احمد مسعود: طالبان به هیچ تعهد خود به غیرقرارداد خود با آمریکا عمل نکرده‌اند.





گفتمان، ابزار قدرت و کنترل پیرامون نسبت زبان و شیوه‌های بازتولید قدرت و تداوم سلطه

گزارشگر:20 ثور 1393 - ۱۹ ثور ۱۳۹۳

بخش دوم و پایانی

mnandegar-3آن‌چه برای تحلیل‌گر انتقادی گفتمان اهمیت دارد، سوءاستفاده از قدرت است از طریق رخنه در خلأهای موجود در قوانین، اصول و قواعد مردم‌سالاری، برابری و عدالت توسط صاحبان قدرت. برای جدا کردنِ این نوع قدرت از انواع قابل پذیرش آن، می‌توان از اصطلاح «سلطه» استفاده کرد. «سلطه» نیز مانند قدرت به‌ندرت تمامیت می‌یابد و اغلب راه‌هایی برای به چالش کشیدن آن وجود دارد، اما گونه‌های ظریفی از «سلطه» وجود دارد که اگر به چالش کشیده نشوند، «طبیعی» تلقی می‌شوند. اگر قدرت حاکم چنان بر ذهن افراد محکوم خود تأثیر بگذارد که ایشان سلطه را بپذیرند و بدون اراده آزاد به نفع قدرت مسلط عمل کنند، چنین سلطه‌یی را با استفاده از واژه‌گان گرامشی، «هژمونی» می‌نامیم. یکی از کارکردهای اصلی گفتمان غالب نیز دقیقاً ایجاد همین «اجماع» بر قدرت‌مندی گروه حاکم و پذیرش و مشروعیت‌بخشی به سلطه است.
به این نکته نیز باید توجه داشت که قدرت و سلطه معمولاً «سازمان‌یافته» و «نهادی شده»اند. به این معنی سلطه اجتماعی گروه‌های قدرتمند صرفاً به وسیله اعضای این گروه‌ها اعمال نمی‌شود و فردی نیست، بلکه گفتمانی است؛ یعنی این سلطه عموماً توسط اعضای گروه‌های دیگر حمایت می‌شود (یا به‌ساده‌گی از آن چشم‌پوشی می‌شود)، توسط دادگاه‌ها و مراجع قضایی تصدیق می‌شود، توسط قانون مشروعیت می‌یابد، توسط پولیس و قوای قهریه ضمانت اجرایی می‌یابد و از همه مهم‌تر، ایدیولوژی مربوط به آن توسط رسانه‌ها، کتب درسی و نهادهای آموزشی بازتولید می‌شود و استمرار می‌یابد. این سازمان‌دهی اجتماعی، سیاسی و فرهنگی سلطه، به تولید یک «سلسله مراتب قدرت» می‌انجامد که بر مبنای آن برخی اعضای گروه‌ها و سازمان‌های مسلط، نقش خاصی در برنامه‌ریزی، تصمیم‌گیری و کنترل روابط و فرآیندهای اعمال قدرت می‌یابند. این گروه (کوچک) را «سرآمدان» قدرت می‌نامیم. آن‌چه در تحلیل گفتمان انتقادی اهمیت دارد این است که «سرآمدان» قدرت دسترسی خاصی به گفتمان دارند؛ ایشان افرادی هستند که بسیار بیش از سایرین حرف برای «گفتن» دارند. بنابراین ـ با استفاده از واژه‌گان بوردیو ـ دقیق‌ترین تعریف سرآمدان با توجه به «قدرت نمادین» آن‌ها صورت‌بندی می‌شود. این قدرت نمادین را نیز باید با توجه به گستره و میزان دسترسی ایشان به منابع گفتمانی و ارتباطی تعریف کرد.
ممکن است چنین به نظر برسد که متکلمان یک زبان، همه به تمام ژانرها و سبک‌های گفتار و ارتباط دسترسی دارند؛ اما این انگاره به قطع، انگاره‌یی نادرست است. برای مثال درِ بحث‌های پارلمانی فقط به روی اعضای پارلمان باز است و عموم غالباً به این گونه گفتار دسترسی ندارند. اگر نیز گاهی افراد خاصی مثل استادان دانشگاه، روزنامه‌نگاران و… کم‌وبیش دسترسی‌یی به انواع خاصه گفتار پیدا کنند، دسترسی ایشان با ابزارهای متفاوتی مانند سبک، موضوع، برنامه نشست، سازمان‌دهی افراد و… کنترل می‌شود. بررسی انواع متفاوت دسترسی به گفتمان وجود تعادل بسیار جالبی بین میزان این دسترسی و قدرت اجتماعی را آشکار می‌کند؛ هرچه دسترسی گروهی یا نهادی به ژانرها و بافت‌های متفاوت گفتمان بیشتر باشد، توانش در کنترل ویژه‌گی‌های متنی بیشتر می‌شود و در نتیجه، توان بیشتری در تأثیرگذاری بر ذهن مخاطبان و شرکت‌کننده‌گان در گفتمان پیدا می‌کند. برای مثال، سران هر حوزه‌یی دسترسی خاصی به نشست‌های اصلی هیأت‌های اجرایی آن حوزه دارند و از این طریق می‌توانند برنامه نشست را کنترل کنند یا نوبت افراد و مدت سخن گفتن ایشان را تعیین کنند؛ اما فراتر از این سران می‌توانند کارگفت‌های افراد حاضر در نشست را نیز کنترل کنند (مثل این‌که چه کسی می‌تواند در خطاب به دیگری از جملاتی با ساخت امری استفاده کند) و یا موضوع‌ها و واژه‌گان اصلی صحبت‌ها را مشخص کنند.
