احمد مسعود: طالبان به هیچ تعهد خود به غیرقرارداد خود با آمریکا عمل نکردهاند.
گزارشگر:سید علی اصغری / سه شنبه 16 سنبله 1395 - ۱۵ سنبله ۱۳۹۵
بخش نخست/
منظور از شکاف معرفتی این است که میان دو دیدگاه (یا بیشتر) نتوان از لحاظ مبانی هیچ نقطۀ اشتراکی یافت.
اگر دو دیدگاه، از لحاظ بنیادها نتوانند موضع اتفاقی بیابند، نخواهند توانست از مراحل بعدی و نتایجی که بر بنیادها مترتب میشود، بهرهگیری موجه کنند. از دیگر سو، اگر چنین بهرهگیرییی صورت پذیرفته باشد، به شرطی موجه است که از پیش نشان داده شده باشد. موضع همسانی در بنیادها وجود دارد، وگرنه استفاده از ثمرات در دیدگاه مقصد، چون ناموجه است، ارزش معرفتی نخواهد داشت و در حد ادعای صرف باقی میماند. با توجه به بحث این نبشته، نیازی نیست که دیدگاههای غیرعرفانی را تحت عنوان خاصی گرد آوریم، چون آنچه مد نظر است، دقیقاً همین سنخ و خصلت غیرعرفانی آنهاست. دستکم ادعای تلویحی دیدگاههای غیرعرفانی این است که بر «فهم و استدلال و نظر» مبتنیاند نه بر «باطنگرایی». یا نقطۀ آغاز یا لازمۀ قطعی دیدگاه اصالت باطن، تعلیق یا نفی حس، تجربه، فهم، استدلال و نظر متعارف است. در آثار مربوط به نگرش عرفانی هرجا هم که در ظاهر پای نظر به میان میآید (عرفان نظری)، اصالت با نظر نیست؛ بدین معنی که هرجا تجربه و فهم و استدلال متعارف با اصالت باطن در تعارض افتد یا متعارض از آب درآید. به دلیل اینکه برای درک باطن امور اعتباری ندارند، حکمشان نفی میشود. شکافی ژرفتر و عریضتر از این، بین معرفت عرفانی و معارف غیرعرفانی قابل تصور نیست. از همینرو بهرهگیری معارف غیرعرفانی از معرفت عرفانی، جز وصلهیی ناجور نخواهد بود. گفتار حاضر در واقع میخواهد نسبت این اصل کلی را با مسالۀ وحدت و کثرت ادیان بررسی کند. بازشکافی معنای هر یک از دو اصطلاح «وحدت ادیان» و «کثرت ادیان» هم جزوِ ذاتی مقاله است. با طرح چند پرسش سخن را پی میگیریم:
۱- مفهوم دین با کثرت سازگار است یا با وحدت؟
۲- آیا ادیان سوءفهم یا سوءتعبیر است؟
۳- آیا ادیان قابل فروکاستن به «دین» هستند؟
۴- موضع ادیان نسبت به وحدت یا کثرت چه میتواند باشد؟
۵- منظور از وحدت ادیان دقیقاً چیست؟
سعی خواهم کرد که دو پرسش نخست را ذیل عنوان «مفهوم دین»، دو پرسش ۳ و ۴ را ذیل عنوان ادیان و وحدت ادیان، و پرسش اخیر را ذیل بازکاوی مفهوم وحدت بررسی کنم.
مفهوم دین
اگر میان «ادیان» وحدتی قابل تصور باشد، در میان ادیان به معنای متعارف نیست. از زاویهیی دیگر، دستکم آن وجه از دین البته در صورتی که تعریفمان از دین «وجه انسانی ارتباط با حقیقت مطلق» نباشد که ناظر و معطوف به انسان است، امری است دستخوش بسگانهگی، گونهگونی، کثرت و… آنچه در تجربۀ تاریخی، زبان متعارف، فهم بشر و…، دربارۀ دین وجود دارد و از اینها برمیآید، مفهومی است که در عین داشتن وجوه همسان بسیار کلی ممکن که توجیهکنندۀ اطلاق آن بر مصادیق مختلف است، مصادیق متفاوت دارد. این مفهوم را بر مصادیق متعدد اطلاق کردهاند، نه یک قالب بوده باشد و از رویش نمونه زده باشند. وجوه مشترک بسیار کلی ممکن هم یک بسته نیست که میان همۀ ادیان مشترک باشد و از آن تخلفی صورت نگیرد. هر دینی با دین دوم در برخی مشترک میتواند باشد. با دین سوم در برخی و… شمار این وجوه هم ثابت نیست و امری است تابع نظر و توجیه و استدلال. بدین لحاظ (لحاظ مفهومی) میان ادیان کثرت برقرار است.
ادیان و وحدت ادیان
هیچ دینی ذاتاً نمیتواند خود را با دین یا ادیان دیگر یکی بداند. وگرنه جلب پیروان و دعوت بیمعنا میشود. آیا جز این قابل تصور است در حالی که هر دین یا هر دیندارییی «همه» را به خود فرا میخواند. عباراتی مثل «ان الدین عندالله الاسلام» هم نمیرساند که به عنوان مثال اسلام معتقد به وحدت ادیان است، بلکه برعکس این را میرساند که اسلام هم دستکم از حیث «دین» بودنش، قابل جمع با ادیان دیگر نیست و ادیان دیگر با وجود اسلام، نزد خدا جایی ندارند؛ با وجود اسلام، دین در اسلام منحصر میشود. وجوه آشکار دین اسلام هم که غیر از وجوه آشکار ادیان دیگر است، جزو دین اسلام هست. آن تفسیر معروف هم که معنای اسلام را در این عبارت «تسلیم» معرفی میکند، هرچند میتواند بنایی برای وحدت ادیان در قرآن باشد، با تجربۀ تاریخی دین اسلام و ادیان دیگر چندان همخوانی ندارد. بر مبنای این تفسیر میتوان گفت قرآن جوهر دینداری را تسلیم در برابر خدا میداند، اما آیا میتوانیم همین یک جمله را بگیریم و بگوییم نظر کتاب و سنت اسلامی دربارۀ دینداری همین است؟ ظاهراً نه. وحدت ادیان از منظر جملۀ مذکور یکی بودن متعالی ادیان کثیر نیست، بلکه بدین معناست که دین (با وجود اسلام) یکی است و آن هم اسلام است.
بازکاوی مفهوم «وحدت» در وحدت ادیان
در فلسفۀ اسلامی قاعدهیی هست با نام «قاعده صرف الشیء»: صرف الشیء لایتشنی و لایتکرر. آنچه صرف است و بسیط و ترکیب را در آن راهی نیست؛ دو تا (یا بیشتر) نمیشود، یعنی وحدت در صورتی معنا پیدا میکند که با یک صرف مواجه باشیم. وحدت را به «صرف الشی ء» میتوان نسبت داد. تنها صرف الشیء است که بیمسامحه میتواند به وحدت متصف شود. مرکب ناگزیر دو تا یا بیشتر است و کثرات ناگزیر مرکباند.
Comments are closed.