احمد مسعود: طالبان به هیچ تعهد خود به غیرقرارداد خود با آمریکا عمل نکردهاند.
گزارشگر:مهران موحد/ یکشنبه 9 عقرب 1395 - ۰۸ عقرب ۱۳۹۵
بخش نخست/
تمهید
در اواسط دهۀ دومِ سدۀ بیستم ترسایی، مصطفا کمال ـ که بعدها به اتاتورک ملقب شد ـ نخستین کودتای نظامی به معنای امروزین را در جهان اسلام راهاندازی کرد و سپستر دست به الغای خلافت اسلامی زد که بیشترینۀ سرزمینهای اسلامی را زیر پوششِ خود قرار میداد.
فروپاشی خلافتِ عثمانی و جانشینی نظام جمهوری به جای آن در ترکیه، در میان نخبگانِ مسلمان اعم از عرب و ترک و هندی و… غوغایی عظیم پدید آورد. تا آن زمان، خلافت تنها الگوی ممکن برای حکومت اسلامی بود و اگرچه اکثریت مطلقِ خلفا فقط نامی از خلیفه را با خود یدک میکشیدند، اما همین نام هم برای بسیاری از مسلمانان کافی و مغتنم بود.
پس از سقوط خلافت اسلامی، بسیاری از مسلمانان احساس کردند که یتیم شدهاند و سرپرست و پایگاه مطمینِ خود را از دست دادهاند و از همان روز تا همین اکنون ـ که صاحب این قلم این کلمات را مینویسم ـ بازگشت خلافت، رؤیاییاست که ذهنِ بسیاری از مسلمانانی را که نسبت به سرنوشت اسلام و امت اسلامی حسّاساند، مشغول کرده و گرفتار خلجان میکند.
در همین راستا میتوان گفت که ظهور جنبشهای اسلامی معاصر بهنحوی با اندیشۀ بازگشت به خلافت مرتبط است و سقوط خلافت عثمانی را از انگیزههای اصلی و مهمِ پیداییِ جنبشهای مهم و تأثیرگذارِ معاصر در جهان اسلام از جنبش اخوان المسلمین در مصر گرفته تا جماعت تبلیغ و جماعت اسلامی در شبهقارۀ هند معاصر میتوان شمرد. در این میان، سازمان کمطرفدارتری هم سرگرمِ فعالیّت است که حزبالتحریر نام دارد و همّ و دغدغۀ اصلی و هدف یگانهاش تلاش برای احیای خلافت اسلامی است و این کار را یگانه راه برای رهایی یافتنِ مسلمانان از انحطاط و عقبماندهگی و بدبختی و نابسامانی میداند.
حزب التحریر، پروژۀ اصلاحگرانهاش را تنها به بحث خلافت اختصاص داده و به چیزی فراتر از آن نمیاندیشد. اما جنبش اخوان المسلمین، احیای خلافت را هدف قرار داده اما این نکته را هم از یاد نبرده که بر مبنای قوانین تکوینی، رسیدن به آرزوی بازگشت خلافت، نیازمند طی مراحل گونهگونی است و بدون طی آن مراحل ما نمیتوانیم خلافت را احیا کنیم و دوباره به صحنه بیاوریم. گروههای اسلامییی همچون جماعت تبلیغ در شبهقارۀ هند و جماعت نور در ترکیه به این نظر رسیدهاند که مشکلات و نابسامانیهای جامعههای اسلامی از آبشخور سقوط خلافت و آشفتگی در عرصۀ سیاست و حکومتداری سرچشمه نمیگیرد بلکه مشکل مسلمانان از این ناشی میشود که از آموزههای معنوی و گوهر روحانی اسلام رویگردان شدهاند و اگر قرار باشد که علاجی هم صورت گیرد و راه چارهیی سنجیده شود، تنها از طریق بازگشت به معنویّت و روحانیّت اسلامی امکانپذیر است.
