احمد مسعود: طالبان به هیچ تعهد خود به غیرقرارداد خود با آمریکا عمل نکردهاند.
گزارشگر:سه شنبه 8 سرطان 1395 - ۰۷ سرطان ۱۳۹۵
نصرالله خلیلی تیرتاشی /
روش تحقیق
ابن خلدون معتقد است: «کلیه پدیدهها در جهان هستی، اعم از ذات و افعال انسانی و حیوانی، به ناچار باید دارای علل و اسبابی مقدّم بر خود باشند که به سبب آنها در جایگاه عادی پدید میآیند و وجودشان با آن علل تمام میشود، و هر یک از این اسباب نیز به نوبۀ خود، پدیدهاند و ناگزیر باید سببهای دیگری داشته باشند و این اسباب، پیوسته ارتقا مییابند… و در ارتقا، همچنان در طول و عرض گسترش مییابند و مضاعف میشوند و عقل در درک و شمارش آنها حیران میگردد…؛ زیرا از جمله اسباب مشهود آنها ارادهها و قصدهاست؛ زیرا در جهان هستی هیچ فعلی بدون قصد و اراده محقق نمیشود.»(۱۱)
وی همچنین ادامه میدهد: «افعال تنها به نیروی اندیشه انجام میپذیرند و افعال انسان دارای نظم و ترتیب میباشد و این نظم و ترتیب میان پدیدهها، خواه طبیعی، خواه وضعی را میتوان با نیروی اندیشه درک کرد. از اینرو، هرگاه کسی بخواهد چیزی به وجود آورد، به سبب نظم و ترتیبی که میان حوادث برقرار است، ناگزیر باید اول سبب یا علت یا شرط آن را که به طور کلی عبارت از مبادی آن است، محقق سازد.(۱۲)
بنابراین اعتقاد بود که وی وظیفۀ محقق را تفکر، تحقیق و علتیابی دقیق دربارۀ حوادث و مبادی آنها و تحصیل علم به چهگونهگی وقایع و علل تحقیق آنها میداند(۱۳) و علت توجه وی به علم عمران این بود که اعتقاد داشت: در بین محققان تاریخ، تحقیق و تفحّص از علل حوادث و پدیدهها نادر است.»(۱۴)
ابن خلدون به شناخت بیماری اکتفا نکرد و درصدد درمان و جبران نقیصه برآمد و رسالت کار خود را اینگونه بیان نمود: «چون کتابهای مورّخان را مطالعه کردم و به عمق حوادث گذشته و حال رسیدم… کتابی… نگاشتم که در آن حجاب از روی سرگذشت نسلها برداشتم و در آن، علل و اسباب شروع دولتها و عمران (جوامع) را روشن ساختم… و در آن حال، عمران و تمدن و هر آنچه را از عوارض ذاتیه در اجتماع بشری روی میدهد تشریح کردم؛ عوارضی که تو را از علل و اسباب موجودات بهرهمند میسازد.»(۱۵)
روش اصلی بررسی مسایل در علم عمران بنا به تصریح وی، روشِ برهان و استدلال عقلی است. البته وی در فراهمسازی مقدّمات استدلال از روش استقرا، تجربه و حتا تحلیلهای آماری نیز استفاده کرده است.
شیوه و مراحل کار تحقیق
ابن خلدون مانند هر محقق امروزی، ابتدا به جمعآوری اطلاعات دربارۀ موضوعات پرداخت و بسیاری از آنها را با مشارکت مستقیم و تجربۀ ملموس خود به دست آورد و همۀ آنها را به طور دقیق ثبت کرد. وی در مقدّمه، اخبار زیادی را از آن جهت که محتوای آنها را مخالف موازین عقلی تشخیص داد، رد کرد. او تا حادثهیی را محتملالوقوع نمیدانست، نمیپذیرفت و وارد تجزیه و تحلیلِ خود نمیکرد.
ابن خلدون پس از جمعآوری اطلاعات، برای شناخت و تحلیل پدیدههای اجتماعی، آنها را در درون کل نظام اجتماعی قرار میداد و سپس تصور میکرد و به دنبال آن به توصیف و تشریح همۀ ابعاد آن مسأله میپرداخت و سرانجام، نتیجهگیری میکرد. شیوۀ وی در استنباط به این صورت است که ابتدا فرضیهیی را به صورت یک جملۀ خبری در عنوان فصل یا در ابتدای آن مطرح میکند و سپس در متن، به تجزیه و تحلیلِ آن میپردازد و درصدد برمیآید آن را با ادلّۀ برهانی و به کمک استقرا اثبات نماید. او این کار را با فهرست کردنِ تعدادی از حقایق آغاز میکند و پس از تجزیه و تحلیلهای لازم، به جمعبندی و نتیجهگیری میپردازد و سپس نتایج را بر چند حادثۀ زنده و تاریخی تطبیق داده، دوباره به بحث برمیگردد و همۀ نتایج را روی هم قرار میدهد و در پایان، به نظریۀ نهایی میرسد.
ابن خلدون پس از آنکه نظریۀ خود را اثبات کرد و شواهد کافی برای آن آورد، به نظریۀ خود عنوان «قانون» میدهد. وی از قانونهایی که به دست میآورد، به عنوان مقدّمه در استدلالهای بعدی استفاده میکند و از خواننده میخواهد حوادث را بر آنها قیاس کند، و آنها را برای بررسی امور، کافی و برای تطبیق با حوادث گذشته صادق بداند.
علم عمران
ابن خلدون تلاش علمی و نظریهپردازی خود را با انتقاد از مورّخان پیشین و ارایۀ نگرشی نو از تاریخ شروع میکند و با ابداع دانشی جدید به نام «علم عمران» و بیان موضوع و بعضی از مسایل و قوانین حاکم بر آن، کارش را به پایان میرساند و ادامۀ راه را از محققان پس از خود طلب میکند.
آنچه بیش از هر چیز دیگری موجب شد وی از علم تاریخ به «علم عمران» رهنمون گردد، نحوۀ مطالعه و دیدگاه انتقادی او از تاریخ بود. وی از پیشینیان خود بدین علت که حسّ کنجکاوی و شیوۀ علمی نداشتهاند، انتقاد میکند(۱۶) و خود با بررسیهای خاصش تحوّلی در تحلیلهای علمی زمانه به وجود میآورد.
وی در دیباچۀ مقدّمه، وارد بحث علم تاریخ میشود و بیان میدارد: تاریخ از جمله فنون متداول در میان ملتهاست که هم مردم عادی و هم پادشاهان به معرفتِ آن اشتیاق دارند و در درک و فهم آن، همۀ مردم یکساناند. وی ادامه میدهد که تاریخ دارای دو بعد است: ظاهری و باطنی. در بعد ظاهری، تاریخ مورد شناسایی مورّخان پیشین قرار گرفته، موضوع علم تاریخ را تشکیل میدهد.
Comments are closed.