احمد مسعود: طالبان به هیچ تعهد خود به غیرقرارداد خود با آمریکا عمل نکردهاند.
گزارشگر:پوهاند دوکتور حبیب پنجشیری - ۳۰ قوس ۱۳۹۸
بخش دوم و پایانی/
ج – نیکیتا خروشچف: بعد از مرگ استالین در سال ۱۹۵۳ عدهیی از رهبران شوروی که از سیاست داخلی استالین ناراضی بودند تصمیم گرفتند امور را جمعاً به دست گیرند و در این ضمن در پشت پردۀ رقابتهایی برای نیل به قدرت صورت گرفت. سرانجام مالینکف به عنوان ریاست دولت انتخاب شد (۱۹۵۳ ـ ۱۹۵۵ میلادی) و پس از او، نیکلای بولگانین به ریاست دولت (۱۹۵۵ ـ ۱۹۵۸ میلادی) و در سال ۱۹۵۸ میلادی نیکیتا خروشچف رهبر دولت گردید.
خروشچف در آغاز جوانی در معادن کار میکرد و در اثر فعالیتهای سیاسی توانست رهبری حزب کمونیست را به عهده بگیرد. وی در سال ۱۹۵۷ میلادی رقبای احتمالی خود را از میان برداشت و نخست وزیر سابق مالینکف و وزیر امور خارجه مولوتف و بسیاری از اعضای عالی رتبۀ شوروی را متهم ساخت به اینکه علیه منافع حزب کمونیست و کشور شوروی اقداماتی کرده اند لذا آنها را از مقاماتی که در شورای عالی اتحاد جماهیر شوروی داشتند، طرد نمود.
با آنکه دیکتاتوری حزب کمونیست هنوز پا بر جا بود، ولی بسیاری از جنبههای رژیم استالینی در زمان خروشچف از میان رفت مثلاً: پولیس مخفی اختیارات سابق را از دست داد و چنین به نظر میرسید که روسها پیش از زمان استالین از آزادی نطق و بیان بهرهمند اند.
در زمان خروشچف، حزب کمونسیت سیاست همزیستی مسالمتآمیز را در مورد کشورهای غیر کمونیست اتخاذ کرد و دولت شوروی کوشید که خود را از حیث اقتصادی به پایۀ امریکا برساند. روسها امیدوار بودند که محصولات خود را در سال ۱۹۷۰ میلادی به پایۀ امریکا برسانند و در سال ۱۹۸۰ میلادی از آن کشور جلو بروند.
اوضاع اقتصادی شوروی
پس از انقلاب اکتوبر، اوضاع اقتصادی روسیه به کلی تغییر یافت. اقتصاد شوروی مراحل چندگانه را سپری نمود و در نتیجۀ آن روسیه به صورت یکی از بزرگترین ممالک نظامی و صنعتی جهان درآمد که به تحلیل مراحل آن میپردازیم:
۱- از ۱۹۱۷ الی ۱۹۲۱ میلادی
پس از انقلاب اکتوبر، اقتصاد سرمایهداری که در روسیه معمول بود از بین رفت و دولت تحت رهبری لنین تمام کارخانهها، خطوط آهن، معادن، بانکها و مزارع را به تصرف درآورد. کسانی که توسط دولت شوروی برای ادارۀ کارخانهها منصوب شده بودند تجربۀ کافی نداشتند و از طرف دیگر از کمیت دهاقین کاسته شده بود که محصولات خود را به دولت تحویل بدهند. در سال ۱۹۲۱ میلادی در نتیجه خرابی محصول، قحطی شدید در شوروی پدید آمد.
۲- اتحاد شوروی در سالهای ۱۹۲۱ تا ۱۹۲۸ میلادی
لنین به این نتیجه رسیده بود که برای جلوگیری از هرج و مرج لازم است که تا حدی روش سرمایهداری معمول گردد. برای این منظور، برنامۀ موسوم به سیاست اقتصادی جدید اتخاذ کرد و به کشاورزان اجازه داد که پس از پرداختن مقداری از محصول خود به دولت به عنوان مالیات، باقی محصولات خود را به فروش برسانند. بدین ترتیب عدهیی از دهقانان توانستند مقداری اراضی خریداری کنند و کارگرانی برای مزرعۀ خود استخدام نمایند (کشاورزانی که در اثر سیاست اقتصادی جدید ثروتی اندوختند به کولاک موسوم شدند). همچنین به پیشهوران اجازه داد که کارگاههای کوچکی داشته باشند و خود از منافع حاصله بهرهمند شوند و برای آنکه اصول جدید علمی به روسها آموخته شود، دولت شوروی عدهیی از متخصصان خارجی را استخدام کرد، ولی صنایع بزرگ از قبیل: صنایع آهن و فولاد را دولت در دست خود نگهداشت.
