احمد مسعود: طالبان به هیچ تعهد خود به غیرقرارداد خود با آمریکا عمل نکردهاند.
گزارشگر:دوشنبه 27 ثور 1395 - ۲۶ ثور ۱۳۹۵
بخش دهم/
کمپاین ”افغانستان به روایت دیگر“ از سوی بنیاد آرمانشهر در آستانۀ سومین دور از انتخابات ریاست جمهوری افغانستان راهاندازی شد و از همکاری فدراسیون بینالمللی جامعههای حقوق بشر بهره برد. در چارچوب این کمپاین، بیش از ۱۰۰ مصاحبه با شماری از نویسندهگان، فعالین حقوق بشر، فعالین جامعۀ مدنی، و سیاستمداران کشور در مورد وضعیت حقوق بشر در افغانستان و نگرانیها و امیدها انجام شد که قسمتِ زیادی از این مصاحبهها قبلاً در همین روزنامه منتشر شده است. اینک جمعبندیِ مفصلی از مباحث مطرح شده در گفتوگوها تهیه شده که در ۱۸ بخش از طریق این روزنامه در خدمت علاقهمندان قرار میگیرد؛ ما میخواهیم از این طریق، صدای نخبهگان کشور را به گوش مردم، دولت و جامعۀ بینالمللی برسانیم. برای خواندن مجموعۀ این مصاحبهها و گزارش کامل به این لینک مراجعه کنید: http://openasia.org/item/16511
جامعۀ جهانی: حمایتی فرصتساز
برخی معتقدند جامعۀ جهانی با وجود محدودیتها و عملکرد قابل نقدی که دارد، اما تا کنون جزو منابع قابل اتکای زنانِ افغانستان به شمار رفته است.
نعیم نظری میگوید: “با وصف چالشهایی که گفته شد، حمایت گستردۀ جامعۀ جهانی به عنوان فرصتی خوب برای زنان مطرح است. حضور رسانههای آزاد، جامعۀ مدنی نسبی، نهادهای دانشگاهی و نهادهای تعلیمی، فرصتهایی هستند که اکنون در اختیار زنان است”.
عاصف حسینی نیز معتقد است: “تنها راههایی که پیش روی زنان قرار دارد، مراجعه به نهادهای غیردولتی و بینالمللی است؛ به این دلیل که این نهادها چندان پایبند به بایدها و نبایدهای جامعۀ سنتی و نظام مردسالار نیستند و تا اندازهیی هم به ارزشهای حقوق بشری و مخصوصاً مسالۀ حق و مطالبات زنان احترام میگذارند. این نهادها حداقل کاری که میتوانند انجام دهند این است که صدای قربانیانِ خشونت را به گوش جامعۀ جهانی برسانند تا از آن طریق جامعۀ جهانی روی دولت افغانستان، برای اصلاح امور فشار وارد کند”.
عبدالجلیل بینش میگوید: “دولت و بعضی نهادهای ملی و بینالمللی نیز در این راستا میتوانند به عنوان مراکز قابل اتکا شناخته شوند، اما هیچ کدام از این مراکز تضمینکننده نیستند و صرفاً نقش حامی را دارند”.
تکیه بر توانمندیهای تکتکِ زنان
برخی نیز در شرایط امروزین جامعۀ افغانستان به این نتیجه رسیدهاند که تنها باید به زنان و توانمندیهای آنها اتکا کرد.
حمیرا قادری میگوید: “من به جز تکیه بر توانمندیهای شخصی خودم، قدرت و جایگاه برتری ندارم که به آن پناه ببرم”. ملکه ثریا افغانیار نیز معتقد است: “به نظر من بزرگترین منبع و مرکز، نیروی ارادۀ خود زنان هستند. زنان باید پیشقدم شوند و واقعاً در همۀ عرصهها حضور فعال داشته باشند”.
محمد یعقوب مشعوف با بدبینی به عملکرد دولت میگوید: “به نظر من، زنان تا خودشان به همبستهگی و همگرایی روی نیاورند، هیچ کس هیچ کاری نمیتواند بکند. زنان باید به نیروی خود متکی باشند. بزرگترین منبع قابل اتکا برای پیشبرد مطالبات زنان، فعالیتهای مدنی خود زنان برای کسب حقوق شهروندی است. من به حمایت دولت بدبینم؛ برای اینکه کارهای دولت در حوزۀ زنان بیشتر جنبۀ شعاری و حالتی سمبولیک دارد”.
