان اسلام و سیاستهای جهانی، ص ۹۰٫
۱۷٫ حسین کچویان، رویکردهای نظریۀ جهانی شدن به دین، ص ۱۰۵٫
۱۸٫ حسین کچویان، نظریههای جهانی شدن، ص ۱۷۲٫
۱۹٫ همان، ص ۱۷۷- ۱۸۰٫
۲۰٫ محمد مجتهد شبستری، یک حکومت برای همه جهان/ پایههای فکری حکومت جهانی در اسلام، ص ۲۳٫
۲۱٫ مرتضی شیرودی، جهانی شدن غربی و حکومت جهانی اسلام، ص ۱۱۹٫
۲۲٫ سیدعبدالقیوم سجادی، جهانی شدن و مهدویت: دو نگاه به آینده، ص ۱۳۵٫
۲۳٫ خدا مراد سلیمیان، حکومت حضرت مهدی تنها حکومت جهانی، ص ۷۹٫
۲۴٫ همان، ص ۸۰٫
۲۵٫ همان.
۲۶٫ مرتضی مطهری، بیست گفتار، ص ۸۹٫
۲۷٫ فریبا مویدنیا، جهانی شدن و حکومت جهانی حضرت مهدی، ص ۶۷- ۶۸٫
۲۸٫ همان، ص۷۰-۷۱٫
Comments are closed.