۳- برنامههای پنجساله
سیاست اقتصادی جدید اگر چه تا حدی باعث بهبود اوضاع صعنتی و زراعتی شوروی گردید، ولی چنانکه باید و شاید از منابع آن کشور استفاده، نشد. در زمان استالین دو پلان پنجساله از سال ۱۹۲۸ میلادی به بعد آغاز گردید. چون در پلانهای پنجساله بیشتر به صنایع سنگین اهمیت داده شده بود بناءً در روسیه کالاهای مصرفی کمتر تولید گردید و بر اثر کمبود مواد غذایی و لباس و سایر لوازم زندهگی، احتمال ایجاد مسأله جدید را قابل درک میساخت. با آنکه دولت بعدها توجه خود را بیشتر به احتیاجات مردم معطوف داشت، ولی هنوز در شوروی چنانکه باید مواد مصرفی به حد فراوان میسر نبود. منظور شوروی از برنامههای پنجساله این بود که روسیه سرانجام از ایالات متحده امریکا شمالی پیشی بگیرد. در سال ۱۹۵۷ میلادی شوروی به علت نقایصی که در برنامه پنجساله داشت پلان ششم را روی دست گرفت، برنامۀ قبلی را متروک ساخت و شروع به عملی ساختن برنامههای هفتساله دیگر کرد.
۴- نتایج برنامههای پنجساله
برنامه های پنج ساله بیشتر با موفقیت روبرو شدند و با وجود مشکلاتی که در زراعت و مخصوصاً در مورد صنایع کالاهای مصرفی وجود داشت. روسیه به صورت کشور صنعتی و نظامی عظیمی درآمد:
الف – نتایج برنامه های پنچ ساله در صنعت: ظرف سی سال که از آغاز برنامه های پنج ساله گذشت، دولت شوروی از حیث صعنت به درجه ای عالی رسید. در سرتاسر روسیه هزاران کارخانۀ عظیم برپا شد و مراکز صنعتی جدید در کوه های اورال و سایبریا احداث گردید. میان سالهای ۱۹۲۸ و ۱۹۵۸ میلادی محصول فولاد شوروی ده برابر و محصول ذغال سنگ بیش از ده برابر و محصول نفت شش برابر شد. در سال ۱۹۳۰ میلادی، روسیه عدۀ کمی از متخصص و مهندس داشت، ولی از آن تاریخ به بعد هزاران متخصص تربیت کرد.
ب – نتایج برنامه های پنج ساله در کشاورزی: اوضاع زراعتی روسیه در نتیجۀ برنامه های پنج ساله به کلی دگرگون شد. کشاورزی به صورت اشتراکی درآمد و مزارعی که در تصرف اشخاص بودند به کلی از بین رفت. در حدود نود و نه درصد از کشاورزان شوروی در مزارع اشتراکی کار میکردند.
مزارع اشتراکی عبارت بود از: اتحادیه های تعاونی کشاورزان که با یکدیگر کار مینمودند و محصولات خود را به دولت میفروختند، پس از آنکه مقداری مالیات برای استفاده از زمین میپرداختند و مبالغی نیز برای آلات کشاورزی و بذر کنار می نهادند، منافع حاصله را میان خود تقسیم میکردند. دراوایل ۱۹۳۰ میلادی دولت شوروی مجبور شد که کشاورزان را در مزارع اشتراکی ـ اجباری به کار بگمارد و اموال کسانی را که مقاومت میکردند، ضبط کند و خود شانرا به زندان ها بفرستد.
۵- مالکیت خصوصی:
اگرچه همۀ صنایع توسط دولت اداره میگردید، اما تا حدی مالکیت خصوصی در روسیه شوروی وجود داشت و پیشه وران در صورتیکه کسی را استخدام نکنند میتوانستند از خود کارگاه و دُکان داشته باشند. همچنین ممکن بود افراد از خود خانه و متعلقات شخصی داشته باشند و مبالغی پس انداز نمایند. در مزارع اشتراکی یک خانوادۀ روسی میتوانست مالک یک منزل باشد و حتی امکان داشت که بعضی از دهاقین مقدار مختصری زمین را برای استفاده خود نگهدارند. در بسیاری از موارد به علت کمبود سرپناه، معمولاً بیش از یک خانواده در یک آپارتمان زنده گی میکردند.
