احمد مسعود: طالبان به هیچ تعهد خود به غیرقرارداد خود با آمریکا عمل نکردهاند.
گزارشگر:عبدالله شریعت - ۲۵ قوس ۱۳۹۸
آیا مسعود شهید رهبر استورهیی حماسی جهاد و مقاومت ملی جانشین داشت؟ واقعاً که مسعود به عنوان یک رهبر مادرزاد با نبوغ نظامی بینظیر در جغرافیای جهاد و مقاومت ملی افغانستان با شاخص رهبر هنر جنگ چریکی در سنگرها و جبهات با سیمای استوره حماسی استثنایی و منحصر به فرد ظهور کرد. آن مرد خدا و مردی مردم بدیل و جانشین نداشت؟
احمد مسعود، یگانه بدیل و جانشین پدرش با سیمای شخصیت طراز نخست است. در این بحثِ قصار در خصوص نقش و منش رهبر مادرزاد در نقش احمدشاه مسعود و پسرش احمد مسعود با سیمای همسان پدر به بهحث تحلیلی-انتقادی میپردازم:
مادر مسعود با دسپلین مهرورزانه برفرزندانش به ویژه احمدشاه مسعود، اشراف و نفوذ شخصیتی سختگیرانه داشت. پول جیبخرچ فرزند فرزانهاش مسعود را حتا تا پلتخنیک بر وفق سنجش خودش تعیین میکرد. مادر مهربانش نسبت به سایر پسرانش توجه خاصی به مسعود داشت و آیندۀ مسعود را نسبت به سایر پسران خود درخشان و شگوفا پیشبینی میکرد. دسپلین تربیتی مهر مادر برای مسعود جوان در تمام ابعاد شخصیت پسرش با تعالی معنوی و عنایات خاص خداوند تأثیرگذار بود.
مسعود از آستانۀ نوجوانی به نهضت اسلامی پیوست که توسط جمعی از استادان دانشگاه کابل با نقش چهرههای مدبر پشتپرده رهبری میشد. برخلاف ادعای کاذبانۀ حکمتیار که خودش بهحیث یکی از کادرهای فعال در سازمان جونان مسلمان که در آن ساختار سیاسی کادرهای فعال بینظیر مثل حبیبالرحمان بهحیث یکی از رهبران جهاد تبارز چشمگیر دشت و مسعود از آدرس حبیبالرحمن شهید به نهضت اسلامی پیوست و از او تا زنده بود، به عنوان استاد خود با افتخار یاد میکرد و برخلاف، از گلبالدین بهحیث فرد ماجراجو و جنجالبرانگیز با کراهت یاد میکرد.
حکمتیار خُردتر از آن بود که استاد ربانی و سایر استادان شهید و احمدشاه مسعود قهرمان ملی عضویت حزب اسلامی را که در پاکستان تاسیس شد، اساساً در آن سال افسانهیی بیش نبود. از ابتدا تا انتها رهبران نهضت اسلامی استادان دانشگاه بودند و در تظاهرات علیه کمونستان، رهبران جوان در «سازمان جوانان مسلمان» بهحیث یک ساختار سیاسی-ایدولوژیک در سراسر کشور نقش و نفوذ فعال داشتند.
اما، حزب اسلامی و جمعیت اسلامی، دو تنظیم رقیب سیاسی تأسیس شد و در پاکستان بهحیث رقیب همدیگر تبارز مشهود داشتند. جنرالهای پاکستان در تسلیح اکمالاتی نظامی حکمتیار نسبت به سایر تنظیمها، سهمیۀ به مراتب بیشتر را با معاملۀ پنهانی میسپرد. در یک عبارت، در کُل امواج اختلافات و نفاق و آتش جنگهای تنظیمی از سوی سرحدات پاکستان به سنگرهای جهاد از محور حزب اسلامی هدایت و رهبری میشد. با این تیوری توطیۀ فزیکی آتش جنگهای خونین تنظیمی در جبهات جهاد مشتعل شد. قومندانان جهادی که به فرمان حکمتیار عمل نمیکردند، از کسب سلاح محروم میشدند. سایر قومندانهای مشهور توسط قومندانهای حزب اسلامی به شکل گروهی کشته میشدند. قومندانهای رها شده، نظم و قانون و خودمختار در حزب اسلام وجود داشت.
سرانجام با ظهور مسعود بهحیث یگانه رهبر مستقل در سنگرهای جهاد با استراتیژی «نظم و قانون و تأمین وحدت در صفوف» توسط مسعود به اوج ماجراجوییهای جنگجویان حزب اسلامی که عامل اصلی جنگهای تنظمی بودند، به فرجام گرایید.
