مقایسه اوضاع ویتنام و افغانستان با توجه به مذاکره امریکا با طالبان

نویسنده:نظری پریانی - ۱۱ اسد ۱۴۰۰

ماندگار- طالبان بعد از خروج نیروهای امریکایی از افغانستان، حملات شان را در این کشور افزایش داده اند. آنان توانسته اند که بخش‌های وسیع کشور را به نحوی از تسلط دولت بکشند و دامن جنگ را به شهر های بادغیس، هرات و قندهار و هلمند کشانده‌اند. این روزها نبردهای سختی میان نیروهای امنیتی همراه با خیزش‌های مردمی در برابر حملات طالبان در برخی ولایت‌ها جریان دارد و از هر دو طرف تلفات می‌گیرد. طالبان فکر می کنند که در نبود نیروهای خارجی می‌توانند در یک جنگ سخت کشور را به دست گیرند به همین دلیل سخت ترین حملات شان را انجام داده اند. این گروه با افراد تازه نفسی که بدون درنگ از مرزهای جنوبی کشور وارد می‌شوند، در برابر دولت افغانستان می‌جنگند؛ این طرف هم نیروهای دولتی و خیزش های مردمی در یک نبرد سخت در برابر حملات مقاومت دارند.

مقایسه اوضاع ویتنام و افغانستان

این در حالی است که بعد از توافقات صلح امریکا و طالبان و نیز آغاز گفت‌وگوهای به بن‌بست رسیده میان طالبان و هیأت حمهوری اسلامی افغانستان و خروج سربازان امریکایی از کشور، چشم‌اندازی از شباهت در سرنوشت افغانستان با سرنوشت ویتنام در بعد از ۱۹۷۳ به فراهم شده ‌است و از نظر برخی ها افغانستان در مرحلۀ تکرار آن تجربه قرار دارد.

بربنیاد روایت تاریخ، امریکا بعد از توافق صلح پاریس از ویتنام خارج شد و مخالفان دولت، بعد از بی نتیجه ماندن مذاکرات با دولت، به زور آن دولت را ساقط کردند. توافق‌نامۀ صلح پاریس که با مذاکراتی میان مخالفان دولت ویتنام و ایالات متحده امریکا با میانجیگری ایران صورت گرفته بود و به طولانی‌ترین جنگ امریکا تا آن زمان در جهان پایان می‌داد، با مخالفت شدید دولت وقت ویتنام که تا آن زمان تحت حمایت همه جانبه امریکا بود، قرار گرفت و سرانجام منجر به قطع حمایت امریکا از دولت وقت و آغاز حمایت مخالفان آن شد و منجر به سقوط پایتخت گردید و تجربه آرامش قبل از طوفان به شکل موقت به وجود آمد و دوباره جنگ‌های داخلی برای مدت‌ها در آن سر زمین شکل گرفت. اکنون به نظر میرسدکه با گذشت سال ها از آن اتفاق، تجربه مشابه در افغانستان چهره نماینده است اما تفاوت هایی نیز به همراه دارد.

چنانکه پیمان نامه صلح پاریس که عنوان رسمی آن توافق پایان جنگ و بازیابی صلح در ویتنام بود در ۲۷ ژانویه ۱۹۷۳ امضا شد تا صلح را در ویتنام برقرار کند و جنگ خونبار ویتنام را پایان دهد. این توافق بین جمهوری دموکراتیک ویتنام (ویتنام شمالی) جمهوری ویتنام (ویتنام جنوبی) و ایالات متحده همچنین دولت موقت انقلابی که نماینده بومیان انقلابی ویتنام جنوبی بودند امضا شد و نبرد مستقیم نظامی امریکا را پایان داد و به صوت موقت نبرد بین ویتنام شمالی و جنوبی را متوقف کرد. با این که این توافق منجر شد که نیکسون قدرت نظامی آمریکا را در ویتنام جنوبی به تدریج کاهش دهد اما جنگ بین ویتنام جنوبی و شمالی ادامه داشت تا زمانی که سایگون، پایتخت ویتنام جنوبی به دست کمونیست‌ها افتاد.