این افراد به صورت پنهان حتا ساخت نحوی و اطلاعیِ جملات را نیز کنترل می‌کنند (مثل تعیین موضوع و کانون اطلاعی جملات). به طور خلاصه باید گفت که گروه‌هایی که دسترسی بیشتری به انواع گفتمان دارند، شانس و توانایی بیشتری نیز در کنترل کنش و شناخت دیگران دارند.
حال اگر گروه‌های قدرتمند و سرآمدان، قدرت خود را در گفتمان به نمایش می‌گذارند و از همین طریق به آن استمرار می‌بخشند و موجب تداوم سلطه می‌شوند، پس ما نیاز داریم که چه‌گونه‌گی این عمل را به دقت درک کنیم و به همین دلیل، تحلیل گفتمان انتقادی بیش و پیش از هرچیز دیگری، به تحلیل ساختار متن و کلام می‌پردازد. بازتولید گفتمانی قدرت و تداوم سلطه، به مثابه موضوع اصلی یک بررسی انتقادی گفتمان، همیشه دو بعد اصلی دارد؛ یکی تولید و دیگری دریافت. یعنی از یک‌سو باید به بررسی تبلور معنایی، بیان و مشروعیت‌بخشی به سلطه (در تولید) ساخت‌های متفاوت متنی و کلامی پرداخت و از دیگرسو، به نقش‌ها و نتایج این ساخت‌ها برای ذهن (اجتماعی) دریافت کننده‌گان آن‌ها. ساختارهای متفاوت گفتمان، منجر به شناخت اجتماعی و قبول گروه قدرتمند می‌شود و نتیجه این شناخت اجتماعی نیز (باز)تولید گفتمانی قدرت و تداوم سلطه است. در این میان، ابزارهای متنی و کلامی و ساختار گفتمان، نقش واسطه این (باز)تولید «نمادین» سلطه را دارند.
تحلیل‌های زبان‌شناختی دقیق ساختارهای گفتمان را به بحث‌های پیچیده و فنی نحو و معناشناسی و ساخت اطلاع خواهد کشید و به همین دلیل، از چارچوب این نوشته ـ که بنا است فقط معرفی مختصر این رهیافت باشد ـ خارج خواهد شد. ذیلاً برای نمونه و فقط جهت آشنایی با انواع این تحلیل‌ها به چند نمونه اشاره خواهد شد. چنان‌که در آغاز نیز اشاره شد، هلیدی معتقد است که ساخت دستوری جملات به‌شدت تحت تأثیر نیازهای فردی و اجتماعی‌یی که زبان باید به آن‌ها پاسخ دهد، صورت‌بندی می‌شود. (این ادعای هلیدی، دقیقاً نقطه مخالفِ نظریه چامسکی تلقی می‌شود که انتخاب صورت دستوری را برحسب اتفاق و در محدوده امکانات ساختی همه‌گانی تعریف می‌کند) به این معنی، یکی از خصایص ساخت‌های نحوی از نظر هلیدی «گذرایی» آن است. یعنی وقایع و کنش‌ها از آن‌رو با ساخت‌های دستوری متفاوت وصف می‌شوند که صورت‌بندی‌های متفاوتی از زیرساخت‌های شناختی و اجتماعی کنش‌گران خود (مثل عاملیت، مسوولیت، کنش‌پذیری و یا منظرهای متفاوت افراد) به‌دست می‌دهند. مثلاً اگر قرار است در اخبار و رسانه‌ها خبر سرکوب یک اقلیت یا یک تظاهرات اعلام شود، این خبر به گونه‌یی نظام‌یافته و به وسیله کانون‌زدایی یعنی حذف کانون اطلاعی جمله تأکید زدوده می‌شود. مثلاً در اعلام چنین خبری، از ساخت‌های دستوری مجهول استفاده می‌شود و به این وسیله، عاملیت و مسوولیت کنش‌گران حادثه نهفته می‌شود. یکی دیگر از روش‌های تحریف حقیقت، بیان ضمنی عقاید است. هنگامی که عقاید به صورت صریح بیان نشوند، شانس کمتری هم برای به چالش کشیدن آن‌ها وجود دارد.
بنابراین یکی دیگر از راهبردهای کلامی در این‌جا، استفاده از ساخت‌هایی است که خود بر گزاره‌هایی بنا شده باشند که از پیش انگاشته بودنِ آن‌ها بدیهی تلقی شود. در این حالت نه تنها امکان به چالش کشیدنِ گزاره‌های از پیش انگاشته از دریافت‌کننده‌گان گفتمان سلب می‌شود، بل این مسأله خود به درکِ آن گزاره‌ها به مثابه گزاره‌های «بدیهی» توسط عموم می‌انجامد که خود می‌تواند یکی از نمونه‌های کنترل ذهن و شناخت گیرنده‌گان محسوب شود.

اشتراک گذاري با دوستان :

Comments are closed.