اندیشه‌های سیاسی در میان مسلمانان

گزارشگر:عبدالحفیظ منصور/ چهار شنبه 17 جدی 1393 - ۱۶ جدی ۱۳۹۳

بخش دوم

mnandegar-3پیشینه بحث
دانش سیاسی در سده پسین به عنوان یک دانشِ مستقل عرض اندام کرد. در بسیاری از مجامع علمیِ اروپا و امریکا، هنوز به‌جای دانش سیاسی، “علوم سیاسی” به‌کار گرفته می‌شود؛ زیرا سیاست را یک دانشِ بین رشته‌یی می‌دانند. در میانِ مسلمانان نیز سیاست در حوزه‌های مختلفِ علومِ اسلامی مانندِ کلام، فقه و فلسفه در نوسان قرار داشته است و اگر بهتر گفته شود، سیاست به‌جای آن‌که یک بابِ مستقل داشته باشد، گاهی در زیرمجموعه کلامِ اسلامی به بحث گرفته شده و زمانی در جمعِ موضوعاتِ فقهی جا داده شده است؛ بنابراین کتاب مستقلی ـ به استثنای آثار کلاسیک ـ در باب اندیشه‌های سیاسی تا چند دهه پسین در زبان پارسی وجود نداشت. تازه در ایران “مبانی اندیشه سیاسی” توسط سید صادق حقیقت، “اندیشه‌های سیاسی در اسلام و ایران” از حاتم قادری، “تاریخ اندیشه سیاسی در ایران و اسلام” به کوشش کمال پولادی، “تاریخ تحول دولت در اسلام” توسط داوود فیرحی، و “درآمدی فلسفی بر اندیشه سیاسی در ایران” به قلمِ سید جواد طباطبایی به چاپ رسیده است. بانو نجاح محسن، پژوهش‌گرِ مصری “اندیشه سیاسی معتزله” را تدوین کرده است، و از پژوهش‌گران غربی، انتونی بلک “تاریخ اندیشه سیاسی اسلام؛ از عصر پیامبر تا امروز” را نگاشته، و “اندیشه سیاسی اسلام در سده‌های میانه” را نیز پرفیسور روزنتال بیرون داده که اثر غنیمتی است.
نویسنده در حالی که کوششِ هر یک از فرهیخته‌گانِ یاد شده را می‌ستاید، اما کوششِ آن‌ها را کاری ابتدایی می‌داند که زحمت و تلاشِ بیشتری را می‌طلبد.
دسته‌بندی موضوع
جواد طباطبایی پژوهش‌گر ایرانی، دسته‌بندی سه‌گانه فلسفه، شریعت و سیاست‌نامه‌نویسی را در بررسی اندیشه‌های سیاسی در میانِ مسلمانان محلِ اعتبار دانسته است. فرهنگ رجایی از پنج قالبِ فکری با عناوین شیوۀ فقاهتی، شیوه ادبا (اندرزنامه‌نویسی)، شیوه تاریخی، شیوه عرفانی و شیوه فلسفی را نام برده است. لمبتون و روزنتال این موضوع را به فلسفه سیاسی، اندیشه سیاسی و دیدگاهِ علما تقسیم‌بندی کرده‌اند. برای صاحب این قلم، هیچ‌کدام از دسته‌بندی‌های یادشده رضایت‌بخش نبوده است؛ لذا از دید نویسنده، بحث اندیشه‌های سیاسی میان مسلمانان به هفت باب دسته‌بندی شده می‌تواند: آرای کلامی‌ها، نظر فلاسفه، دیدگاه فقها، اقوال صوفیه و عرفا، مشورت کارگزاران سیاسی، تحلیل پدر علم جامعه‌شناسی (ابن خلدون) و سرانجام آرای سکولارها. این نبشته، قبل از آن‌که یک پژوهشِ مستقل بوده باشد، تألیف و تدوینِ کارِ محققانِ دیگری است که هر یک در موردی به تتبع و تحقیق پرداخته‌اند و کارِ درخوری انجام داده‌اند.