در افغانستان اما قطع‌نامه دوحه میان امریکا و طالبان امضا شد و میانجیگری خاصی از جانبی صورت نگرفت اما طالبان بعد از خروج سربازان امریکایی حملات شان را به هدف ساقط کردن دولت به راه انداخته اند. اما بر خلاف تجربه ویتنام امریکایی‌ها دوباره به بخش‌هایی از جنگ برگشتند و در حمایت از نیروهای امنیتی حملات هوایی را در برابر طالبان به انجام رسانده‌اند که با واکنش طالبان مواجه شده است.

از جانب دیگر جنگ هژده ساله ایالات متحده امریکا در افغانستان از پژوهشگران با شباهت‌های به جنگ و دخالت امریکا در ویتنام، هر از گاهی مورد بحث بوده است. هرچند فاکتورهای محرک مقاومت ویت‌کنگ در تداوم جنگ، در مقایسه با گروه‌های مخالف حکومت افغانستان کاملا متفاوت بوده است؛ اما شباهت‌های دیگر از جمله حمایت کشور‌های همسایه از جنگ، ‌افزایش تحرکات طالبان و گروه‌های همدست آن‌ها، هدر رفتن منابع و امکانات فراهم شده توسط همکاران بین‌المللی حکومت افغانستان و افزایش تلفات نیروهای ملی و بین‌المللی ـ ‌از جمله حملات سبز بر آبی ـ و از دست دادن کنترول اراضی بیشتر به مخالفین، همگونی‌‌های غیر قابل‌ انکار این دو جنگ کسل‌کننده برای ایالات متحده است. اما مهم‌ترین نقطۀ اشتراک وضعیت آن زمان ویتنام با افغانستان امروزی این است که امریکایی‌ها و جهان از بازگشت کمونیست‌های ویتنامی به قدرت خطری را احساس نمی‌کردند؛ همین گونه از قراین بر می آید که با بازگشت طالبان به قدرت کامل در افغانستان نیز یک خطر بسیار جدی احساس نمی شود زیرا به نظر میرسد که تعاملاتی برای ترجیع دادن طالبان نسبت به دولت فعلی در سیاست امریکا رد قبال افغانستان وجود دارد.

آنگونه که توافق‌نامه‌ی صلح پاریس که پس از پنج سال مذاکره و گفت‌وگو سر‌انجام به تاریخ ۲۷ جنوری ۱۹۷۳ میان طرفین درگیر جنگ ویتنام (‌جمهوری دموکراتیک ویتنام/ ویتنام شمالی، جمهوری ویتنام‌/ ویتنام جنوبی، جبهه‌ی آزادی ملی ویتنام‌/ ویت‌کنگ و ایالات متحده امریکا) امضا شد، به حضور نظامیان امریکایی در ویتنام پایان داد و متارکه‌ی یک روزه میان طرفین درگیر برقرار شد، در ماه‌ها و سال‌های پس از آن، هر چند نیروهای امریکایی به تعهد خود مبنی بر خروج کامل عمل کردند، اما نیروهای ویتنام شمالی و چریک‌های ویت‌کنگ تا تسخیر کامل پایتخت ویتنام جنوبی (سایگون) به حملات خود ادامه دادند، طالبان نیز سعی دارند که عین تجربه را در افغانستان تکرار سازند و چه بسا که برخی ولسوالی ها را بدون جنگ تصاحب کردند و در تلاش سقوط کامل مراکز و پایتخت از دست دولت غنی هستند.

