احمد مسعود: طالبان به هیچ تعهد خود به غیرقرارداد خود با آمریکا عمل نکردهاند.
گزارشگر:محمد حسینزاده/ 13 دلو 1392 - ۱۲ دلو ۱۳۹۲
بخش نخست
همانطور که از عنوانِ این نوشته برمیآید، در این مقال کوشش خواهم کرد تا تصویری از مکتب تاریخنگاریِ آنال ارایه دهم تا تعاملاتِ این رویکرد تاریخی با علوم اجتماعی هرچه بیشتر آشکار شود.
برای این منظور، ابتـدا تأثیراتی را که اندیشمندان آنال از دانشمندان علم اجتماعی از جمله دورکیم، مارسل موس و ماکس وبر برگرفتهاند را برشمردهام و در ادامه، دو کتاب کلاسیک از تاریخنگاران آنال را با توجه به قرابتِ آنها با علوم اجتماعی معرفی نمودهام و در پایان گرایشهای جدیدی که در میان تاریخنگاران آنال وجود دارد را معرفی خواهم کرد.
آنال را میتوان سنتز دو گرایشِ پیشین در میان تاریخنگاران دانست. در یکسو فلاسفۀ تاریخ قرار داشتند که در تلاش برای فهم تاریخ بودند، ولی درگیر پیشفرضهای متافیزیک باقی ماندند. در سوی دیگر، تاریخنگاران پوزیتویست قرار داشتند که بر پژوهش تجربی صرف بر روی وقایع تاریخی تأکید داشتند.
هانری بِر، یکی از پیشگامان مکتب آنال در بیان این سنتز به تعریف دقیق از نظریه نزدیک شد. او برخلاف پوزیتویستها بر تقدم نظریه تأکید کرد و در انتقاد از فلاسفۀ تاریخ بیان کرد که «نظریهیی که با روششناسی معتبر و دقیقی همراه نباشد و به بررسی شرایط ملموس و عینی نپردازد، بیحاصل است».(پیران، ۱۳۷۲)
نظریه در نزد اندیشمندان آنال با آنچه فلاسفۀ تاریخ به آن میپرداختند نیز تفاوت داشت. اندیشمندان آنال کمتر به تفکرات متافیزیکی در مورد تاریخ میپرداختند و در جستوجوی نظری، بیشتر بر اندیشههای مطرح در علوم همجوار به ویژه جغرافیای انسانی، علوم اجتماعی، اقتصاد و البته فلسفه توجه داشتند. به طوری که نظریه در نزد اندیشمندان آنال اغلب سنتزی از تفکرات تاریخی و نظریات و دستاوردهای علوم همجوار است. بنابراین متقابلاً یافتههای تاریخنگاران آنال در علوم همجوار تأثیر قابل توجهی خواهد داشت.
در سالهایی که آنال در آن متولد شد، سالنامۀ جامعهشناسی که امیل دورکیم آن را منتشر میساخت، محبوبترین و پرنفوذترین مجله در صحنۀ روشنفکری فرانسه و یکی از مهمترین کانالهای دسترسی اندیشمندان آنال به دستاوردهای علوم اجتماعی بود. همچنین آنال جغرافیا نیز از مجلات محبوب اندیشمندان آنال به شمار میآمد.(پیران، همان)
دورکیم به نقد سنت تاریخنگاری و تاریخ سطحی پرداخت. وی با تفکری که جامعهشناسی و تاریخ را دو رشتۀ جدا از هم میدانست، به مبارزه پرداخت. او معتقد بود که این دو به یکدیگر نیازمند هستند. جامعهشناسی بدون توجه به تاریخ نمیتواند ادعای شناخت جامعه را داشته باشد و تاریخ بدون توجه به علتهای ناخودآگاه (علتهایی که عاملان تاریخی خود از آنها اطلاع نداشته) و روح جمعی که موضوع جامعهشناسی است، تنها میتواند به یک تاریخنگاری سطحی و بیمایه نایل شود. از نظر دورکیم، مورخ باید برای شناخت نهادها، اعتقادات، دین، آداب و رسوم، عرف و شناخت استخوانبندی جامعه بکوشد و علاوه بر علل و عوامل خودآگاه موجود در اسناد و مدارک، علل و عوامل ناخودآگاه را نیز مورد توجه قرار دهد، در غیر این صورت به شناخت رویدادهای تاریخی و دگرگونیهای آن نایل نمیآید.(بهرامی،۱۳۸۶؛۳۱ ۳۰)
مهمترین آموزهیی که اندیشمندان آنال از دورکیم برگرفتند، مفهوم «شعور جمعی» یا همان «وجدان جمعی» بود. این مفهوم به ایشان کمک میکرد که علل کنشهای اجتماعی تاریخی را شناسایی کنند. نمونۀ کلاسیک تأثیر دورکیم را میتوان در کتاب مارک بلوخ با عنوان «لمس سلطنتی، شاه متبرک و خنازیر در انگلستان و فرانسه» مشاهده کرد. بلوخ در این کتاب میخواهد ذهنیت و جو فکری حاکم بر قرون وسطا را مطالعه کند. او میخواهد به این پرسش پاسخ دهد که چه ذهنیت و تفکری در میان عموم مردم باعث به این اعتقاد میشد که پادشاهان قدرت شفابخشی بیماریها را از طریق لمس کردن دارند. شاهان مدعی شفادهی بیماران بودند و رعایای ایشان نیز در این باور جمعی شریک بودند. در پاسخ به این سوال، مارک بلوخ میکوشد با تبعیت از امیل دورکیم، با مطالعۀ باورها و شناسایی «شعور جمعی»، دریابد که چرا شعور جمعی چنین تصور باطلی را پذیرفته است و کدام نیروهای اجتماعی چنین باوری را به شعور جمعی تحمیل کردهاند.(پیران، همان)
همانطور که اشاره شد، توجه به یافتهها و نظریات سایر علوم انسانی موقعیتی میانرشتهیی به تاریخنگاران آنال داده است. همین رویکرد باعث شده است که ایشان در مطالعات خود وجوه و ابعاد مختلفِ موضوع را مورد بررسی قرار دهند. به عبارت دیگر، ایشان با تجزیۀ تاریخ به تخصصهایی مثل تاریخ سیاسی، تاریخ اقتصادی، تاریخ اجتماعی، تاریخ ادیان و… مخالف هستند و میکوشند تاریخ را در کلیت خود مورد توجه قرار دهند.
