احمد مسعود: طالبان به هیچ تعهد خود به غیرقرارداد خود با آمریکا عمل نکردهاند.
گزارشگر:پوهاند دوکتور حبیب پنجشیری - ۲۹ قوس ۱۳۹۸
بخش نخست/
در اواخر قرن ۱۹ و اوایل قرن ۲۰ میلادی، عدهیی کثیری از مردم روسیه از اوضاع نامساعد زندهگانی خود و استبداد حکومت رنج میبردند و در اصلاحاتی که به عمل آمد و همچنان بر اثر انقلاب صنعتی و انقلاب سال ۱۹۰۵ میلادی، رژیم کهن در روسیه متزلزل و فروپاشید:
۱- ریفورمیستها
در اواخر قرن ۱۹ میلادی جمعی از اصلاحطلبان برای بهبود اوضاع داخلی کشورشان شروع به فعالیت کردند:
الف – گروهی بهنام نهلیستها که مرکب از روشنفکران بودند میخواستند اساس رژیم کهن در روسیه برچیده شود. دولت با آنان به مبارزه پرداخت. در سال ۱۸۸۱ میلادی الکساندر دوم توسط نهلیستها به قتل رسید و سختگیریهای فرزندش الکساندر سوم نسبت به آنها باعث گردید که دست به اقداماتی بزنند.
ب – در سال ۱۸۹۰ میلادی: سوسیالیستها، حزب سوسیال دموکرات را بنیان نهادند و این اشخاص مخالف مزد کم، افزایش ساعات کار و شرایط نامساعد کار بودند که در نتیجۀ احداث کارخانههای تازه در روسیه به وجود آمده بود.
یکی از احزاب سوسیالیست بهنام منشویک خواهان برقراری یک جمهوری سوسیالیستی با وسایل مسالمتآمیز بود و دیگری بهنام بلشویک عقیده داشت که باید استبداد و سرمایهداری را با زور برانداخت و دیکتاتوری پرولتاریا را برقرار ساخت.
ج – آزادیخواهانی که متعلق به قشر متوسط بودند کمتر از نهلیستها (اقشار تحصیلکرده) و سوسیالیستها راه افراط میپیمودند و میخواستند که رژیم موجود حفظ شود، ولی اصلاحاتی از قبیل آزادی بیان نافرمانیهای مدنی وجود داشته باشد و قانون اساسی تدوین گردد و نیز افراد بدون محاکمه به زندان افگنده نشوند. به طور اجمالی مرام آنها این بود که یک نوع سلطنت مشروطه رویکار آید.
۲- انقلاب صعنتی
در ربع اخیر قرن ۱۹ میلادی در روسیه انقلاب صنعتی آغاز و کارخانههای بیشماری در شهرها احداث شد و سرمایهداران فرانسه و سایر کشورها، سرمایههای خود را در کارخانهها و معادن و خطوط آهن روسیه به کار انداختند. در این هنگام دو طبقه؛ یعنی صاحبان ثروتمند صنایع و کارگران شهرها به وجود آمدند.
۳- در سال ۱۹۰۵ میلادی، انقلابی که دامنه آن تقریباً به تمام نقاط روسیه کشیده شده بود، برپا شد و در نتیجه تزارها دست به اصلاحات مختصری زدند، ولی این انقلاب باعث خاتمه دادن به استبداد یا بهبود اوضاع اقتصادی نشد. در نتیجه آن شکست روسیه از جاپان به وقوع پیوست. بسیاری از مردم روسیه که در فقر و فاقهگی میزیستند و از ظلم دولت در عذاب بودند به علت آنکه دولت مجبور شد پس از جنگ روس و جاپان، مالیات جدیدی وضع کند و خشمگین نیز شدند. شکست روسیه از جاپان، فساد و بیکفایتی اولیای امور را آشکار ساخت. در روز یکشنبه ۲۲ جنوری ۱۹۰۵ میلادی، گروهی از کارگران به رهبری کشیشی بهنام گاپون به سوی قصر تزار در سن پطرزبورگ رهسپار شدند. اگرچه مقصد آنها از این عمل، تقاضای اصلاحات بود، ولی سربازان آنان را به گلوله بستند. این قتل عام باعث شد که در سراسر روسیه انقلابهایی ایجاد گردد و حتا در نیروی زمینی و بحری تزار شورشهایی بر پا شود. انقلاب سال ۱۹۰۵ میلادی هنگامی به پایان رسید که تزارهای روسی به شمول نیکلای دوم وعده دادند که پارلمان (دوما) را تشکیل دهند و آزادیهای فردی را برقرار سازند. آنها که شدیداً با دموکراسی مخالف بودند بعد از برقراری نظم و آرامش بسیاری از وعدههایی را که داده بودند، فراموش کردند.
انقلاب ۱۹۱۷ میلادی، سلسله رومانوف در نتیجه این انقلاب که یکی از مهمترین وقایع قرن بیست است، منقرض شد و رژیم کهن در روسیه به پایان رسید.