۶- وضع کارگران:
دولت شوروی تمام شرایط کار را دقیقاً به نفع رژیم تنظیم نموده بود:
الف – حد متوسط کار بیش از چهل ساعت در هفته بود و کارگران به اشکال متفاوت قادر بودند از کار خود دست بردار شوند.
ب – کارکردن برای تمام مردان و زنان شوروی وظیفه محسوب می شد.
ج – اتحادیه های کارگری گرچه تشکیل میشدند، ولی معمولاً بیش از دادن پیشنهاد به دولت، اختیاری نداشتند. در واقع میتوان گفت که اتحادیه های کارگری، وسایلی در دست حزب کمونیست بود تا بدان وسیله دولت در امور کارگران نظارت کند. اعتصاب اگرچه در قانون محترم شمرده میشد، ولی به ندرت اتفاق می افتاد.
سیاست خارجی دولت شوروی:
روابط شوروی با کشورهای غربی، دارای چند مرحله بوده است:
۱- روابط خصمانه میان شوروی و کشورهای غربی:
تا چند سال پس از انقلاب ۱۹۱۷ میلادی ممالک اروپای غربی امیدوار بودند که دولت شوروی واژگون شود. علت مخالفت آنها با دولت شوروی به طور کــُــلی این بود که کمونیست ها، روسیه را از جنگ خارج کرده و مرام سرمایه داری را برانداخته و کمنترن را که منظور از آن ایجاد انقلاب در سایر ممالک بود تأسیس کرده بودند، بنابراین کشورهای غربی از به رسمیت شناختن شوروی امتناع نموده و حتی برای برانداختن رژیم کمونیستی، سپاهیانی به روسیه اعزام داشتند.
۲- به رسمیت شناختن روسیۀ شوروی (۱۹۲۱ ـ ۱۹۳۳ میلادی):
در اوایل ۱۹۲۰ میلادی بسیاری از دول معظم دنیا به این نتیجه رسیدند که رژیم شوروی تثبیت شده و موقع به رسمیت شناختن آن فرا رسیده است و از آنجائیکه روسیه برنامه های پنج ساله را آغاز کرده و تا حدی اصول سرمایه داری را پذیرفته بود. ممالک غربی نسبت به شوروی کمنترن نیز وعده میداد که دست به تبلیغات خصمانۀ خود علیه سایر کشورها بر دارد و سرمایه داران خارجی را برای به کار انداختن سرمایه در شوروی دعوت کند. از جمله کشورهایی اروپایی آلمان نخستین کشور معظمی بود که رژیم روسیۀ شوروی را به رسمیت شناخت. انگلیس، فرانسه و ایتالیا برای آنکه از اتحاد روس ها با آلمان ها جلوگیری کنند. دولت شوروی را به رسمیت شناختند، ولی امریکا آخرین کشور معظمی بود که در سال ۱۹۳۳ میلادی با شوروی روابط سیاسی برقرار کرد. در همان زمان روسیه عهدنامه های دوستی و بازرگانی با همسایه گان خود و همچنین با ممالک غربی منعقد ساخت.
۳- همکاری میان شوروی و کشورهای غربی (۱۹۳۳ ـ ۱۹۳۹ میلادی):
استالین به این نتیجه رسیده بود که دولت شوروی برای اجرای برنامه های پنج ساله به صلح و امنیت نیازمند است، بنابراین از سال ۱۹۳۳ میلادی به بعد مساعی خود را برای جلوگیری از بُروز جنگ جهانی به کار بُرد. در سال ۱۹۳۴ روسیه به جامعه ملل پیوست و در شورای امنیت عضویت یافت. وزیر امور خارجۀ شوروی لیت وینوف خلع سلاح عمومی را به ممالک معظم پیشنهاد کرد و برای جلوگیری از حملات احتمالی آلمان ها، جاپانی ها و ایتالیایی ها خواستار همکاری با ممالک غربی گردید. در این دوره بود که پیمان های عدم تعرض با بعضی ممالک از قبیل: فرانسه بسته شد.
