احمد مسعود: طالبان به هیچ تعهد خود به غیرقرارداد خود با آمریکا عمل نکردهاند.
- ۰۵ حوت ۱۳۹۹
برگردان : راه ماندگار
در نخست از مسوولان انستیتوت مطالعات استراتژیک، آقای خالد و بانو آمنه که مرا به این – انستیتوت – دعوت کردند، تشکر میکنم، جا دارد که از مسوولان دولت پاکستان تشکری کنم که ما را دعوت کردند تا روی موضوع گفتوگوی صلح افغانستان بحث کنیم و در گفتمانی که میان افغانستان و پاکستان شروعشده است اشتراک نمایم.
من در یک سفر سه روزه به اینجا دعوت شدم و جا دارد تا از این تربیون، از رهبری دولت پاکستان برای فراهمسازی این سفر سپاسگزاری کنم، دو کشور مشترکات زیادی دارند، خیلی باهم نزدیک و میهماننواز هستند، ما با شمار زیادی از رهبران دولت پاکستان مانند امیر قیصر رییس پارلمان، عمران خان نخست وزیر و شاه محمود قریشی وزیر خارجه دیدار و بحث داشتیم.
ما بحثهای خوبی در مورد رابطۀ افغانستان و پاکستان و همچنان روند صلح داشتیم، فکر میکنم این آغاز یک فصل جدید میان دو کشور است و ما از آن استقبال میکنیم.
ما با پیام دوستی و برادری آمدهایم؛ زیرا مشترکات این دو کشور زیاد است، ما مرز مشترک به پهنای ۲۴۰۰ کیلومتر داریم، مشرکات در بخشهای مختلف اقتصادی، فرهنگی، اجتماعی، دینی. سیاسی امنیتی و … که این مشترکات ما را به هم، نزدیکتر ساخته است.
آغاز گفتمان صلح برای صلح میان دو کشور ( افغانستان – پاکستان) خیلی مهم و در راستای تأمین امنیت منطقه حیاتی است. بههمین دلیل، من بهعنوان رییس بنیاد شهید احمدشاه مسعود، رهبر مجاهدین برای بحث در مورد صلح اینجا هستم، مسعود کسی بود که سالها به افغانستان خدمت کرد و برای تأمین ثبات در این کشور قربان شد. او در زمان جهاد، در برابر اشغال قشون سرخ ایستادهگی و مبارزه کرد و بعد در برابر تروریسم بینالمللی قد علم کرد، رهبریای مجاهدان را به عهده داشت و به یکی رهبران بینظر تبدیل شد.
چنانچه شهید احمدشاه مسعود، باخدا و مردم افغانستان پیمان کردهبود برای دفاع از مردم و کشورش ایستاد تا اینکه جانش را در این مسیر از دست داد.
بنابراین، اکنون ما اینجا هستیم تا مسیری را که او آغاز کرده بود، ادامه بدهیم و برای گفتوگوی صلح قدم برداریم.
من و خانوادهام سالها در پاکستان زندهگی کردیم، پدرم در پاکستان دفن است، خانوادۀ ما سالها در این کشور بودوباش داشته است، ما احساس نزدیک با مردم پاکستان داریم، هنگامیکه بهعنوان مهاجر در این کشور زندهگی میکردیم، احساس بیگانگی برایمان رخ نمیداد، زندهگی یکسان و برادرانه داشتیم، آن روزها در خاطرات ما حک شده است؛ بنابراین من امروز اینجا هستم تا بگویم ملتهای ما خیلی باهم نزدیکاند دوستی ما از گذشته وجود داشته است. باید دوباره دست دوستی بهسوی هم دراز کنیم و ریشۀ آن را دوباره صیقل بزنیم. ما اینجا هستیم با پیام دوستی و برادری، با پیام همدلی و اینکه فکر کنیم چهگونه میتوانیم این دوستی را گسترش دهیم، چهگونه میتوانیم نزدیکتر شویم و اگر خدا خواسته باشد برای آن، راهکار مناسب و مؤثری روی دست گیریم.
