احمد مسعود: طالبان به هیچ تعهد خود به غیرقرارداد خود با آمریکا عمل نکردهاند.
- ۱۳ میزان ۱۳۹۲
نویســـنده: آلن رول
برگردان: امیرحسـین آقانوری
آیا دوستان ارسطو در فیسبوک میتوانستند به واقع دوستان او باشند؟ من تا امروز در صفحه فیسبوک خودم ۱۲۸ ارتباط (contact) دارم، که هریک به طریقی ـ کما بیش ـ با من در ارتباط هستند. با گروهی از آنها رابطه قلبی عمیق دارم و با برخی شاید تنها کمتر از ۲ ساعت در مهمانییی که ماهها از آن میگذرد، گپوگفتی داشتهام و حتا با عدهیی ۱۰ سالی میشود که صحبت نکردهام.
از نظر فیسبوک همه آنها دوستان من به حساب میآیند. (منتظر روزی هستم که بالاخره یک سایت برای من درخواست دشمنی یا سزای دشمنی بفرستد.) ولی در نگاه دقیقتر، متوجه شدم عنوان دوست دچار نوعی ابهام و کژفهمی شده است. چهگونه میتوان تمامی این افراد را دوست خود دانست. من حتا زمان آن را ندارم که با افراد زیادی در تماس باشم. از این گذشته، همه به برقراری رابطه دوستی با ایشان روی خوش نشان نمیدهند. بازهم اگر جزییتر نگاه کنیم، علاوه بر پیامهای پیش پا افتاده و بیمایهیی که افراد به عنوان “در چه فکری هستی” میگذارند ـ که میتواند نکاتی شخصی درباره خودشان باشند (فارغ از جنسیتشان) ـ بازیهای مجازی مختلف، هواداران گروههای متفاوت از هر آنچه شما دوست داشته باشید یا انواع مختلف آزمونها و پرسشها و… هم در فیسبوک یافت میشود. شما میتوانید همه آنها را برای دوستان خود بفرستید و چه افتخاری نصیب من شده که به دفعات برای پیوستن به جنگهای مافیایی دعوت شدهام. حتا یک بار شخصی پیشنهاد کرد که کار در مزرعه را شروع کنم، در حالی که هیچ علاقهیی به دوشیدن شیر گاو و پرورش محصول ندارم. حتا آنقدر خوشاقبال بودهام که بر اساس پاسخهایم به مسابقه فلم، به من گفته شده چه کسی باید نزدیکترین دوست من باشد.
ای فیسبوک، ای پیشگوی دلفی کوچک من!
اما با وجود آنکه میتوان از این طریق ارتباط خود را با بسیاری حفظ کرد، فکر نمیکنم عنوان دوست انتخاب مناسبی باشد. اگر جانب احتیاط را نداشته باشیم، این سیستمها میتوانند روابط را به سطحیترین شکل تنزل دهند. در آن صورت روابط میتوانند نه برای خود دوستی، که برای لذت و منفعت. هیچیک از این دوستان مجازی در بحرانها و تنشهای عاطفی با من همراه نبودهاند و هرگز کمکی نکردهاند.
ارسطو در دفتر هشتم از اخلاق نیکوماخوسی (۳۵۰ قبل از میلاد)، سه شکل مختلف دوستی را از یکدیگر تشخیص میدهد:
۱ـ دوستیهای مصلحتی: شما با شخص تا زمانی رابطه دارید که به کارتان میآید و هرگاه شخص از رساندن خدمات سرباز زند، شما دلیلی برای حفظ رابطه با او ندارید. من به آرایشگر خود هرگاه احتیاج به اصلاح دارم، سر میزنم. هیچ وقت او را به صرف چای، کافه یا گفتوگو درباره آخرین فلم تارانتینو دعوت نمیکنم. هرچند اگر همان شخص بتواند در مورد تارانتینو، فلسفه و یا هریک از دلبستهگیهای من صحبت کند، من هم سراپاگوش خواهم بود.
۲ـ دوستی برای تفریح و خوشگذرانی: شما با شخص تا زمانی رابطه دارید که نقاط مشترک دارید، در واقع از مصاحبت یکدیگر لذت میبرید. بنابراین شما ـ علاوه بر مصلحتاندیشی ـ چون یکدیگر را سرگرم میکنید، مایلید با هم دوست باشید و اگر شیرینی این دوستی به ترشی گراید، از هم فاصله خواهید گرفت. به طور قطع، من هیچ علاقهیی به معاشرت با کسی که میخواهد پیرامون جراحی زگیل و یا همورویید صحبت کند، ندارم.
۳ـ دوستی برای دوستی: از نظر ارسطو این شکل از دوستی، عالیترین گونه آن است. شما دیگر به دنبال منفعت و خوشگذرانی نیستید، بلکه تنها فرد را به خاطر خودش میپذیرید، به این مفهوم که تمام وجوه آن شخص را قبول میکنید ـ مهم نیست چه هستند. به هر حال شما میخواهید این دوستی را حفظ کنید، چون نظر خوبی نسبت به فرد دارید.
ارسطو سومین نوع دوستی را پیچیدهترین نوع برقراری رابطه میداند هرچند از نظر او، با دوام ترین نوع آن هم هست. دو نوع اول، رایجتر هستند اما خیلی سریعتر نیز به سردی میگرایند، چون نیازها و تمایلات [پیوسته] تغییر میکنند.
دوستیهای فیسبوکی تأکید زیادی بر تفریح و منفعت دارند. روشن است که بازیها و سرگرمیهای افراد بر پایه تفریح است و وقتی که شما انبوهی از ارتباطها را حفظ میکنید (حتا با آنهایی که چشم دیدنشان را ندارید)، آنها شکل مصلحتی به خود میگیرند. چون به عنوان مثال شما دوست دارید چهره محبوب به خود داشته باشید یا ممکن است از طریق آنها با افراد دیگری در تماس باشید و یا هنر یا قلم توانای خود را به آنها نشان دهید.
صمیمیترین دوستان من آنهایی نیستند که در مسابقه فلم پاسخهای مشابه یا نزدیک به من ارایه کردهاند یا برای عضویت در فلان گروه هواداران برای من درخواست فرستادهاند؛ بلکه آنهایی هستند که هرگاه نیازمند یاری هستم، میتوانم به ایشان اعتماد و تکیه کنم و آنها نیز در مقابل به همینگونه به من اطمینان دارند. شما با دوست واقعی خود پیشینه دارید. نه تنها دیدگاههایتان مشترک است، بلکه خصوصیات شخصی یکدیگر را به چالش میکشید و از دل آن تواناییهای بالقوه خود را بیرون میکنید. شما به وجود یکدیگر وابسته هستید، و برای هم از حوزههای شخصییی پرده برمیدارید که نمیتوانید با سایرین در میان بگذارید. شما زندهگی خود را برمبنای گوش بودن، توجه کردن، مشارکت کردن و بخشیدن سرمایهگذاری میکنید. برای من سیت قلمموهای خوشنویسیِ چینی که دوستم از سفر چین سوغات آورده، ارزش و الفتی بیشتر از هر هدیه مجازی دارد که از افراد مختلف بیهدف و به صورت گذرا به دست من یا هزاران مثل من رسیده است. ممکن است که در این عالیترین نوع دوستی تفریح و مصلحت هم باشد، ولی همان هم از حفظ این رابطه سرچشمه میگیرد. بنابراین من با استفاده از حکمت/خرد ارسطو فیسبوک را نه به عنوان جایگزینی برای دوستی؛ بلکه تنها به منزله ابزاری برای دوستی در نظر میگیرم.
Comments are closed.