احمد مسعود: طالبان به هیچ تعهد خود به غیرقرارداد خود با آمریکا عمل نکردهاند.
- ۱۵ دلو ۱۳۹۹
تمیم حیدری
در حالی که طالبان سفرهای منطقه ای شان را پی گرفته اند و تیم مذاکراتی دولت در اتاق انتظار در دوحه به سر می برند، بحث حکومت موقت در افغانستان داغ شده و مخالفان و طرفداران زیادی یافته است. اما سوال اساسی این است که آیا آمریکا حکومت موقت را در افغانستان ایجاد می کند یا مخالف آن است؟
چندی پیش سفارت آمریکا در کابل با پخش اعلامیهای موقفش را مشخص کرده و گفت که از حکومت موقت حمایت نمی کند، اما برخی آگاهان این اعلامیه سفارت را نوع دپلوماسی در وضعیت موجود میدانند و برخی دیگر به این باور اند که آمریکا مخالف ایجاد حکومت موقت است.
چنانکه سفارت آمریکا در اعلامیه اش گفته بود، نتایج مذاکرات صلح، به مردم افغانستان بستگی دارد و ما معتقدیم که این نتایج باید منعکسکننده آرزوها و خواست مردم افغانستان باشد. او در ادامه میگوید که امریکا به یک توافق سیاسی که در آن دستاوردهای ۱۹ سال گذشته حفظ شوند، متعهد است.
حال پرسشاین است که این برخوردهای مبهم و نه چندان روشن سیاسیون غرب، مخصوصا امریکا برای چیست؟ آیا واقعاً دولت امریکا از حکومت موقت حمایت نمیکند؟ آیا ایجاد حکومت موقت جزء استراتژی توافقی امریکا-طالبان در دوحه نبوده است؟ آیا امریکا با نظام جمهوری در افغانستان بایکوت خواهد کرد واز حمایت آن دست بر می دارد؟ برای در یافت پاسخ پرسشهای مطروحه بهتراست گذر کوتاهی به سیاست خارجی و استراتژی امریکا در قبال افغانستان داشته باشیم.
تاریخ نه چندان دور گواه است که امریکا در مدار استراتژی انتقام جنگ ویتنام و برای درهم شکستن رقیب جهانیاش، شوروی سابق( قطب همطرازش) به تجهیز و تمویل و حمایت سیاسی مجاهدین تا سقوط دولت داکتر نجیب الله پرداخت، اما در نهایت با واگذاری جو سیاسی-نظامی افغانستان به عوامل منطقهای از جمله پاکستان؛ التزامی برای ایجاد دولت فراگیر و تامین نظم و امنیت در افغانستان ندید و بیباکانه خود را فارغ ساخت. متعاقب فروپاشی نظام کمونیستی؛ دولت مجاهدین تشکیل یافت، ولی بحران تقسیم قدرت و جنگهای داخلی موجب شد طالبان بر هرم قدرت استوار گردند که در نهایت حادثه یازده سپتامبر صحنه بازی را تغییر و دگرگون ساخت. زیرا امریکا در یک واکنش نظامینامتقارن و در تقاص به آن حادثه، امارت طالبان را ساقط و نظم جدیدی را با رهآوردهای دموکراسی و همسو با غرب به و جود آورد. اما پای این نظام سیاسی نسبتاً دموکراتیک از آنجا میلنگید که از مخالفان نظامی-سیاسی(طالبان و گروه های ناراضی)، در جلسه بُن دعوت به عمل نیامد و پنجرهای باز شد برای مخالفتهای نظامی-سیاسی که طالبان از این وضعیت پیش آمده استفاده استراتژیک کرده امریکا را وادار ساختند تا به یک توافق سیاسی و خروج زود هنگام از افغانستان تن دهد که چنین شد.
اکنون که امریکا توپ را به میدان معرکه صلح و جنگ طرفین افغانستانی شوت کرده است؛ خود با خاطر نسبتاً آرامی ناظر به وضعیت پیش آمده است و هر ازگاهی سازهای رنگارنگ وکمان رستمی میزند. گاهی خلیلزاد را برای هموار سازی راه حکومت موقت و یا دولت جایگزین(با دهها اولتیاتوم و اخطاریه) به کابل میفرستد و گاهیهم از دستاوردهای ۱۹ ساله و ارزشهای دموکراتیک از سور شارژدافیر سخن می گوید که این خود بازگوکنند وضعیت پارادوکسیکال و مبهم در سیاست این کشور در افغانستان است.