در بیان ریشههای اهمیت حفظ کلیت در نزد مورخین آنال زمینههای متعددی را برمیشمارند. یکی از این زمینهها آموزههای مارسل موس است(جهانگرد،۱۳۷۸؛۳۷ و۴۰). مارسل موس از انسانشناسان فرانسه و ادامه دهندۀ راه دورکیم است. موس در علوم اجتماعی از «واقعیت اجتماعی تام» سخن به میان آورد. او معتقد بود در مطالعۀ واقعیت اجتماعی می باید وجوه مختلف آن مورد توجه باشد. «این پدیدهها همزمان حقوقی، اقتصادی، مذهبی، زیباییشناختی و مانند اینها هستند.»(Mauss,۱۹۵۴، نقل از اسملسر، ۱۳۷۶؛۹۲)
ماکس وبر را نیز میتوان از جامعهشناسانی دانست که منشای تحولاتی در تفکر تاریخنگاری سنتی و اندیشۀ تاریخنگاران آنال شد. اساساً در آلمان جامعهشناسی به عنوان نوعی تاریخ اجتماعی و عکسالعمل در برابر تاریخ وقایعنگارانه ظهور کرد. تعریف سنتی از تاریخ آن را محدود به حوادث خاص، منفرد و تکرارنشدنی میکرد. در مقابل، ماکس وبر «جامعهشناسی را همانند رشتهیی از تاریخ مقایسهیی و توجیهی مطرح ساخت.»(بهرامی،۱۳۸۶؛۳۲)
آثار ماکس وبر دو تأثیر مستقیم بر مکتب آنال داشت. تحت تأثیر کتاب ارزشمند وبر با عنوان «اخلاق پروتستان و روحیۀ سرمایهداری»، فرنان برودل «تاریخ روحیات» را ابداع کرد و بعداً در میان شاگردان وی، بررسی تاریخ روحیات و ذهنیات به عنوان یکی از گرایشهای غالب در میان مورخان آنال درآمد. از سوی دیگر، آثار فراوان وبر در اقتصاد و جامعه و جامعهشناسی سیاسی هم در رویکرد جامعهشناسان به تاریخ و هم در تحول دیدگاه تاریخنگاران، خصوصاً در روش و اندیشۀ تاریخ نگاران آنال اثرگذار بود.(همان،۳۳ ۳۲)
مفهوم «تاریخ روحیات»، همانطور که ذکر شد، تحت تأثیر وبر و ابداع برودل بود اما قبل از برودل، لوسین فوِر (از اولین اندیشمندان مکتب آنال) تحت تاثیر دورکیم و ماکس وبر متوجه روحیۀ جمعی شده بود(همان۶۱). فِور در دو کتاب جداگانه شخصیت مارتین لوتر و رابله را مورد برررسی قرار میدهد. او میکوشد از طریق بررسی شخصیت مارتین لوتر و یا رابله، متن اجتماع محیط بر این شخصیت و مختصات زمان او را مورد مداقه قرار دهد. البته نباید این اقدامِ او را بازگشت به «تاریخ مردان بزرگ» قلمداد کرد، بلکه نظرات منسوب به فردی مشخص را ملاک و مقیاسی قرار داده است تا روح زمانه و جو فکری عصری خاص را بازسازی کند. برای فور افکار رابله اهمیت خاصی ندارد، بلکه مهم رابطۀ تفکرات یک انسان و جو فکری و اعتقادی حاکم بر جامعۀ او بوده است.(پیران، ۱۳۷۲)
پس از فور، مارک بلوخ نیز در کتاب «جامعه فیودالی» به بررسی روحیاتِ جامعۀ فئودالی میپردازد اما توجه جدی به «تاریخ روحیات» در آثار یکی از شاگردان بوردل با نام ژاک لوگوف صورت گرفت. او در تاریخ روحیات، به نقش روحیۀ دینی در جنگ صلیبی و بررسی روحیۀ حاکم بر جامعه فیودالی و قرون وسطا و سرمایهداری و روحیات مربوط به آن پرداخته است.(بهرامی،۱۳۸۶؛۱۰۸)
Comments are closed.