احمد مسعود: طالبان به هیچ تعهد خود به غیرقرارداد خود با آمریکا عمل نکردهاند.
گزارشگر:احمد عمران/ سه شنبه 7 میزان 1394 - ۰۶ میزان ۱۳۹۴
جنگها همواره هزینههای سنگینی داشتهاند. به گفتۀ بسیاری از کارشناسان اقتصادی، هزینههایی را که جنگ میبرد، هیچ پدیدۀ دیگری در جهان نبرده است. جنگ افزون بر اینکه هزینههای جانی میخواهد، به هزینههای بزرگِ مالی هم نیاز دارد. کشورهای قدرتمند که پیشتاز در عرصۀ جنگافزارسازی در جهاناند، سالانه میلیاردها دالر را در راه آزمایش و ایجاد جنگافزارهای روزآمد به مصرف میرسانند. بنا بر گزارشها، هزینههای نظامی در سال ۲۰۰۸ به رقم ۱۴۶۲ میلیارد دالر رسیده بوده که این رقم به نسبت سال ۲۰۰۷، ۴ درصد و به نسبت سال ۱۹۹۹، ۴۵ درصد رشد داشته است. هزینههای نظامی سال ۲۰۰۸ ، ۴/۲ درصد رشد ناخالص تولیدات ملی را داشته است. آنچه از لحاظ اقتصادی حایز اهمیت است، این است که با تخصیص بیش از حد منابع اقتصادیِ کمیاب به امور نظامی که معمولاً از نظر اقتصادی جزوِ مخارج غیرمولد تلقی میشوند، اقتصاد این کشورها با زیانِ قابل توجهی روبهرو میشود. این در حالی است که این منابع عظیم اقتصادی خود به خود باعث فقر و فاقه و گرسنهگی عمومی در کشورهای در حال توسعۀ جنوب میشود. بنابراین میان جنگ که منتج از مسابقۀ تسلیحاتی است و گرسنهگی، یک چرخه برقرار است و به دلیل افزایش وابستهگیهای جهانی، ناامنی حاصله در کشورهای جنوب قابل سرایت به کشورهای شمال نیز هست.
برحسب آمارهایی در سال ۱۹۸۶، ۵۰۰ میلیون نفر در جهان دچار بدغذایی و ۸۰۰ میلیون نفر در فقر مطلق بهسر بردهاند، در حالی که در همان سال هزینۀ تولید یک زیردریایی هستهیی با مجموع بودجههای آموزشی۲۳ کشور در حال توسعه، با ۱۶۰میلیون کودک در سنین مکتب، برابر بوده است. با توجه به چنین آماری، میتوان فهمید که جنگها چهقدر هزینهبر و سنگین برای بشریت بوده اند.
گفته میشود که اگر هزینههای تسلیحاتی در راه رفاهِ انسانها به مصرف برسد، دیگر هیچ انسانی از گرسنهگی و فقر در جهان نخواهد مرد و هیچ کودکی مجبور به ترک مکتب نخواهد شد. این مسأله در مورد افغانستان هم که نزدیک به چهار دهه درگیر جنگ و بحرانهای ناشی از آن بوده است، مصداق دارد. جنگهای افغانستان افزون براین که جان میلیونها انسان را گرفت، ویرانیهای بزرگی را هم به بار آورد. امروز نیز جنگ افغانستان هزینههای بزرگی را طلب میکند، در حالی که وضعیت اقتصادی کشور بهشدت نابسامان است.
افغانستان شاید از معدود کشورهای جهان باشد که وابستهگی کامل به کمکهای جهانی دارد. جنگِ افغانستان به همان میزان که هزینههای کلانی را روی دوشِ دولت افغانستان و تمویلکنندهگان بینالمللی آن گذاشته، به همان میزان از طرف مقابل نیز هزینه میگیرد. با توجه به همین مسایل در روزهای اخیر، رییسجمهوری بحث «بهای جنگ» را مطرح کرده است.
رییسجمهور غنی میگوید که هزینۀ یک هفته جنگ برای آبادی یک ولسوالی و بهای یک ماه جنگ برای آبادی یک ولایت کافی است. اینگونه ارقام شاید برای افکار عمومی قابل توجه باشد، ولی از جانب دیگر چهگونه میتوان به چنین ارقامی اعتماد کرد یا به عبارت دیگر صحتِ آنها را سنجید. رییسجمهور غنی همواره تلاش میکند که با ارایۀ ارقام و اعداد نشان دهد از اوضاع و احوالِ کشور بهخوبی آگاهی دارد و از جانب دیگر، فهم او متکی به نوعی دانش آماری است.
