احمد مسعود: طالبان به هیچ تعهد خود به غیرقرارداد خود با آمریکا عمل نکردهاند.
- ۰۹ سرطان ۱۳۹۴
چهار شنبه ۱۰ سرطان ۱۳۹۴
بخش نهم
عبدالحفیظ منصور
۱٫ حمله بالای پایگاههای فعال ــ ایجاد شوراهای منطقهیی
پس از طی چند سال جنگ، هزینۀ گزاف اقتصادی و تجربۀ نظامی موجب گردید که روسها در شیوه جنگیشان نوآوری کنند؛ چون از یکطرف هزینۀ جنگ بر دوشِ آنها سنگینی میکرد و از طرف دیگر، جبهات جهادی افغانستان طی این مدت قدرت و تواناییشان ثابت شده بود. تعدادی از آنها شایستهگی فوقالعاده در امر مقابله با قوای شوروی از خود نشان دادند و علاوه بر رسیدهگی به مشکلات و نیازهای مردم، در جهت انکشاف و تشدید جنگ تلاش میکردند تا به حیث جبهات پیشتاز و فعال عرض اندام کنند. اما تعدادی دیگر، نه برنامهیی برای حل مشکلات اجتماعی داشتند و نه برنامهیی برای توسعۀ ساحۀ جنگ. این دسته از جبهات مجاهدین همین که قوای شوروی دست از سرشان برمیداشت، یا راکد میماندند و یا به رقابتهای تنظیمی میپرداختند که به هر صورت به نفع ارتش سرخ بود. ناگفته نماند که دشمن نیز در ایجاد چنین حالتی دست داشت.
بدین ترتیب، پایگاههای مجاهدین دو قسمت گردید؛ یکی پایگاههای فعال و پویا و دیگری پایگاههای غیر فعال و ایستا. فرماندهان شوروی به این مطلب پیبرده، حملات خود را بالای جبهات فعال و منظم مجاهدین متمرکز ساختند و از حمله بالای پایگاههای غیرفعال صرفنظر نمودند، زیرا:
۱٫ از آن ناحیه خطری متوجهشان نبود.
۲٫ کاری را که قوای روس باید میکرد، گروپهای مجاهدین در درگیریهای ذاتالبینی انجام میدادند.
۳٫ بینظمی مجاهدین مردم را به ستوه آورد، که خود به نفع روسها بود.
۴٫ در صورت تهاجم قوای روس بدانجا، مجاهدین اختلافات خویش را موقتاً کنار گذاشته و به مقابله با دشمن مشترک میپرداختند.
پنجشیر، از منظمترین و نیرومندترین سنگرگاههای مجاهدین بود که روسها بهشدت از آن در هراس بودند. بنابراین در این دوران، جبهۀ مذکور، هدفِ اساسیِ تهاجمات قوای روس قرار گرفت و پیوسته صحنۀ برخورد شدید طرفین بود.
حملات پیهم قوای روس به درۀ پنجشیر به رهبران آن جبهه فهماند که به تنهایی یک جبهه نمیتواند در برابر شوروی پیروزی چشمگیری داشته باشد و ضربات لازم را که منجر به شکست قطعی شوروی گردد، بالای آن وارد آرد.
از اینرو مسوولین جبهۀ پنجشیر به فکر ایجاد وحدت عمل میان جبهاتی که از لحاظ جغرافیایی بههم پیوسته بودند افتادند، تا اینکه برای نخستین بار «شورای نظار» به ابتکار قوماندانان صفحات شمال افغانستان، تشکیل گردید که جبهۀ پنجشیر در تاسیسِ آن نقش محوری داشت.
با تأسیس شورای نظار، پنج ولایت شمالشرق افغانستان (پروان، کاپیسا، بغلان، کندز و تخار) عملاً فرماندهیِ واحد سیاسی و نظامی را در داخلِ افغانستان دارا شدند و کتلۀ نیرومندی برای پاسخگویی به قوای روس به وجود آمد. سپس رفتهرفته با اثبات موثریت آن، در غرب و جنوب افغانستان نیز تشکیلات مشابهی میان جبهات مربوط جمعیت اسلامی که موفقترین جبهات افغانستان را تشکیل میدهند، تاسیس یافت.
۲٫ فرار قوای شوروی ــ ایجاد شورای سراسری
با فرار نیروی متجاوز شوروی از افغانستان، جنگ در کشور قطع نشد؛ اما آزادی دستاورد بزرگی بود که مردم افغانستان پس از یک دهه فداکاری بهدست آوردند. در جنگ افغانستان با خروج قوای روس، فصل جدیدی گشوده شد که ایجاب سازماندهی و ترتیبات تازهیی از سوی مجاهدین را میکرد. خوشبختانه «شورای نظار» (که فعالیت جبهۀ پنجشیر در پهلوی تعداد زیادی از جبهات جهادی دیگر، در آن تمرکز یافته است) از اقدامات عجولانهیی که برای مجاهدین جز شکست چیز دیگری در پی نداشت، ابا ورزید و با درک دقیق شرایط و ایجاب زمان، نیروهای رزمی خویش را تجدید سازمان نمود و «اردوی اسلامی»یی را که از عهدۀ تعرضات وسیع بالای مراکز عمدۀ رژیم برآید، ترتیب داد.
همچنان عملیات ناموفق مجاهدین بالای جلالآباد و شهر خوست در سال ۱۳۶۸، به طراحان «شورای نظار» روشن ساخت که با ترتیباتِ پیشین نمیتوان به پیروزی بزرگ دست یافت؛ لذا آن شورا سعی دارد تا در پهلوی تجدید و تقویت سازمان نظامی خود، بنیۀ سیاسیاش را با ایجاد یک شورای بزرگ مرکب از فرماندهان زبدۀ سراسر افغانستان نیز نیرو بخشد تا در آینده بتواند یک تعرض وسیع و منظم را به مرحلۀ اجرا بگذارد. برای تفصیل بیشتر در این مورد، فردا را که حقایق آشکارتر میگردد، نسبت به امروز ترجیح میدهیم.
کوتاه سخن اینکه؛ کارنامههای جبهۀ پنجشیر در مدت جهاد نه تنها قوتِ قلب و روزنۀ امیدی برای مجاهدین و مردم افغانستان بوده؛ بلکه با اقدامات مبتکرانهاش زمینۀ همکاری و وحدتِ جبهاتِ متعدد را مهیا گردانیده است.
Comments are closed.