ما هموار به این تأکید داشتیم که برای تأمین صلح دایمی در افغانستان نیاز است تا گفتمانی میان دو کشور – افغانستان و پاکستان- شروع شود، این خیلی مهم است، رابطه میان دو کشور ناگسستنی است و این رابطه میتواند منجر به تأمین صلح دایمی شود. تأمین صلح در افغانستان تضمینکنندۀ صلح پاکستان است؛ زیرا منافع مشترک در این راستا وجود دارد و تأمین صلح در افغانستان، ضمانتکنندۀ منافع و صلح پاکستان است. این دو کشور از صلح و جنگ همدیگر تأثیرپذیر اند.
بدون شک ما هم مانند سایر کشورها و ملتها اختلافات داریم، در جهان امروزی یک روند طبیعی است؛ اما راهکارهایی وجود دارد که ما میتوانیم با استفاده از آن، این اختلافات را حل کنیم و منافع خود را تأمین کنیم. ما میتوانیم این چالشها را مدیریت کنیم، در برابر هم بودن و تیغ دشمنی بهدست گرفتن، کار را بهجایی نمیبرد. شاخصهای دیپلماسی، گفتوگو، توافق روی گزینههای اختلافی میتواند حلال مسئله باشد.
مشترکات ما خیلی زیاد است، کارگیری از این مشترکات برای زدودن چالشهای موجود، میتواند برای منافع و امنیت منطقهای موثر تمام شود، این مشترکات بهعنوان یک پوتانشیل قوی در حل معضلات افغانستان به کار میرود.
چنانچه قبلا اشاره کردم، چالشهای موجود میان دو کشور در سالیان زیاد انرژی بیحدوحصری را صرف خود کرده است، اگر وضعیت چنین پیش نمیرفت، بدون شک امروز شرایط ما نسبت به هرزمانی دیگر متفاوت میبود، متأسفانه چنین نشد؛ اما گذشته را باید در گذشته گذاشت؛ امروز باید برای آینده فکر کنیم، امروز یک صفحۀ جدید و راهبرد تازه را آغاز کردیم، بههمین دلیل ما اینجا هستیم.
ما همیشه به این باور بودیم که اگر مشکلاتی به اساس منافع میان دو کشور وجود دارد، باید راهحل برایش جستجو شود، باید تمام گزینههای اختلافی را روی میز برای بحث بگذاریم، همهچیز، یعنی خواست مشروع و غیر مشروعی که وجود دارد؛ بدون شک خواستهای مشروع از یک کشور در برابر کشور دیگر وجود دارد؛ اما برخی موضوعات دیگر نیز هستند که باید به آن نیز پرداخته شود.
ما میتوانیم تمام گزینهها را روی میز بگذاریم، اگر ادعایی وجود دارد، باید روی میز و در یک گفتوگو مورد بحث قرار گیرد. ما دو همسایه هستیم، مشترکات زیادی داریم، اگر مشکلی وجود دارد، باید روی آن گفتوگو شود و راهحل برایش جستجو گردد.
