درآمـدن «از در درآمدی و...» غزل در برت گرفت «از خود بهدر شدم» که زمین بر سرت گرفت دریا شد از تلاطم امواج تو جهان پیچید در هوای تو تا پیکرت گرفت مثل صدف که منحنی موج را شناخت پیراهن تو غوص زد و گوهرت گرفت گامت...
ادامه مطلب...1 کنار خیابانی ایستادهام در پایتخت باران میبارد کابل، غمگینترین شهر جهان است وقتی در آغوشش میگیرم تو را به خاطر میآورم که سالهاست از اینجا رفتهيی انگار این شهر زادگاه مادریام نیست که اینقدر از خیابانهایش میترسم که درختهایش تنهاییام را جدی نمیگیرند به من بگو جهان هنوز دایرهییست؟ جهان مساحت خیابانیست...
ادامه مطلب...ای تمام رگهای درختان جهان بیشتر از شمار شما سنگ در فلاخن نفرین دارم من از کنارة سنگوارة ارغنونها از برابر تهیترین پنجرهها گذشتهام و نجوای زندانیان آواها در تق حنجرهها را شنوده من دیدهام در آن سوی لبخندهای دروغین ـ گلهای مقوابی یقین ـ آبگینههایی انباشته از شرنگ شک من...
ادامه مطلب...هفتروز و هفتصدماه است میجنگند در هلمند اندك اندك نانِ صلحت میرسد اي کودكِ دلبند! میرسد نانِ تو داغ و تازهتر از ابر و باد و ماه کوههاي توره بوره، موجهاي تفتۀ هلمند میرسد نانِ تو رنگینتر از آوازي که خشکیده بر در و دیوارِ...
ادامه مطلب...نثار سپاهیانِ گمنام، که سرباختند و باور نباختند! محمد افسر رهبین چه شد که سینۀ عاشق ز درد خالی شد سفینۀ غزل از شاهفرد خالی شد چه آمده ست بر اقلیم دل؟ که جادۀ صبر ز آتشِ قدمِ رهنورد خالی شد کجا شدند سواران تشنهء توفان که...
ادامه مطلب...احمد مسعود: طالبان به هیچ تعهد خود به غیرقرارداد خود با آمریکا عمل نکردهاند.