صحرا کریمی نیز معتقد است توانمندیهای فردی قابل بازپسگیری نیست: “انسان منبع رسیدن به همه چیز است. اگر بخواهیم دیگران را نردبان قرار دهیم، یک روز میشکنند، ولی وقتی دانش، پشتکار، توانایی، مسوولیتپذیری و تعهد، عوامل رسیدن به جایگاه مطلوب باشد، هیچ کس آنها را از ما گرفته نمیتواند. هر چیزی را میتوانند از شما بگیرند، ولی اندیشه را نمیتوانند؛ مگر تیری شلیک کنند و مغز را متلاشی کنند، یا ما را دیوانه کنند”.
رفیع بهروزیان نیز معتقد است: “الگوسازی و داشتن زنانِ موفق و سرشناس در جامعه، عنصری است که روند بلوغ و روشن شدن ذهنِ زنان را تسریع میبخشد”.
ضیا مبلغ نیز با انتقاد به عملکرد سازمانهای غیردولتی میگوید: “همیشه فکر میکنم مسالۀ زنان در کشور گرفتار پدیدهیی به نام ان.جی.او زدهگی شده است؛ یعنی پروسه یا روند مؤسسهسازی. این پدیده سبب شده که به ویژه در سطح جامعۀ مدنی، یک تعداد از زنان نخبه را تربیت کنیم بدون آنکه این زنان ریشۀ کافی در درون اجتماع یافته باشند. اگر ارتباط با اجتماع بیشتر شود و گروههایی که به حاشیه رانده شدهاند مثل استادان زن دانشگاهها و دانشجویان دختر، معلمان زن و بانوانی که در اتحادیهها کار میکنند، بتوانند به نوعی وارد صحنه شوند و از حقوق زنان به طور فعالانه و روشمند دفاع کنند، فکر میکنم وضعیت زنان به طور
حقیقی و نه به صورتِ شعارگونه و موقت، تغییر خواهد کرد”.
تأثیرگذاری نهادهای دینی
همانگونه که افراطیون مذهبی و قرائتهای دینی توانستهاند موجب نقض حقوق زنان در افغانستان شوند، با توجه به نفوذ مذهب در این کشور، برخی از فعالانِ این حوزه از اهمیت اصلاحات دینی سخن میگویند.
عبدالحفیظ منصور، یکی از منابع مهم را دین میداند: “اصلاحات گستردۀ دینی میتواند برای پیشبرد حقوق و مطالباتِ زنان بسیار مفید باشد. باید در منابر از حقوق زنان و جایگاه زنان در اسلام با مردم صحبت شود. همزمان باید دیگر کشورها مانند اندونزی، مالزی و هند را الگو قرار دهیم و ببینیم هویت زن در دیگر جوامع اسلامی از چه ویژهگیهایی برخوردار است”.
کاظمیه محقق هم به همین نکته البته با حضور پُررنگتر خود زنان اشاره دارد: “جامعۀ ما خواسته یا ناخواسته جامعۀ سنتی مذهبی است. ما باید نهادهای قدرتِ مذهبی را وادار کنیم که به زنان بیندیشند و به نوعی در سنتها بازنگری داشته باشند. همچنین تعدادی از زنان را به آموختن مباحث دینی تشویق کنیم تا قدرت استدلال و مباحثه با مردان را به نفع زنان در امور دینی داشته باشند”.
نعیم نظری وظیفۀ درگیر کردن نهادهای دینی را بر دوش دولت میبیند: “دولت هم باید در چند زمینه کارهای مشخص انجام دهد؛ برای مبارزه با قرائتهای تندروانۀ دینی ساختارهایی ایجاد شود که برداشتهای مردم را از دین متحول کند. باید روشنفکران دینی فهمِ نو از دین را ارایه کنند و از سوی دولت حمایت شوند، تا بتوانند تروریستان را از نگاه دینی خلع سلاح کنند”.