ارایۀ ارقام و اعداد در جهانِ امروز بسیار مهم است و آقای غنی مبرمیتِ چنین مسألهیی را بهخوبی میداند. اما مهم ارایۀ ارقام و اعداد نیست، بل تثبیت چنین ارقام و اعداد با واقعیتهای جامعه میتواند باشد. میگویند روزی از ملا نصرالدین پرسیدند که مرکز زمین کجاست. او بدون آن که فکر کند، در پاسخ گفت دقیقاً جایی که من ایستادهام. پرسیدند چهگونه میتوانیم باور کنیم که مرکز زمین دقیقاً زیر پای جنابعالی است. او هم در پاسخ گفت، اگر باور نمیکنید بیایید زمین را از جایی که من ایستادهام متر کنید.
سخنان آقای غنی نیز بیشباهت به چنین استدلالی نیست. البته این بارِ نخست نیست که آقای غنی چنین ارقام و آماری ارایه میکند. آقای غنی در ارایۀ ارقام و اعداد معروف است و به همین دلیل هم توانسته در میان رقبای خود پیشی گیرد. او در زمان مبارزات انتخاباتی نیز در مورد مسایل مختلفِ کشور به ارایۀ چنین ارقام و اعدادی میپرداخت و نشان میداد که مسایل کشور را به خوبی «متر» کرده است. متر کردنهای اینچنینی، میتواند زیانهایی را متوجه کشور سازد.
آمار و ارقام در مورد مسایلِ یک کشور بسیار اهمیت دارند و میتوانند در جهت بهبود وضعیت مدد رسانند؛ اما مهم اینجاست که چنین ارقام و آماری بر پایههای علمی و دقیق استوار باشند. وقتی یک نهاد تحقیقی آمار و ارقام ارایه میکند، منابع و نوع آمارگیریِ خود را هم نشان میدهد؛ ولی آقای غنی هزگر نگفته که آمار و ارقام دست داشتۀ خود را چهگونه به دست آورده است. شاید ایشان این ارقام و آمار را در خواب دیده باشند و از سوی هیچ مرکز و نهاد علمی و تحقیقی ارایه نشده باشند.
بحث «بهای جنگ» بسیار مهم است و واقعاً باید فهمید که یک روز جنگ افغانستان با چه بهایی صورت میگیرد؛ اما این آمار باید بر بنیادهای علمی و جامعهشناسانه انجام گیرد. نمیتوان با گفتن ارقام و اعداد، جامعه را مجاب کرد و نشان داد که از دیگران بیشتر میفهمیم. فهمِ ما زمانی ارزش دارد که با آزمایشهای علمی و راه تجربه بهدست آمده باشد، ورنه هر کسی میتواند «هوایی» چیزهایی را مطرح کند و جامعه را به حیرت اندازد.
افغانستان چهار دهه است که درگیر جنگ است و اگر بهای یک ماه جنگ آبادی یک ولایت باشد، ما چهقدر ولایات را از دست دادهایم. باز از سوی دیگر، آبادی از چه نوع و در چه سطحی؟ آقای غنی وقتی میگوید که بهای یک ماه جنگ آبادی یک ولایت است، این آبادی و بازسازی به چه میزانی است و منظور ایشان از یک ولایت چیست؟ چون در افغانستان ولایات، همسان و یکدست نیستند و به همان میزان، سطح آبادی و رفاه در آنها نیز یکدست و همسان بوده نمیتواند.
يک نظر
اگر جنرال مراد توانست در کمترین وقت قندوز را از چنگ طالبان مزدور پاکسازی کردو شهر را به حالت عادی برآورد. باید حکومت وحدت ملی بدون تعصب جنرال مراد علی مراد را به صفت وزیر دفاع پیش نهاد کند پارلمان باید صد در صد بوی رای دهد اگر مقامات بالا وی را به صفت وزارت پیشنهاد نمیکند از جمله خاینین و پسترین شخص خواهدبود. ازبارگاه خداوند کریم تمنا موفقیت برای نیرو های امنیتی می خواهیم. حاجی صبور