در کنار رابطههایی که میان مردم دو کشور وجود دارد، دولت ما یک رابطۀ راهبردی دارند، این برای هردو کشور اهمیت خاص دارد، اگر برای یک دهه هم این راهبرد وجود داشته/ وجود دارد، در آینده نیز میتواند ادامه داشته باشد و ما باید از منافع مشترک و رابطۀ مشترک خود بهصورت روشن تعریف داشته باشیم. از منافع اقتصادی. سیاسی و امنیتی باید تعریف روشن و چارچوببندی شده داشتهباشم. من هموار به این موضوع تأکید داشتهام؛ هرگاه تروریزم مرزهای ما را تسخیر کند و گروههای تروریستان متحد شوند، قربانی آن مردم دو کشور ( افغانستان – پاکستان) است. در حالی پیش از پیش ما قربانی تروریسم هستیم. دلیل اینکه فعالان مدنی ما نمیتوانند از مرزهایمان بهصورت آزادانه عبور و مرور کنند چیست؟ اگر زمینه فراهم شود، آنان میتوانند گفتمان خلق کنند و دستبهدست هم داده روی چالشها بحث کنند و راهحل را جستجو نمایند. بدون شک مردم ما مشرکات زیادی دارند، این میتواند بنبستهای مرزی را بشکند و دستبهدست هم داده بحث خلق کنند و روشنگری ایجاد کنند. وقتیکه تروریستان میتوانند چنین چیزی (اتحاد) کنند و مرزهای ما را بشکنند، مردمی با اینهمه مشترکات چرا نتوانند؟
البته ما منافع مهم اقتصادی – بارزگانی مانند دهلیز تجارتی – اقتصادی داریم، میلیونها مهاجر ما در اینجاست و بدون شک این خود یک پتنشیل قوی اقتصادی است، اگر روی تمام این موضوعات توجه به خرچ داده شود، بدون شک ما میتوانیم چالشهای امنیتی و خود را حل کنیم. ما میتوانیم تمام این رابطها را تعریف کنیم.
برادرم شهید احمدشاه مسعود، قهرمان ملی افغانستان در زمان جهاد همواره تأکید میکرد؛ اگر ما (دو طرف) بتوانیم در راهبرد خود تغییر ایجاد کنیم، یک دروازه به روی ما باز میشود و ما را نزدیکتر میسازد، این را فراموش نکنید که برادرم شهید مسعود کموبیش از یک سال با سایر رهبران جهادی در پاکستان بودند و شناختی که از وضعیت داشت، همواره تأکید میکرد که تغییر در راهبرد منجر به نزدیکی بیشتر مردم دو کشور میشود.
در شرایط کنونی زمانی که عمران خان، بهعنوان نخست وزیر پاکستان انتخاب شد، در اولین تویتم گفتم که عمران چهرۀ جدید در پاکستان است، همچنان او تأکید داشت که ما باید روی موضوعات صحبت کنیم، البته ما گذشته را به گذشته واگذار کردیم؛ البته راهبرد ما تغییر کرده و دنیا تغییر کرده و ما نیاز داریم تا یک راهکار تازهای را روی دست گیریم. ما بهعنوان دو همسایه نیاز داریم تا همدیگر را بیشتر بشناسیم و نیازهای خود را تعریف کنیم؛ به چه ضرورت داریم و راهکارهای موثر برای پایان دادن به این غایلهها چیست؟ هئیت زیادی مانند من، رفت آمده داشتهاند و از مسیر همین ارتباطات است که میتوانیم راهکار درست را ایجاد کنیم. این ارتباطات است که منجر به شناخت و بحث بیشتر میشود، دیدگاه مختلف و متفاوت مطرح میشود؛ تو دیدگاه مرا میشنوی و من دیدگاه ترا حلاجی میکنم و هردو طرف یکدیگر خود را خوب میشناسیم، در کنار این رابطها؛ منافع مشترک ما خیلی مهم است، من مطمینم که میتوانیم راهحل پیدا کنیم.
اجازه بدهید تاکمی در رابطه به صلح افغانستان اشاره داشته باشم، زیرا در سالها و ماههای اخیر، روی آن بیشتر تمرکز شده است.
تأکید ما همواره این بود که تأمین صلح در افغانستان به یک قاعده نیاز دارد و در نظر گرفتن بیلانس اتنیکی داخلی و قدرتهای منطقهای در بیرون از کشور است. هرزمانی این توازن برای برقراری صلح افغانستان در نظر گرفته شد، این کشور خانۀ صلح به خود و همسایههایش میشود.
