احمد مسعود: طالبان به هیچ تعهد خود به غیرقرارداد خود با آمریکا عمل نکردهاند.
گزارشگر:غلاممحمد محمدی - ۲۸ جوزا ۱۳۹۲
در برابرِ اینکه آقای عبدالغفور لیوال رییس مرکز مطالعات منطقهیی، مکرر میفرمایند که: ما در برابر پشتونهای پاکستان، داعیۀ ملی داریم، باید گفت که چه کسانی و کدام مرجع او را نماینده انتخاب نموده تا از زبان «مردم افغانستان» سخن بگوید و برای آنها تکلیف تعیین کند؟ آیا آقای لیوال متوجه هستند که «ملی» بودن و «ملت شدن» کدام مولفهها را دارد؟
به آن پدیدههایی «ملی» میگویند که منافع اکثریتِ مطلقِ باشندهگانِ یک جامعه در آن شامل باشد. آیا مردم افغانستان در باز بودنِ مرز دیورند و ادامۀ جنگ با پاکستان، منافعی دارند؟
باز بودنِ این مرز (راه تروریستها، راه آدمکشها، راه سلاحفروشها، راه قاچاقبران، راه انتحارکنندهگان، راه مکتبسوزان، راه تمدنستیزان و…) چه سودی برای همۀ مردم افغانستان داشته، دارد و خواهد داشت که آن را «داعیۀ ملی» بخوانیم؟
آیا متوجه شدهاید که یکی از مولفههای اصلی «ملت» شدن، به وجود آمدنِ «تفکر مشترک سیاسی» میان باشندهگانِ یک جامعه میباشد. از ۶۵ سال و بهویژه از ۳۶ سال به اینسو سرحد دیورند به «دهلیز مرگ» برای مردم افغانستان مبدل شده و هر روز دهها انسانِ هموطنِ ما را به کام مرگ میبرد. آیا این برای شما داعیه است؟
مردم افغانستان در برابر هلمند، قندهار، خوست، پکتیکا، کنرها، نورستان… داعیه و مکلفیت دارند، اما در برابر مردم پیشاور، وزیرستان و کویته داعیه ندارند، آنها خود این شهامت و شجاعت را دارند که از حقوقِ خود دفاع کنند. بهتر است شما آقایان ناپاکیهای جامعۀ خود را پاک کنید.
از نظر تاریخی، مناطق ماورای دیورند، فقط حدود ۵۴ سال (از آغاز سلطنت احمدشاه تا ختمِ دورۀ زمانشاه) زیر ادارۀ دولت ابدالی بودهاند. اما با آغاز دورۀ فتور یعنی جنگ خاندانی و جنگهای قبیلهیی سدوزاییها و محمدزاییها، حدود ۲۵ سال اکثر این مناطق زیر سلطۀ رنجیتسنگ حاکم مقتدر پنجاب و به دنبال آن، حدود ۱۰۰ سال زیر سلطۀ انگلیس و از سال ۱۹۴۷م تا کنون بهطور رسمی جزوِ انفکاکناپذیر کشور پاکستان بودهاند. حالا بگویید که این مناطق مربوط به کدام کشور است و منظورتان کدام افغانستانِ تاریخی است؟
جای تأسف و عبرت این است که زمامداران افغانستان از سال ۱۸۳۸م ـ یعنی امضای معاهدۀ سهجانبۀ لاهور با انگلیسها و حاکم پنجاب ـ تا کنون حدود پانزده بار بالای این مناطق با اجانب معامله کرده، برای کسب قدرت یا حفظ و دوام آن، معاهده امضا نموده و حدود ۲۰۰ سال، وطن، عزت و شرافت ملی را به پای خوکان ریختهاند و در مقابل فروشِ وطن، قدرت را در خانواده و قومِ خود میراثی ساختهاند. این زمامداران همه از یک قوم و ملیت بودهاند، اما این خیانت ملی، به دهقانان و دیگر اقشار مظلومِ همین قوم ربطی ندارد. دهقانان، کارگران و اقشار مظلومِ پشتون هیچوقت خاین به وطن نبودهاند و حسابِ آنها از زمامداران جداست.