فعالیتها هنوز عمیق نشدهاند
برخی قایل به وجود منبع و مرکزی قابل اتکا برای پیشبرد حقوق و مطالبات زنان در افغانستان نیستند. برخی نیز چون جنرال غلامحسین فخری معتقدند: “منابع داخلی برای پیشبرد حقوق و مطالبات زنان، بسیار محدود است. تا حال هم زنان صرفاً متکی به منابع و مراکز خارج از کشور بودهاند”.
کاوه جبران به سطحی بودنِ فعالیتها اشاره دارد: “اکثر نهادهایی که در زمینۀ احقاق حقوق زنان کار میکنند، فعالیتهایی بسیار سطحی و نمایشی دارند و به دنبال منافع شخصی و گروهی خویش هستند. همچنین دولت که حتا وزارتی به نام زنان دارد، چندان کار بزرگ و بنیادینی برای زنان انجام نداده است”.
مسعود حسنزاده بر اساس تجربۀ یک دهۀ گذشته معتقد است اشخاص و نهادهای موجود نمیتوانند کاری از پیش ببرند: “اینهمه بودجه از کمکهای قدرتهای بزرگ، صرف برنامههایی شده است که اندکترین تأثیری بر وضعیت زندهگی زنان نداشته است. هنوز خشونت در بدترین اشکال آن اعمال میشود. زیرا نه نهادها و نه افراد و اشخاص با نفوذ، برنامهیی برای تغییر بنیادین و واقعی وضعیت زنان ندارند. مدیران سطح بالا، هیچ برنامه و میلی به تغییر و بهبود وضعیت زنان ندارند، نهادها و اشخاص زیرمجموعۀشان هم تنها دلخوشِ اعانهها و راهاندازی کمپینها و سمینارها و ورکشاپهای سمبولیک هستند”.
کاظمیه محقق، عدم وجود این مراکزِ قابل اتکا را همیشهگی نمیداند: “مراکز قابلاتکا را باید ایجاد کرد. به عنوان مثال ما در قانون تشیع خواهان پارهیی از اصلاحات بودیم اما هیچ مرکز قابلاتکا نداشتیم و با حمایت جامعۀ جهانی توانستیم تا حدودی این مشکل را برطرف کنیم، اما وقتی ما این مراکز قابلاتکا را در افغانستان نداریم، به این معنا نیست که نمیتوانیم داشته باشیم”.
از هر امکانی باید بهره جست
برای دستیابی به خواستههای زنان، نیروهای مترقی کشور با نگاهی واقعگرایانه و هریک به فراخور تجربههای خود، امکانات و منابعی را شایستۀ اتکا معرفی میکنند و برخی سعی دارند بهرههای لازم را در حال حاضر از آنها ببرند. برخی نهادهای مدنی مانند سازمانهای فعال در حوزۀ اجتماعی خاصه حقوق زنان را گرچه قابل نقد ولی اثربخشتر از دیگر نهادها میدانند. برخی نیز معتقدند به علت عدم قدرت کافی این نهادهای مدنی، باید از پارلمان و نهادهایی مانند وزارت امور زنان و حتا برخی از نهادهای دینی هم کمک گرفت؛ چرا که همسو کردن آنها با مطالبات زنان در جامعه به دلیل قدرت و پایگاهی که دارند، تأثیرات مهمی خواهد داشت.
اگر از نهادها و سازمانها بگذریم، تکیه بر توانمندیهای تک تکِ زنان هم برای بسیاری مایۀ دلگرمی و تغییر محسوب میشود و حتا میتوان گفت این خوداگاهی و تحرک در زنان بیش از هر نهادی قابل اعتماد خوانده میشود که البته با حضور و حمایتِ مردان، پایههای محکمتری نیز خواهد یافت.
گرچه در این میان عدهیی نیز هستند که به نمایشی بودن، محدود بودن و عدم وجود منابع قابل اتکا در شرایط امروزینِ افغانستان اعتقاد دارند، اما وجود برنامۀ منسجم برای تغییر بنیادین وضعیت زنان در جامعه را ضروری میدانند و ایجاد این منابع را از وظایف فعالانِ حوزههای مختلفِ جامعه برمیشمرند.
Comments are closed.