۱- علل اساسی
تا سال ۱۹۱۷ میلادی مردم به علل مختلف از حکومت خود ناراضی بودند که این علل به قرار ذیل است:
– سیاسی: دولت تزاری، چنانکه گفتیم بیکفایت، فاسد و مستبد بود. طبقات ممتاز مناصب و مقامات دولتی را اشغال کرده بودند و مالیات اندکی میپرداختند. مخالفت با رژیم توسط پولیس مخفی و جاسوسانی که تزارها گماشته بودند درهم شکست و مردم از آزادیهای فردی محروم بودند.
– وضع اقتصادی: کارگران کارخانهها مزد کافی دریافت نمیداشتند و ساعات متمادی، کار میکردند و نمیتوانستد از خویش اتحادیه داشته باشند و دست به اعتصاب بزنند.
– وضع اجتماعی: در دوران حکومت تزارها، آزادیهای اجتماعی وجود نداشت. تمام مردم مجبور بودند که آیین کلیسای ارتدوکس را بپذیرند. اقلیتها مجبور بودند که به زبان روسی سخن بگویند و از آداب و عادات روسها پیروی کنند.
۲- علل آنی
انقلاب در ماه مارچ ۱۹۱۷ میلادی آغاز گردید. علت فوری این واقعه هرج و مرجی بود که پس از شکستهای روسیه در جنگ جهانی اول روی داد. و از آنجا که عده زیادی از کشاورزان به جبههها فرستاده شده بودند، آذوقه کمیاب شد و در نتیجه قیمت مواد غذایی بالا رفت و قحطی توسعه یافت. از طرف دیگر به علت خرابی وسایط حمل و نقل، انتقال سربازان به جبهه و رساندن مواد غدایی دشوار گردید.
۳- رویکار آمدن کمونیست ها
عللی که ذکر کردیم باعث شد که کمونیستها زمام امور را به دست گیرند. در ماه مارچ ۱۹۱۷ میلادی در نتیجۀ کمبود مواد غذایی، شورشها و اعتصاباتی در سن پطرزبورگ برپا شد و سربازانی که برای سرکوب شورشیان اعزام شده بودند به آنان پیوستند.
در رأس حکومت موقتی شخصی بهنام شهزاده لووف و بعداً یکی از سوسیالیستهای اعتدالی بهنام الکساندر کرنسکی قرار گرفت و هر دو سعی کردند که روسیه را در جنگ جهانی اول مصروف نگهدارند.
حکومت موقت نتوانست مدت زیادی بر سر کار بماند؛ زیرا کشاورزان که از کُندی اصلاحات ناراضی بودند. اعتصابات گسترده را راهاندازی کردند که موجب فلج شدن صنایع شد. در ماه نوامبر ۱۹۱۷ میلادی کمونیستها قدرت را به دست گرفتند و الکساندر کرنسکی را از کار برکنار کردند و به رهبری لنین و تروتسکی حکومت دیکتاتوری پرولتاریا را بنیان نهادند و برای اینکه نظم و آرامش را برقرار کنند و مقاصد خود را زودتر جامه عمل بپوشانند با آلمان متحد شدند.
دورۀ بحرانی (۱۹۱۷ ـ ۱۹۲۱ میلادی) دوره چهار ساله از انقلاب برای کمونیستها مرحلهیی بحرانی بود؛ زیرا مجبور بودند که کشور را از تجاوزات دشمنان خارجی و داخلی محفوظ نگهدارند و وسایل تولید را در اختیار بگیرند.
امریکا، انگلستان، فرانسه و جاپان که از انقلاب اکتوبر و رژیم جدید تنفر داشتند؛ زیرا کمونیستها از جنگ کنارهگیری کرده بودند و با آنها به مخالفت پرداختند، ولی ارتش سرخ که به رهبری تروتسکی تشکیل شده بود از پیشرفت دشمنان در داخل کشور جلوگیری کرد و در سال ۱۹۲۰ میلادی بر اوضاع مسلط شد.
در همان زمان کمونیستها علیه دشمنان داخلی که آنها را مخالفان انقلاب مینامیدند دست به اقدامات شدید زدند و مالکان سابق و سرمایهداران و کشیشها و افسران ارتش تزار وعده زیادی از اشراف و اعیان را توقیف کردند یا به وسیلۀ پولیس مخفی (چکا) از بین بُردند و در سال ۱۹۱۸ میلادی تزار نیکلای دوم و اعضای خانواده او را به قتل رساندند. لنین اعمال زور و ترور را برای برقراری حکومتی که آنرا دیکتاتوری پرولتاریا مینامید، لازم میدانست.
بر اثر حمله دشمنان خارجی و وجود جنگ داخلی، کمونیستها نتوانستند به آسانی مرام خود را به آن سرعت که امیدوار بودند، برقرار سازند. در نتیجه هرج و مرج در صنایع، مقدار محصول به مراتب کمتر شد و دولت برای آنکه بتواند برای سربازان و کارگران غذا تهیه کند، غلات را از کشاورزان به زور گرفت.