۴- پیمان عدم تعرض با آلمان (۱۹۳۹ ـ ۱۹۴۱ میلادی):
در سال ۱۹۳۹ میلادی کمی قبل از شروع جنگ جهانی دوم، روسیه یک پیمان عدم تعرض با آلمان منعقد ساخت و از آنجا که تا آن مدت سیاست شوروی نسبت به هیتلر خصمانه بود، عمل آن دولت باعث تعجب و شگفتی کشورهای غربی گردید.
رهبران شوروی بعدها اظهار داشتند که برای جلوگیری از حملۀ احتمالی آلمان ها به آن عمل متوسل شده بودند؛ زیرا بیم داشتند از اینکه ممالک غربی نتوانند از این حمله جلوگیری کنند. همچنین گفتند که قصد شوروی در منعقد ساختن پیمان عدم تعرض با آلمان این بود که خود را برای حملۀ احتمالی نازی ها آماده سازد.
در نتیجۀ این پیمان بود که هیتلر پس از مطمئن شدن از شوروی به لهستان حمله بُرد و جنگ جهانی دوم را آغاز کرد. هنگامیکه وی به لهستان حمله بُرد، شوروی قسمت شرقی لهستان را اشغال کرد و سپس ناحیۀ بسارابی را از رومانی گرفت و جمهوری های مجاور بحیره بالتیک را به تصرف درآورد.
در نوامبر سال ۱۹۳۹ میلادی، شوروی به فنلاند اعلان جنگ داد؛ زیرا این کشور نمی خواست قسمتی از برزخ کارلی را به شوروی بدهد در صورتیکه شوروی این قسمت را برای حفاظت لنین گراد ضروری میدانست. جامعه ملل روسیه را مهاجم شناخته و آنرا از مجمع اخراج نمود. در جنگی که میان فنلاند و شوروی درگرفت، فنلاند مجبور گردید قسمتی را که شوروی میخواست تسلیم کند. به همین علت بود که پس از حملۀ هیتلر به روسیه در سال ۱۹۴۱ میلادی فنلاند به کمک آلمان وارد جنگ شد.
۵- همکاری میان شوروی و ملل غربی در جنگ جهانی دوم (۱۹۴۱ ـ ۱۹۴۵ میلادی):
در ماه جون ۱۹۴۱ میلادی آلمان به روسیه حمله بُرد. روسیه به انگلستان، فرانسه و متفقین آن دو کشور پیوست و برای آنکه به ممالک غربی ثابت کند که خواهان ایجاد انقلاب در آن کشورها نیست کمنترن ها را منحل ساخت. ارتش شوروی اگرچه در آغاز با شکست هایی مواجه گردید، ولی سرانجام آلمانها را از کشور بیرون راند و باعث شکست نهایی نازی ها گردید. در اواخر جنگ جهانی دوم هنگامیکه امریکایی ها جاپان را مجبور به تسلیم کردند، روسیه نیز به آن کشور اعلان جنگ داد.
در سرتاسر جنگ جهانی دوم، اگرچه استالین با روزولت و چرچیل همکاری میکرد، ولی سؤظنی که میان روسیه و ممالک غربی وجود داشت از بین نرفت و دولت های غربی احساس میکردند که روسیه دست از سیاست دیرین خود یعنی دشمنی با ممالک سرمایه داری بر نداشته است.
۶- ترقی شوروی و جنگ سرد:
پس از جنگ جهانی دوم، توسعۀ نفوذ شوروی در اروپا و آُسیا باعث ایجاد جنگ سرد میان کشورهای کمونیست و غیرکمونیست گردید. بلافاصله پس از پایان جنگ جهانی دوم، احزاب کمونیست در اروپا با کمک شوروی زمام امور را در لهستان، رومانی، بلغارستان، آلبانی، یوگسلاوی و چکسلواکی به دست گرفتند و همچنین نفوذ شوروی در چین، کوریای شمالی، هند و چین (ویتنام) مستقر گردید. تمام این کشورها به استثنای یوگسلاوی از اقدامات و سیاست شوروی پس از جنگ پشتیبانی می کردند. دورۀ پس از جنگ جهانی دوم، گسترش اقتصادی در سطوحی بیسابقه و همچنین روند قابل ملاحظهیی را به سوی یکپارچهگی بازارهای جهانی فراهم کرد.
Comments are closed.