احمد مسعود: طالبان به هیچ تعهد خود به غیرقرارداد خود با آمریکا عمل نکردهاند.
گزارشگر:چهار شنبه 17 قوس 1395 - ۱۶ قوس ۱۳۹۵
بخش پنجم و پایانی/
هدف اصلیِ ازدواج این است که کانونی مطمین برای پرورش فرزندان و اجتماعی کردنِ آنها شکل بگیرد؛ کاری که خود اجتماع نمیتواند از پسِ آن بربیاید. آدام اسمیت میگوید: «نخستین نشانۀ تمدن بشر، ازدواج و تشکیل خانواده است.»
جوامع غربی هم بعد از اینکه همۀ آزادیها و… را تجربه کردند، باز به همان نقطۀ اول برگشتند که برای داشتن جامعۀ سالم، ازدواج و تشکیل خانواده نقش حیاتی دارد. این نتیجهگیری از آنجا حاصل شد که معلوم گشت هیچ رکنی در جامعۀ متمدن، نه آموزش و پرورش، نه دانشگاه و … هیچکدام نتوانست مثل خانواده در درونی کردنِ ارزشها و ارایۀ آموزشها و همچنین برآورده کردنِ نیازهای روانی و عاطفی کودکان موثر باشد.
در ازدواج نیازهای ما برآورده میشود
اینکه ازدواج سکوی امنی برای برآورده کردنِ نیازهای غریزیِ ما است، دیگر جای تاکید ندارد؛ اما اینکه برآورده ساختنِ نیازهای غریزی چهقدر میتواند در رفاه حال ما تاثیرگذار باشد، کمتر مورد بحث قرار گرفته است. برخی نظریهپردازان معتقدند همۀ اختلالات شخصیتی به غریزۀ جنسی برمیگردد. تحقیقات و آمار نشان داده است که ارضای نیازها و داشتن رابطۀ جنسی در جوامع مختلف، همواره در قالب ازدواج بهترین شکل را داشته است.
ازدواج باعث میشود خودمان را بهتر بشناسیم
شنیدهاید که میگویند مومن آینۀ مومن است؟ این را در مورد همسر هم میتوانیم بگوییم: همسر، آینۀ همسر است. افراد متاهل در سایۀ یک رابطۀ نزدیک و صمیمانه و همچنین در شرایط جدید و مسوولیتهای تازه میتوانند خودشان را بهتر بشناسند و به نقاط قوت و ضعفِ خودشان پی ببرند.
البته فقط نقاط ضعف نیست که طی ازدواج برای ما آشکار میشود، بلکه بسیار از توانمندیها و قدرتهایی که در وجود ما نهفته بوده و تا حال شرایطی برای بروز پیدا نکرده بود نیز برایمان روشن میشود. شاید تا پیش از ازدواج، با غرور فکر میکردید که از پسِ خیلی کارها برمیآیید یا خیلی از کارها را به خوبی بلدید، اما بعد از ازدواج وقتی در موقعیتش قرار گرفتید، پی ببرید که به این سادهگیها هم نیست؛ یا برعکس شاید اصلاً فکر نمیکردید که بتوانید از پسِ بسیاری از کارهایی بربیایید، که ازدواج شما را در موقعیت انجام آن قرار داد.
با ازدواج نصف دینمان را خریدهایم!
ازدواج علاوه بر اینکه اطاعت از امر خداوند است، به واسطۀ همین که مأمنی برای برآورده کردنِ نیازهای ماست، ما را از ارتکاب به گناه باز میدارد. چه بخواهیم و چه نخواهیم، ما در جامعه در معرض شرایط مختلف آلودهگی به گناه قرار داریم که شاید تقوا و ترس از گناه نتواند پاسخگوی اینهمه نیاز باشد. اینجاست که برآورده کردنِ نیازها از طریق ازدواج، ما را در برابر ایندست گناهان بیمه میکند.
ازدواج باعث رشد ما میشود
پس از ازدواج مسوولیتهای ما بیشتر میشود، انتظارات خودمان از خودمان و دیگران از ما بیشتر میشود و تلاش بیشتری میکنیم. همین باعث میشود رشد کنیم و استعدادهایمان در خیلی از زمینهها شکوفا شود.
با ازدواج از همه مستقل میشویم و نقشهای جدید همسر بودن، عروس یا داماد بودن، پدرشدن یا مادرشدن و… باعث میشود ما در موقعیتهای گوناگون و بیشماری قرار بگیریم و تجربههای زیادی بهدست بیاوریم. نقشهایی که بدون ازدواج هرگز تجربه نخواهیم کرد. تجربۀ پدر یا مادرشدن، یکی از تجربههای عمیق زندهگی است که ازدواج آن را به ما هدیه میکند و از طریق آن وارد دنیایی جدید و پر از تازهگی میشویم. به این صورت، به تدریج شخصیتِ ما وسیعتر و کاملتر میشود.
ازدواج از ما محافظت میکند
شاید در فیلمها دیده باشید که گاهی زنان به یک ازدواج ناسالمْ پایدار و وفادار میمانند تا «فقط سایۀ کسی بالای سرشان باشد». به نظر ناعادلانه میآید، اما واقعاً ازدواج میتواند برای ما چنین نقشی داشته باشد.
ازدواج به ما حمایت میدهد. این حمایت میتواند عاطفی باشد، یا اقتصادی، اجتماعی، جسمانی، معنوی، مذهبی و خیلی موارد دیگر.
ازدواج علاوه بر آنچه گفته شد، مزایای بسیارِ دیگری هم دارد که در اینجا ذکر نگردید. اما اگر بخواهیم همۀ آنها را در یک کلام جمع نماییم، این میشود که در کل، «ازدواج حالمان را خوب میکند.» پس اگر هنوز ازدواج نکردهاید، همین حالا آستینها را بالا بزنید!
Comments are closed.