احمد مسعود: طالبان به هیچ تعهد خود به غیرقرارداد خود با آمریکا عمل نکردهاند.
گزارشگر:17 عقرب 1393 - ۱۶ عقرب ۱۳۹۳
بخش دوم و پایانی
به گریه نزدیکتر از خندهایم
در باب خنده زیادتر گفتهاند تا گریستن؛ اما باید دانست که مراکزی از مغز که با تنبیه و عدم پاداش مرتبط است و مترادف با نارضایتی و ناکامی و اندوه شمرده میشود و تظاهر آن به صورت گریستن است، ۷ برابر مراکز مغزی مرتبط با پاداش و رضایت و شادمانی است که با خنـده تظاهر مییابد. اندوه، همراه با رقت قلب است. انسان در جهان و موجودات دقیقتر میشود، با جانوران بیپناه همدلی میکند، درد و رنج موجودات دیگر را میفهمد، عواطف او تیزتر میشود و زندهگی را بهتر درمییابد. فردی که اندوهی را حس میکند، به عواطف موجودات دیگر نیز حساس است و به کمک و یاری به انسانهای دیگر و همۀ موجودات زنده تمایل پیدا میکند.
گریستن در شعر
«چشمت هماره روشن و رخشان و بیملال/ جز اشک شوق در دل آن دیده نم مباد»
یکی از کسانی که تشبیهات زیبایی در مورد اشک دارد، رهی معیری است: «سوختم از آتش دل، در میان موج اشک / شوربختی بین که در آغوش دریا سوختم»
یا: «اشکم ولی به پای عزیزان چکیدهام / خارم ولی به سایۀ گل آرمیدهام»
حافظ میفرماید: «ز گریه، مردم چشمم نشسته در خون است / ببین که در طلبت حال مردمان چونست»
و نیز: «نگرفت در تو گریه حافظ به هیچ رو / حیران آن دلم که کم از سنگ خاره نیست»
و این از پروین است، شعر ساده و زیبا و صمیمی دربارۀ اشک: «اشک، طرف دیده را گردید و رفت / اوفتاد آهسته و غلتید و رفت / بر سپهر تیرۀ هستی دمی / چون ستاره روشنی بخشید و رفت / همچو شبنم در گلستان وجود / بر گل رخسارهیی تابید و رفت / عقل دوراندیش با دل هرچه گفت / گوش داد و جمله را بشنید و رفت / تلخی و شیرینی هستی چشید / از حوادث با خبر گردید و رفت».
و این سرودۀ سعدی نیز در بیان اندوه جدایی از یاران که به صورت گریستن ظاهر میشود، کمنظیر است: «بگذار تا بگریم چون ابر در بهاران / کز سنگ ناله خیزد روز وداع یاران»
هنر «چارلی چاپلین» نیز در همین بود که اشکها و لبخنـدها را درهم میآمیخت. قصد او فقط خنداندن نبود؛ به فکر فرود بردن بود، برای رفع نابخردیها، تبعیضها و خشونتها. بسیاری از صحنههای فلمهای او تأثرآور است. میگویند در فلم «پسر کوچک» هنگامی که مأموران بهزور کودکِ خردسالی را که او مورد حمایت قرار داده بود از او جدا میکردند، قطرهاشکی در چشمان چاپلین آشکار شد؛ اشکی که به یاد دوران کودکی پُررنج خودش و دیگر کودکانی که سرنوشتی چون او داشتند، ریخته میشد.
زمانی که برای مظلومیتها و بیعدالتیها اشک میریزیم، یعنی اقدامی اجتماعی انجام میدهیم. آیینهای سوگواری برای آزادمردانی که از دنیا گذشتند تا به ما درس زندهگی واقعی را دهند، آیینهایی برای انسان شدن است و به این ترتیب، قطرههای اشک به دانههای جواهری تبدیل میشوند که روح خداجویانۀ انسان را زینت میبخشند.
منــبع: www.aftabir.com
Comments are closed.