در داخل افغانستان بیش از ۳۰ قوم زندهگی میکند که یک تنوع قومی واضح را نشان میدهد، در افغانستان امروز هر مرد بالغی از هر قبیلۀ افغانستان که باشد این حق را دارد که حقوق خود را درروند صلح، سیاست و آیندۀ افغانستان مطالبه کند. بههمین دلیل بود که شهید احمدشاه مسعود میگفت: تا زمانی که ما با خود در داخل افغانستان به صلح نرسیم، نمیتوانیم از بیرونیها توقع تأمین صلح کنیم. این کاملا روشن است که کشورهای منطقه بهویژه پاکستان در ایجاد صلح افغانستان یک نقش اساسی را بازی میکنند؛ اما باید به ستونهای داخلی افغانستان نیز توجه شود؛ تمام اقوام افغانستان روی یک گزینۀ مشترک تفاهم کنند، در آن صورت ما میتوانیم از موضع قدرت به صلح برویم.
در چنین شرایطی ما میتوانیم چالشهای بیرونی خود را با کشورهای منطقه حل کنیم و همچنان توازن را در بیرون از کشور میان قدرتهای منطقه ایجاد کنیم. ایجاد بیلانس در داخل و بیرون کشور، منجر به توافق کشورهای منطقه میگردد که خیلی مهم وحیاتی است.
از سال ۱۹۱۹ که افغانستان استقلال خود را گرفت تا سال ۱۹۹۷ از یک توافق قومی بهره برده است و البته برخی استثناآت وجود داشته است. از ۱۹۹۷ که افغانستان توسط قشون سرخ اشغال شد، توازن بههم خورد و تا امروز هیچ صلحی وجود ندارد و درگیری و جنگ، گسترش یافته است.
اگر ما بتوانیم این توازن را در داخل افغانستان ایجاد کنیم، در کنار این زمینه برای زندهگی صلحآمیز تمام اقوام فراهم میشود، در بیرون از کشور یک تفاهم میان قدرتها منطقه ایجاد میگردد تا افغانستان را همکاری کنند.
چون افغانستان از نگاه جغرافیایی در موقعیت استراتژیک قرار دارد و در میان سه الی چها زون منطقهای است، در اطراف ما کشورهای رقیب با منافع مختلف و متفاوت حضور دارند، بناءً ما خیلی آسیب پذیریم و در تاریخ افغانستان ما قربانی موقعیت جغرافیایی خود شدیم.
دلیل اینکه ما امروز یک حکومت قدرتمند در داخل افغانستان نداریم، موقعیت جغرافیایی ماست، اگر ما یک نظام و حکومت قدرتمند میداشتیم بدون شک که به نفع تمام کشورهای منطقه تمام میشد.
در قدم اول ما باید بنبست قدرت را در افغانستان بشکنیم؛ زیرا از آوان تشکیل افغانستان تاکنون همواره قدرت، معضله اصلی تنشها بوده که منجر به لشکرکشی یک گروه در برابر گروه دیگر شده است. گروه متخاصم همواره بهخاطر گرفتن قدرت از زور و اسلحه کار گرفتهاند که در فارسی اصطلاحات مشهور به آن داریم: «یا ارگ با مرگ» «یا تخت یا تابوت» این واقعیتهای جامعۀ افغانستان است؛ زیرا قانونمندی وجود نداشته است که تغییر قدرت به اساس آن صورت میِگرفت، یک فرد شاه بود، تمام قدرت را در انحصار خود قرار میداد، اگر کسی دیگر در برابر او قدعلم میکرد یا موفق میشد یا کشته، در صورت موفق نشدن به کشور همسایه یا دومی پناه میبرد و طلب کمک میکرد و کشور همسایه بنا به منافع خود فرد مورد نظر را کمک میکرد و جنگ دو رقیب در افغانستان به معنای جنگ دو رقیب در منطقه بود و اینجا بود که افغانستان در منجلاب دو رقیب فرورفته بود.