تورم پولی، اساس نرخها را درهم ریخت و چون در سال ۱۹۲۱ میلادی محصول کافی به دست نیآمد و میلیونها تن از مردم تلف شدند و نارضایتی در شهرها بالا گرفت. افزون بر آن کمونیستها دست به ایجاد تشکیلات جدیدی زدند و در سال ۱۹۲۳ میلادی اتحاد جماهیر شوروی سوسیالیستی را تشکیل دادند. در قانون اساسی دولت جدید چنین ذکر شده بود که روسیه جمهوری، کارگران و کشاورزان است و وسایل تولید و زمین کارخانه، معادن، بانکها و خطوط آهن به دولت تعلق دارد.
قانون اساسی اتحاد جماهیر شوروی
اگرچه طبق قانون اساسی اتحاد جماهیر شوروی دولتی که رویکار آمد ظاهراً دموکراتیک بود، ولی در واقع یک حزب زمام امور را در دست داشت.
۱-انون اساسی:
تشکیلات اتحاد جماهیر شوروی متکی بر قانون اساسی ۱۹۲۳ و ۱۹۳۶ میلادی بود. اتحاد جماهیر شوروی مرکب از ۱۵ جمهوری بود که از لحاظ وسعت و جمعیت با یکدیگر فرق داشتند.
از حیث ظاهر، بزرگترین مرجع دولتی عبارت از شورای عالی اتحاد جماهیر شوروی بود که مرکب از دو مجلس یکی شورای اتحاد که عبارت از ۷۰۸ نماینده از تمام اتباع شوروی و دیگری شورای ملل بود که ۶۳۹ نفر نماینده داشت و از طرف جمهوری های مختلف انتخاب میشد. شورای عالی اتحاد جماهیر شوروی در سال فقط دو بار موقتاً تشکیل جلسه میداد و یک هیأت دایمی بنام هیأت رئیسه شورای عالی را مامور رسیده گی به امور جاری میکرد. شورای وزیران بزرگترین مرجع کشور و مرکب از ۶۰ وزیر بود که از طرف حزب کمونیست پیشنهاد و به وسیلۀ شورای عالی اتحاد جماهیر شوروی انتخاب میشدند. رئیس شورای وزیران، نخست وزیر شورا است. همچنین یک دادگاه عالی و دادگاه های مخصوص به وسیلۀ شورای عالی اتحاد جماهیر شوروی برگزیده میشد.
۲- رهبران مشهور شوروی:
لنین و استالین که از نخستین رهبران مهم شوروی به شمار میروند با اختیارات نامحدود، فرمانروایی کردند. ظرف چند سال پس از مرگ استالین در ۱۹۵۳ میلادی، خروشچف زمام امور را به دست گرفت.
الف – ولادیمیر ایلیچ لنین (۱۸۷۰ ـ ۱۹۲۴): لنین که در جوانی به علت فعالیت های انقلابی از روسیه تبعید شده و چند سالی در انگلیس، فرانسه و سویس برای برانداختن رژِیم تزاری برنامه میریخت. در آغاز انقلاب به کشور خویش بازگشت و در ماه نوامبر ۱۹۱۷ میلادی قدرت را به دست گرفت و به عنوان رهبر حزبی و دولتی شوروی تا پایان عمر یعنی تا سال ۱۹۲۴ حکومت کرد. وی معتقد بود که انقلاب کمونیستی باید سریع انجام گیرد.
ب – ژوزف استالین (۱۸۷۹ ـ ۱۹۵۳): استالین که جانشین لنین شد مدت ۲۹ سال با قدرت کامل حکومت راند. استالین در جوانی مانند لنین علیه حکومت تزار فعالیت کرده بود و هنگامیکه لنین رویکار آمد، به اتفاق تروتسکی به معاونیت او برگزیده شد. پس از مرگ لنین، استالین تروتسکی را مجبور ساخت که روسیه را ترک کند و چون خود رهبر حزب کمونیست و در عین حال رئیس دولت شوروی بود، در آن کشور صلاحیت نامحدود داشت. در زمان استالین، روسیه به صورت کشوری صنعتی درآمد و در جنگ جهانی دوم با متفقین برای براندازی هیتلر، همکاری کرد. استالین شخصی مُحیل، بیرحم، لجوج و با اراده بود و به علت تشویشی که از رُقبای خود داشت بسیاری از آنها را از بین بُرد، چنانکه در سال ۱۹۳۸ میلادی عدۀ زیادی از جنرال ها، مارشال ها و اشخاص ذی نفوذ را به بهانۀ آنکه اطلاعات نظامی را در اختیار هیتلر گذارده اند محکوم به اعدام ساخت. استالین عقیده داشت که مرام کمونیسم نخست باید در روسیه ریشه بدواند و سپس این کشور برای ایجاد انقلاب جهانی و گسترش آن اقدام نماید.
Comments are closed.