احمدشاه مسعود شهید هیچگاه در حزب اسلامی نبود. او از سال ۱۳۵۷ تا شهادتش در سنگرهای جهاد با ارتش سرخ ابرقدرت شوروی قهرمانانه میجنگید و با شهرت چشمگیر در داخل و خارج کشور به چهرۀ حماسی آشنا و شناخته شد.
در یک عبارت، حکمتیار از نوجوانی با داشتن بیماری میگلومنیا یعنی بیماری خودبرتربینی جنونآمیز، خود را از سایر رهبران واقعی نهضت اسلامی فراتر احساس میکرد. مسلماً یکهتازیهای برتریجویانۀ او از احساس کاذب برتریجویانه منشا میگرفت.
سرانجام با اشتعال آتش جنگهای خونین شهر کابل و با ظهور طالبان، تمام راههای فرار و نجات برایش به بنبست نابودی مبدل شده و به قهرمان ملی پناه برد. آن مردی خدا و مردی مردم برایش پناه داد. در دهۀ جهاد با ظهور مسعود، زمینههای غروب و افول حکمتیار با شکستهایش فراهم شد. تا سرحدی که سرنوشت سیاسی-نظامی حکمتیار با ناپدید شدن در مناطق آزاد
پاکستان به اختفا و گمنامی کشیده شد.
از آستانۀ آغاز جهاد پنجشیر، افراد انگشتشماری تلاش ورزیدند تا در سمت معاون مسعود دست یابند که در زیر به آنها اشاره میشود.
۱- ابوبکر، قومندان عمومی نظامی نخستین شخص بود که این هوا و هوس را در سر می پروراند.
۲- دومین شخص حفیظ فخری از دره بود
۳- سومین شخص مدیر معراجالدین مرحوم بود
۴- چهارمین شخص حاجی صدیق از خنج پنجشیر بود .
۵- افراد دیگر، اما مارشال فهیم در سالهای پسین در سطح ادعای معاون مسعود تبارز نکرد و چنین رویاها را در سر داشت. با آنکه، پدرش مولوی متین با آمرصاحب صمیمیت و نزدیکی خاص داشت.
اما دپپلماسی اخلاقی مسعود براساس شایستهگی با شاخصهای شخصیتی با معیارهای رهبری حضوری کاربردی در جبهات جهاد در سنگر استوار بود. فلهذا، حسب دیدگاه مسعود، کسی که مقام میخواست، برایش نمیسپرد و از جانب دیگر، میدانست که این بیرسمی سیاسی دریچۀ تقاضای افراد دیگر را بر خواهد انگیخت.
سرانجام، داکتر عبدالحی الهی را که در زمان زمامداری کارمل از زندان پلچرخی رها شده بود، بهحیث نخستین معاون خود برگزید. او با قلم توانای که داشت، در تمام برنامههای آمرصاحب و رهبری اجماع علمای پنجشیر نقش سازنده ایفا کرد. نویسنده با عبدالحی الهی در یک اطاق زندهگی میکردیم. هنگامی که آمرصاحب رهسپار استانهای شمال کشور شد، داکتر عبدالحی الهی را آمر پنجشیر تعیین کرد.
اما، در جریان جنگهای خونین، شورویها به علت عدم درایت رهبری نظامی-سیاسی جانش را در تهدید خطر احساس کرد و از مسیر نورستان باهمسرش رهسپار پاکستان از مسیر کوهستانهای هندوکش شد و مثل سایر رهبران تنظیمهای هفتگانه ساخته و پرداخته جنرالهای پاکستان مهاجر شد.به جای داکتر الهی، محمود دقیق، معاون و بعدن آمر پنجشیر شد. دقیق واقعاً مخلص آمرصاحب بود. آمرصاحب با سنتشکنی قومی، داکتر عبدالرحمن نورستانی را بهحیث معاون شورای نظار برگزید و این نویسنده را در سطح شش ولایت سفیر سیارش در راستای تطبیق نظم و تامین وحدت در صفوف جهاد گماشت تا مردم حامی جهاد را در ۹۸% ولایات شمال کشور از ظلم و استضعاف قومندانهای چوچه دیکتاتورهای محلی رهایی بخشد.
با همین دلایل عقلانی بود که مردم ولایات شمال کشور از نظم و قانون، بسیج و انسجام مسعود با لباس نظامی رزمآرا استقبال کردند. تمام نسل جوان جهاد شیفتۀ آمرصاحب شدند. بلادرنگ، آموزشهای نظامی-سیاسی را در راستای ساختار چندبُعدی جوانان در سطح کادرهای جدید اهتمام و همت گماشت.
گفتنی است که محتوای این متن در اندرآب در یک نشست خودمانی از سخنان شفاهی آمرصاحب یادداشت شده است.
Comments are closed.