بحث دوم؛ گسترش تفکر افراطی در افغانستان است؛ در کنار تفکر قومی، قبیلهای و مذهبی، گسترش تفکر افراطی یکی از چالشهای دیگر است.
بحث سوم هم حضور افغانستان در میان قدرتها و رقبای منطقهای است که هرکدامشان به دنبال تأمین منافع خویش در این کشور استند. این سه فاکتور به روی تاریخ افغانستان تأثیر خود را گذاشته است.
اما وضعیت کنونی ما چگونه است؟ ما با بازیگران زیادی در اطراف افغانستان مواجه هستیم و همچنان تفکر افراطی افغانستان را احاطه کرده است، تفکرهای افراطی مذهبی و قومی و …، درحال حاضر رقیبهای زیادی در داخل افغانستان برای گرفتن قدرت تقلا میکند. حکومت افغانستان میان دو رقیب داکتر عبدالله و داکتر غنی شکلگرفته است؛ هرچند زمانی دو داکتر [داکتر عبدالله و دکتر غنی] به قدرت رسیدند، امیدواری این بود که افغانستان به دو داکتر نیاز دارد؛ یکی آن درد را تشخیص میدهد و دیگرش نسخۀ درد را مینویسد؛ اما سرنوشت چنین نبود.
اکنونکه ما در مورد صلح صحبت میکنیم، نیاز به بیلانس ایجاد یک توازن در –راهبرد خارجی و روند نظام داخلی – داریم، بیلانس؛ یعنی به بنبست و غایلۀ قدرت در افغانستان پایان دهیم؛ چون سیستم قدرت فعلی در افغانستان کارایی نداشته/ ندارد. در سال ۱۳۹۰ ما شاهد انتخاباتهای ناکام و شکننده بودیم و امروز وضعیت ما که اینچنینی است، دلیلش همین نظام است. با تمام کمکها و حمایتهای جامعۀ جهانی و تلاشهای که مردم افغانستان برای تأمین صلح انجام دادند؛ اما پس از ۱۹ سال وضعیت ما چنین است. چرا؟ چون روی یک موضوع مهمی و حیاتی یعنی معضل قدرت در افغانستان توجه نشده است، قدرت بهعنوان یک چالش در میان اقوام مختلف افغانستان وجود دارد. ما میتوانستیم قدرت را میان تمام اقوام افغانستان تقسیم کنیم، همه خود را در آینۀ قدرت میدیدند، اما چنین نشد. بنابراین ما نیاز داریم تا نظام فعلی ( متمرکز) افغانستان را به یک نظام غیرمتمرکز تغییر دهیم. در یک نظام غیرمتمرکزی که تمام اقوام کشور خود را در آن ببینند.
دموکراسی
زمانی که در مورد دموکراسی صحبت میکنیم، یعنی در مورد گروهها و مردم صحبت میکنیم، اما زمانی که یک نظام وجود دارد و قدرت در دست یک فرد محاصره شده باشد، مردمِ محروم و دوردست، نه به قدرت دسترسی دارند و نه حقشان تأمین میشود – چون در نظام متمرکز، حلقههای خاص در اطراف فرد اول هستند – به همین دلیل فساد در دولت گسترش یافته است.
در صورت غیرمتمرکز شدن قدرت، مردم در دهکدهها و ساحات دوردست بهحقوق خود دسترسی پیدا میکنند، قدرت در دست مردم قرار میگیرد. باید نظام غیرمتمرکز در افغانستان ایجاد شود، و یک دموکراسی توافقی روی کار آید، چون دموکراسی مدلی کنونی( ۱+۵۰) در افغانستان پاسخگو نیست. در چنین شرایط از میان ۳۰ گروه قومی، دو گروه ایتنکی که نسبت به دیگران در اکثریت نسبی قرار دارند، همواره ادعای برندهشدن را میکنند زیرا (۱+۵۰ ) را به دست میآورند، پس در چنین شرایطی، حقوق دیگران چه میشود؟
بنابراین؛ ما باید در ابتدا به یک دموکراسی تفاهمی در افغانستان دست پیدا کنیم و بعد روی توافق صلح تمرکز داشته باشیم.