 

نگرانی از طالبان

این که طالبان دست از حمایت گروه‌های ستیزه‌جوی افراطی بر‌می‌دارند، مورد تشکیک بسیاری از کسانی است که طالبان و ماهیت وجودی آموزه‌ها و تعابیر آن‌ها از اسلام را می‌دانند. طالبان در ۲۰۰۱ به در خواست ایالات متحده، مبنی بر تسلیم نمودن اسامه بن لادن، رهبر القاعده، درست مطابق همین تعابیر و روایات سر باز زدند و در واقع امارت خود را قربانی محافظت از «برادر مسلمان و مهمان» خود کردند. از سوی دیگر پاکستان و بسیاری از جهادی‌های خاورمیانه بود که در بازخیزی طالبان پس از سقوط در ۲۰۰۱ کمک کردند و پول و تجارب آن‌ها در ظهور مجدد طالبان نقش تعیین‌کننده داشته است. مدارس و جریان‌های افراطی آن طرف دیورند نیز به همین سبب در کنار طالبان ایستادند و در بازیابی توان آنان سهم گرفتند. اکنون هم به نظر میرسد که چنین است و حامیان دیروز طالبان این روزهای طالبان را سخت حمایت می کنند و طالبان نیز خواب فتح کامل را در سر دارند و رابطه شان را با گروه های دیگر نذیر القاعده قطع نکرده اند که برخی گزارش ها مشعر است که طالبان از آن گروه ها در میدان های جنگ های اخیر استفاده می کنند.

از این رو طالبان خود را نه تنها به لحاظ فکری همسو با اهداف بلند جهاد جهانی می‌ببیند که در عمل وامدار تمامی جریان‌های افراطی منطقه و فرا منطقه اند که آن‌ها را کمک کرده‌اند تا حالا رو در ور با نمایندگان بزرگ‌ترین قدرت نظامی جهانی بنشینند و چانه بزنند. پس اعتماد بر‌این‌که طالبان مستقلانه تصمیم می‌گیرند و از القاعده و سایر گروه‌های افراط‌گستر منطقه و جهان می‌برند و محدود به آجندای‌های خود (روی کار آوردن حکومت اسلامی) در افغانستان می‌مانند، فهم نادرست از روابط آنان با پاکستان، جریان‌های ستیزه‌جوی اسلامی، آموزه‌ها و تعابیر آنان از اسلام است.

 

طالبان پس از توافق صلح انتظار کشیدند تا عساکر امریکایی از افغانستان بیرون شوند و سپس حملات شان را افزایش داده ند. اکنون جنگ برای طالبان، جهاد و برای نیروی‌های دولتی دفاع مقدس نام خواهد گرفت و ظاهرا تلاش‌ها برای آن است که تا پیروزی یکی بر دیگر، ادامه یابد اما پیداست که هیچ کسی در این جنگ پیروز نخواهد شد. اما طالبان هنوز می توانند در نبود نیروهای خارجی آتش جنگ را شعله ور تر سازند؛ به گونه حضور و عدم حضور نیروهای امریکایی برای آنان تفاوتی ندارد تا قدرت را کامل قبضه کنند.

در چنین وضعیتی برخی ها برجسته می سازند که برای ایالات متحده و متحدین ناتو اکنون از افغانستان تقریبا خارج شد با تجارب دخالت ۱۹ ساله، نه دیگر علاقه‌ای به دخالت دارند و نه هم با توجه به پیمان صلحی که با طالبان بسته اند، امکان برگشت داده خواهد شد؛ اما  اگر روزی طالبان بتوانند به قوت نظامی کشور را تسخیر کنند ممکن است که در صورت عدم توافق امریکا با آن، تجربه سال های ۲۰۰۱ بر طالبان تکرار شود؛ زیرا طالبان علی رغم اینکه در مذاکره با امریکا توانسته اند موفق باشند و دست آوردهایی را نصیب شوند، نتوانسته اند که در فصل پسا خروج امریکا از افغانستان، از خودشان چهره دیگری آنگونکه در ۱۵ سال اخیر برای آنان تبلیغ شد، نشان بدهند.

 

اشتراک گذاري با دوستان :

Comments are closed.