فصل اول
عمل سیاسی در عصر پیامبر و خلفای راشدین
اسلام با نزول وحی و کارِ سیاسیِ مسلمانان با هجرت به مدینه آغاز شد. پیامبر اسلام در مدینه تنها حاملِ وحی نبود، بلکه به امور سیاسی و اجتماعی سخت اهتمام ورزید؛ در نبردهای میان مسلمانان و مشرکین فرماندهیِ لشکر را به‌دوش داشت و در حل‌وفصلِ دعاویِ حقوقی مقام داوری و قضاوت را عهده‌دار بود.
نخستین اقدامِ حضرت رسول‌الله در مدینه تأسیس مسجد بود. مسجد نبوی چند کارِ ویژه داشت: محل ادای عبادت، مکان ذکر و استغفار و تصمیم‌گیری‌های سیاسی، و پذیرش هیأت‌های قبایل و دولت‌های همسایه. دومین کارِ سیاسی پیامبر، برقراری عقد اخوت میانِ هر دو تن از مسلمانانِ مهاجر و انصار بود. سومین اقدام، تدوین میثاقِ مدینه بود که به زبانِ امروزی می‌توان از آن به نامِ قانون اساسیِ مدینه یاد کرد. در میثاق مدینه، حقوق و وجایبِ هر یک از گروه‌های دینی و قومیِ باشنده مدینه مشخص گردید و چه‌گونه‌گی پیوند میان آن‌ها نیز توضیح داده شد(بنگرید به: پیوستِ شماره یک). میثاق مدینه به زبان امروزی، اساس نظامِ فدرالیستی را گذاشت، بدین معنی که قبایل در کنار اطاعت از نظام مرکزی، از آزادی و صلاحیت‌های فردیِ خویش نیز بهره‌مند بودند. به گواهی تاریخ، تا پیش از میثاق مدینه، سندی به این جامعیت و شفافیت در میان جوامع بشری دیده نشده است(بنگرید به: حمیدالله، ۱۳۶۵). پیامبر سرشماری نفوسِ اهل مدینه را انجام داد و حدود مدینه را معین کرد. به دعاوی و شکایاتِ مردم رسیده‌گی فرمود. هیأت‌هایی به قبایل عرب فرستاد و نماینده‌های آن‌ها را پذیرفت. در جنگ احزاب به مقصد دفاع از مدینه ائتلافی با یهودیان مدینه به‌میان آورد. سفرایی به دربار سلاطین روم، ایران و مصر اعزام داشت(بنگرید به: حمیدالله، ۱۳۶۵). در جریان جنگ‌ها اسیر گرفت، از مسلمانان اسیر داد، با مشرکین مکه پیمان حدیبیه را عقد کرد، عهدشکنانِ خیبر را به‌سختی مجازات نمود. از آن عده قبایلِ عرب که اسلام را نپذیرفتند، جزیه مطالبه کرد و سخن کوتاه این‌که، پیامبر علیه‌السلام در مدینه در نقش یک سیاست‌مدارِ تمام‌عیار عمل کرد و از هیچ کوشش سیاسی برای بسط و گسترشِ اسلام و تقویتِ مسلمانان دریغ نورزید. از همین رو است که گفته می‌شود، دعوت در اسلام توام با سیاست به پیش رفت.
پیامبر پس از ۶۳ سال حیات به لقاءالله پیوست. هنوز دفن نشده بود که شماری از انصار در سقیفه گرد آمدند و بر سر تعیینِ مسوول امورِ سیاسی به‌جای پیامبر به مشورت پرداختند. سعد بن عباده شخصیت سرشناسِ انصار در این جمع حاضر بود. از زمرۀ مهاجرین ابوبکر، عمر بن خطاب، ابوعبیده جراح، اسید بن حضیر، بشر بن سعد و سالم مولی ابی حذیفه اندکی بعد به آن‌ها پیوستند. گفت‌وگو میان انصار و مهاجرین بر سر تعیین جانشین آغاز گردید. هر دو دسته امتیازاتی داشتند که بر پایه آن می‌توانستند خود را ذی‌حق بشمارند و جانبِ خود را شایسته‌تر عنوان کنند. انصار به پیامبر پناه داده بودند، در دشوارترین وضعیت با او همکاری کرده و با قبایل مختلف جنگیده بودند، آن‌گاه که در جنگ حنین پیامبر از خمس غنایم که متعلق به خودش بود، به بزرگان مکه برای تألیف قلوب مالی بخشید، انصار آزرده‌خاطر شده بودند. جناب پیامبر در حق ایشان گفت:
“من به جماعتی که تازه به اسلام گرویده بودند، مالی دادم تا بدان مال دل‌های‌شان را به اسلام مهربان کرده باشم، آیا شما خشنود نیستید که مردم با گوسفند و شتر به خانه و شهرِ خود باز گردند و شما با رسول خدا؟ قسم به آن‌که جان من به دست اوست، اگر هجرت نبود، من مردی از انصار بودم، و اگر همۀ مردم به یک‌سو بروند و انصار به سوی دیگر، من البته به سویی روم که انصار رفته‌اند. خدایا، انصار را، فرزندان انصار را، و فرزندان فرزندان انصار را رحمت فرما”.(ابن خلدون، ۱۳۶۳: ج۱، ۴۴۹)

اشتراک گذاري با دوستان :

Comments are closed.