اگر امضای این معاهدات خیانت ملی است، بیایید شرافتمندانه، استخوانهایشان را از قبرها کشیده محاکمه کنیم و بسوزانیم. اما یقین دارم که به چنین کاری هم حاضر نیستید، چون آنها را بابا میخوانید.
عدهیی همیشه دانسته و نداسته، شعوری و ناشیانه، بارها تأکید کردهاند که وقت مطرح کردنِ مسالۀ دیورند نیست؛ بگذارید ما قوی و نیرومند شویم، وحدت ملیِ ما تأمین گردد، آنگاه قضیه را عادلانه حل کنیم.
احسان طبری دانشمند ایرانی میگوید: «بسیار زرنگی نیز حماقت است.» از وقتی که محمدنادرخان با حمایت همهجانبۀ انگلیس، به تاریخ ۱۶ اکتوبر ۱۹۲۹ در کابل پادشاهیِ خود را اعلام کرد تا ۱۹۴۷م که انگلیسها به حیث ولینعمتِ نادرخان و محمدظاهرشاه مدت ۱۸سال در منطقه حضور داشتند، برای حلِ قضیۀ دیورند اقدامی به عمل آورده نشد. وقتی پاکستان چون طفلی تازه به دنیا آمده بود و در افغانستان، قدرتِ مطلقه بهدست پادشاه پشتونتبار و ناسیونالیستهای شریکِ حاکمیت استبدادی قرار داشت، کاری از دست هیچکس برنیامد. وقتی ظاهرشاه، چهل سال در شرایطی خاموشیِ مرگبار حکومت کرد، توان پس گرفتنِ پشتونستان را کسی پیدا نکرد. وقتی ۱۵۰هزار ارتش سرخ در خدمت همین ناسیونالیستهای بیمار بود و اتحاد شوروی یگانه کشورِ قدرتمندی بود که از این موضع غیر ملیِ قبیلهگرایان حمایتِ بالفعل و بالقوه میکرد، هیچ کار عملییی بهجز مداخلۀ منفی، از دستِ این آقایان برنیامد.
وقتی پاکستان، انگلستان، امریکا و سعودی در همکاری مشترک طالبان را بهوجود آورده و با مداخلۀ مستقیمِ ارتش و استخبارات پاکستان، آنها را بر ۹۵ درصد خاکِ افغانستان مسلط کردند، همین ناسیونالیستهای بیمار جانب پاکستان و طالبان را گرفتند و از هر آنچه که از دستشان برمیآمد، بر ضد جنبش مقاومت ملی که با پاکستان و طالبان در حال جنگ بود، دریغ نکردند. حالا آنها از ملی بودن و ملت شدن حرف میزنند و تعدادی افراد بیخاصیت و “دالرخور” نیز به سازشان میرقصند.
از ۱۲ سال به اینسو که ایالات متحدۀ امریکا و انگلستان آقای کرزی را با داشتنِ دو رأی در کنفرانس بن در مقابل ۱۲ رای آقای عبدالستار سیرت، به قدرت رساندند و آن را به حیث رییسجمهور میراثی با آرای تقلبی حفظ نمودند و شما ناسیونالیستهای بیمار در ارگ ریاستجمهوری سوار بر گنجِ تاریخ (میلیاردها دالر امریکایی) هستید، حرفی برای گفتن ندارید؛ اما حالا که دولت امریکا به ستوه آمده، پس ۱۲ سال لب به گفتنِ واقعیت گشوده به حل معضلۀ اصلی اشاره کرده، فریاد برآوردهاید که در میان دولتمردان بلندپایۀ امریکا، افکار ضد پشتونی حاکم است.
در حالی که مدت ۱۲ سال است بیش از دوصدهزار سرباز داخلی و خارجی، در حضور آقای کرزی و تیم قومیاش در قدرت، بالای سینۀ پشتونهای مظلوم عملیات نظامی میکنند و عزتِ پشتونها پایمال میگردد، حرفی به گفتن برای حلِ قضیه ندارید.
Comments are closed.