در این میان تنها مردم و ملت گروگان گرفته شدهای افغانستان است که حق انتخاب ندارند و نمیدانند کدام یک را نخواسته بپذیرند و کدام یک را نداسته باور کنند. زیرا ارزشهای دموکراتیکی که غرب حمایت و پاسبانی میکرد اکنون در بدل امنیت و منافع فرا منطقهای اش بهایی ندارد و مثل اجناس یکبار مصرف و جنسهای لیلامی عرضه و جمع میشود.
در نتیجه باید گفت که امریکا هیچ خطوط سرخ( قرمزی) برای خود در افغانستان نمیبیند مگر تأمین منافع خودش. اما اینکه در افغانستان چه نظام سیاسی جمهوری روی کار باشد و چه نظام سیاسی حقوقی غیر جمهوری، برای امریکا مُهم و خط قرمز نیست. آنچه برای آمریکا مهم و ارزنده است؛ منافع فرامنطقهای، سلطه و هژمونی جهانی او است نه نوع حکومت و چگونگی ساختار سیاسی یک کشوری که فرسنگها راه از آن دور است. بی تردید هردولت و نظامی که این منافع را تأمین کند همان مطلوب امریکا خواهد بود.
اما اینکه علیالرغم سفرهای پی هم منطقهای و بین المللی سفیر خلیلزاد شارژدافیر کشورش اعلام داشت که دولت مطبوعش از حکومت مؤقت حمایت نمیکند، سوال برانگیز است. زیرا تلقی عموم آنست که ضمن توافقنامه دوحه( میان طالبان و امریکا) روی این گزینه نیز توافق ضمنی صورت گرفته است. اما اعلام غیر مترقبه شارژدافیر و موضع گیری اینچنینی چند سناریوی مُهم ذیل را به خور تحلیل و بررسی قرار می دهد:
۱- دولت امریکا همچنان برای حفظ ارزشهای لیبرالدموکراسی در افغانستان متعهد است و از تداوم آن حمایت میکند: این سناریو روبه تضعیف گراییده و قابل اتکا نیست؛ زیرا امریکا برای رهایی از گرداب جنگ فرسایشی و تضمین امنیتی که از جانب طالبان دریافت میکند هیچ تمایلی برای تداوم نظام کنونی (جمهوری اسلامی) در افغانستان ندارد(چنانکه پمپئو در آغاز دور اول مذارکرات میان افغانان در دوحه اظهار داشت: ما نظام مورد نظر خودرا بر شما تحمیل نمی کنیم.
پس مفهوم مخالف آن را می رساند که بر هرنوع نظامی که توافق کردید و منافع ماهم تأمین شده برای ما قابل قبول است.
۲- دولت آمریکا خواهان ایجاد دولت موقت و روی کار آمدن طالبان در نظامسیاسی افغانستان است: این سناریو آن را می رساند که امریکا به این نتیجه رسیده است که طالبان یک واقعیت عینی و یک قدرت نظامی یک دست در افغانستان هستند. پس چه بهتر که با استفاده از طالبان کشورهای رقیب منطقه ای خود را ( مانند ایران، روسیه و چین) در نبود حضور نظامی اش در منطقه به چالش بکشد و این دولت در واقع سرطانی باشد برای هریک از کشورهای نامبرده، زیرا طالبان با سیاست سخت گیرانهای که دارند میتوانند چالش جدی برای منطقهای عمدتاً مسلمان نشین باشند. اما با این و جود امریکا ضمن موافقت پنهانی از اظهار نظر در این مورد سر باز می زند تا راهی باشد برای تدابیر سیاسی و موقف گیریهای بعدی این کشور؛ یعنی هرزمانی که اوضاع بر وفق و مرادش پیش نرود قادر باشد به بهانههای نقض حقوق بشر، حقوق زن، تروریسم این حکومت را تضعیف کند و تقاص جنگهای بیست ساله را از طالبان بدون حساب دهی به جهان پیرامون بگیرد.
۳- سناریوی سوم این است که امریکا خواهان ایجاد حکومت مؤقت در افغانستان نیست، بلکه به دنبال شریک ساختن طالبان در حکومت و تضعیف آنها در عرصه نظامی است: زیرا اگر طالبان در حکومت مؤقت تقویت شوند با توجه به وضعیت امنیتی شکننده و فساد گسترده که در دولت حاضر زبانه میکشد به زودی خواهند توانست رأی تأثیرگذاری را در انتخابات از آن خود کنند و از طریق و راههای مشروع وارد کارزارهای سیاسی شوند که این خود چالشی برای امریکا و همپیمانان غربی شان خواهد بود. زیرا امریکاییها نمیخواهد ایران دیگری با قرائت سختگیرانه تری از اسلام در جهان پدید آید که جمع کردنش در آینده برای امریکا و شرکای نظامی-اقتصادی جهانی اش سخت و ناممکن باشد.
Comments are closed.