راهبرد خارجی
پس از ۱۹۷۹ راهبرد خارجی افغانستان دچار اشکالات زیادی شده است، درحالیکه بهدلیل موقیعت جغرافیایی ما نیاز به ایجاد توازن در راهبرد خارجیمان داریم؛ اما هرگز یک چنین توازن روی دست گرفته نشده است و نقشۀ راهی که تا هنوز در این مسیر پیش رفته، دچار اشکالات بزرگی بوده است. هرچند حضور جامعۀ جهانی که خواستار تأمین صلح در افغانستان است، میتواند به یک فرصت طلایی برای صلح ارزیابی و استفاده شود، بدون شک که مردم افغانستان رنج زبادی از جنگ دیده اند و تشنۀ صلح استند، اما زمانی یک نقشتۀ راه روشن وجود نداشته باشد، ما در نهایت به بنبست میخوریم، چنانچه اکنون به آن مواجه شدیم.
چرا این راهکار اشتباه است؟
در آغاز مذاکرات، زلمی خلیلزاد نماینده ویژۀ امریکا در امور مصالحۀ افغانستان گفت: ما میخواهیم در افغانستان صلح تأمین شود، چون دونالد ترامپ اینرا میخواهد، ما گفتیم؛ اگر صلح برای ماست پس ما باید نقش داشته باشیم و ما بخواهیم و اگر صلح از آنهاست خودشان، بعداً گفتند نه نه! این برای یک کارزار انتخاباتی است، بنابراین از اول روند مذاکرات صلح ما قربانی کارزارهای انتخاباتی شد.
من در این مورد نوشتم، گفتم، توییت زدم، در تارنمای فیسبوکم نگاشتم که این نقشه، راه اشتباه است، ما را به صلح نمیرساند، چون نتیجه روشن بود. چرا نتیجه نداشت؟ در یکطرف طالبان قرار داشتند و طرف دیگر امریکا و باورها بر این بود که پس امضای توافقنامۀ امریکا و طالبان، غنی را به دوحه میخواهند و یک توافق را میان دو نفر ایجاد میکنند، اما این رسیدن به صلح نبود، اگر فرض بگیریم غنی و طالبان قبول کنند که به توافق سیاسی برسند، این منجر به صلح نمیشود.
غنی و طالبان از یک قوم خاص در افغانستان نمایندگی میکنند. درحالیکه در افغانستان، بیش از ۳۰ قوم زندهگی میکنند. اگر تنها امریکا و طالبان به یک توافق برسند، در آن صورت دوستی چنین نیست و مشروعیت دادن امریکا به یک گروه تررویستی است. چنانچه که توافقنامه میان امریکا و طالبان امضأ شد و هیچ تأثیری روی صلح و امنیت نداشت. حقوق دیگران چه میشود، این توافقبیش از اینکه به تأمین صلح کمک کند، به شکنندهگی و جنگ داخلی کمک میکند.
دو دیدگاه افراطی، به معنای تأمین صلح در افغانستان؟ مردم همه روز قربانی میشود زنان، کودکان و مردان کشته میشود. طالبان ادعا دارند که غنی باید کنار برود تا آنان وارد مذاکرات شوند، اما غنی خود را رییس جمهور مشروع میداند و کنار رفتن را رد میکند، درحالیکه همه میدانیم نه غنی مشروعیت آنچنانی دارد و نه طالبان میتوانند آنچه گفتهاند، عملی کنند. هیچ ضمانتی برای عملیکردن صلح توافقنامۀ طالبان وجود ندارد. ما امیدواریم تا ادارۀ جدید بایدن، برای رسیدهگی به وضعیت فعلی مذاکرات صلح، یک تصمیم همهجانبه بگیرد.
Comments are closed.