البته بعدترها ـ به قول پروفیسور احمد الریسونی ـ «نسل دوم جنبشهای اسلامی» ظهور کرد که شامل جنبشها و جریانها و گرایشهایی میشد که بازگشت به خلافت را در ضمن اهدافِ خود نگنجانیده بودند و به جای آن، از اهدافی سخن میزدند که سرشتِ عملگرایانه دارد و مقاصد اصلیِ دین را در برمیگیرد مثل مشروعیت و آزادی و شورا و عدالت و رهبری سالم. جنبشهای اسلامییی که حالیا در جایجای جهان اسلام فعالیّت میکنند، از ترکیه و موریتانیا و سنگال گرفته تا المغرب (مراکش) و تونس و سودان و مصر و لیبیا و الجزایر را میتوان از نسل دوم جنبشهای اسلامی دانست که به جای اینکه آرمانگرایانه رفتار کنند، عملگرا هستند و به عوض اینکه به شکلیّات بپردازند، به مقاصد و مفاهیم ارزش بسیار قایلاند.
به قول پروفیسور احمد الریسونی، در طول سه دهۀ اخیر، آهستهآهسته نسل دومِ جنبشهای اسلامی توانست دگرگونیهایی ایجاد کند و جنبشهای کهنه و نوِ اسلامی را به رنگِ خود درآورد و شعار خلافت اسلامی و حکومت اسلامی را به حاشیه براند و به جای شعار دادن و تمرکز بر ظواهر امور، به محتوا و درونمایه بپردازد و بیشتر از آنکه به الفاظ توجه کند، به معانی و مقاصد توجه نشان دهد.
ایناست که در دهههای اخیر، جریانهای تأثیرگذار و مسلط اسلامگرا، «احیای خلافت اسلامی» را به عنوان خواست اصلی خود مطرح نکردهاند. آنها اگر گاهی از نظام سیاسی سخن زدهاند، از چیزی به نام «حکومت اسلامی» سخن به میان آوردهاند و مقولۀ «خلافت اسلامی» را مغفول قرار دادهاند. این نشان میدهد که الگوی حکومتداری خلافت از نظر گروههای اسلامگرا الگویی منسوخ و ناکارآمد است و به درد جهان معاصر نمیخورد و به جای آن، سازوکار سیاسی «حکومت اسلامی» پاسخگو به نیازهای عصر ماست. گروههای اسلامگرا در دهههای پسین، تلاش ورزیدهاند از مکانیسمهای مدرنِ حکومتداری از قبیل مجلس شورا، قانون اساسی، قوۀ قضاییه و… در راستای ایجاد الگویی از حکومت اسلامی که بتواند با تحولات و دگرگونیهای عصر جدید مواجهه کند، بهرهبرداری کنند.
با اینهمه، با روی صحنه آمدن «داعش»، بار دیگر مسألۀ خلافت چه در رسانهها و چه در محافل علمی مجالِ طرح یافت و آنطور که از قراین برمیآید، هزاران نفر از جوانان مسلمان به بازگشتِ خلافت علاقهمندی نشان دادند و حتّا برخی از آنها عملاً به حمایت از داعش پرداختند.
طرح مجددِ موضوع احیای «خلافت اسلامی» از سوی داعش، توجه بسیاری از تحلیلگران را به خود معطوف داشته است.
خلافتخواهیِ داعش را چهگونه میتوان تحلیل کرد؟ در اندیشۀ سیاسی معاصر اسلام، موضوع «احیای خلافت» از چه جایگاهی برخوردار است؟
در برخی از روایتهای تاریخی (تاریخ طبری این روایت را نقل کرده) آمده که حضرت محمد (ص) وقتی وفات یافت، صحابۀ پیامبر تا سه روز دفنِ آن حضرت را به تعویق انداختند و آن حضرت را تا وقتی به خاک نسپردند که موضوع جانشینی ایشان حلوفصل شد. این حکایت نشان میدهد که مسلمانان معمولاً حساب زندهگی را بر حساب مرگ و آخرت ترجیح میدادند. نیز از این روایتِ تاریخی بهدست میآید که صحابۀ پیامبر بهخوبی به این نکته پی برده بودند که کنشگری و تأثیرگذار بودن در تاریخ، بدون داخل شدن در سازمانِ دولت امکانپذیر نیست و نمیتوان تنها با اخلاق و نیّتِ نیک تاریخ ساخت.
Comments are closed.