احمد مسعود: طالبان به هیچ تعهد خود به غیرقرارداد خود با آمریکا عمل نکردهاند.
گزارشگر:چهار شنبه 4 حوت 1395 - ۰۳ حوت ۱۳۹۵
در سال ۱۹۴۸ محمدعلی جناح بنیانگذار پاکستان و نخستین فرماندارِ این کشور در شهر داکه، زبان اردو را تنها زبان رسمی کشورِ نوتشکیلِ پاکستان اعلان کرد. محصلینِ بنگالی با فریاد “نه… نه!، پس بنگالی چه میشود؟”، نسبت به این قضیه واکنشِ خشمآلودی نشان دادند. در فبروری سال ۱۹۵۲ که خواجه نظامالدین جانشینِ جناح، بر رسمیت زبان اردو تأکید کرد و از زبان بنگالی سخن نگفت، محصلانِ بنگالی به خیابانهای داکه ریختند و باز فریاد “نه!” سر دادند. اما اینبار پولیس به رویِ محصلان آتش گشود و خونِ اولین قربانیانِ زبان مادری، خیابانِ داکه را سرخ کرد. هرچند دولت پاکستان چهار سال بعد(۱۹۵۶) رسمیت زبان بنگالی را در پاکستان شرقی پذیرفت، اما خون محصلان بنگالی، جدایی پاکستان شرقی یا بنگال را اجتنابناپذیر ساخته بود.
بنگالیها پس از تشکیل کشور مستقل بنگلهدیش، از سازمان ملل متحد خواستند که روزی را “روز جهانی زبان مادری” بنامد. این پیشنهاد پذیرفته شد و روز بیستویکم فبروری از سوی ملل متحد و سازمان میراث فرهنگی وابستۀ آن یونسکو، روز زبان مادری نام یافت. این روز را بسیاری از گویندهگانِ زبانهای مختلف به عنوان روز زبان مادری، بزرگداشت میکنند و بر سرِ حفظ و انکشاف زبان مادری، به بحث و گفتوگو مینشینند.
کانون تاجیکان و فارسیزبانانِ مقیم بریتانیا این روز را طی همایشی در شهر لندن تجلیل کردند و بر سرِ دیروز و امروزِ زبان فارسی یا دری در افغانستان سخن گفتند. من (نگارنده) یکی از سخنرانانِ این همایش بودم که نگاه کوتاه و اجمالییی بر چالشهای زبان فارسی دری در افغانستان داشتم که اینک فشردۀ آن بحث را تقدیم خوانندهگان میکنم:
«زبان فارسی و یا بهصورتِ رسمی و دولتی، زبان دری در افغانستان با این چهار ویژهگی، اهمیت و اعتبار مییابد:
۱- یکی از ده زبان باستانی دنیـا است؛
۲- دومین زبان مهم و بااعتبار در جهان اسلام و در فرهنگ و تمدن تاریخی اسلام است؛
۳- زبان فارسی یا دری در افغانستان، زبان فراقومی، زبان مشترکِ تمام اقوام، زبان تفاهم و وحدت ملی است؛
۴- زبان فارسی در افغانستان، میراث مشترکِ تمام اقوام افغانستان اعم از تاجیکها، پشتونها، ازبِکها، هزارهها، بلوچها و غیره است. در انکشاف و گسترش زبان فارسی طی هزارۀ دوران اسلامی، تمام اقوام افغانستان و اقوام حوزۀ بزرگِ تمدنی این زبان از آسیای صغیر تا آسیای جنوبی و از آسیای مرکزی تا سواحل بحیرۀ کسپین و بینالنهرین در خاورمیانه، و تمام سلاطین و زمامدارانِ این اقوام نقش داشته اند. در انکشاف و گسترش زبان فارسی حتا بیشتر از تاجیکها، ازبکها، ترکها و پشتونهای حکومتگر در جغرافیای افغانستانِ امروز و شبهقارۀ هند نقش ایفا کردند. شمار کثیری از شاعران، نویسندهگان، عالمان و فاضلان عرصۀ ادب، فرهنگ و عرفان اسلامی معروفِ زبان فارسی از این اقوام هستند. بنابرین، زبان فارسی به عنوان زبان مشترک، افتخار مشترک و میراث مشترک تاجیکها، پشتونها، هزارهها، ازبکها، ترکمنها، بلوچها و همۀ اقوام افغانستان است.
این ویژهگیها باید عامل و انگیزۀ جمعیِ جامعه و دولت افغانستان در تقویت زبان فارسی میشد؛ اما سوگمندانه برعکس، زبان فارسی در یک سدۀ اخیر با چالشهای سیاسیِ ناشی از سیاستِ نامهربانانه، تبعیضآمیز و غرضآلودِ دولتها و برخی زمامدارانِ افغانستان به گونۀ پیوسته و سیستماتیک روبهرو گردید:
محمود طرزی و نخستین چالش سیاسی زبان فارسی
چالش سیاسی زبان فارسی در افغانستان از زمانی آغاز شد که محمود طرزی (۱۹۳۳ ـ ۱۸۶۵م) مدیر جریدۀ سراجالاخبار در سلطنت امیر حبیبالله و وزیر خارجه در سلطنت امانالله خان، زبان فارسی را در افغانستان، زبانِ عاریتی و یادگار حکومت ایران در سلطنت احمدشاه درانی خواند و در سراج الاخبار نوشت: «ما را ملت افغان، و خاک پاک وطن عزیزِ ما را افغانستان میگویند. چنانچه عادات، اطوار، اخلاقِ مخصوص داریم؛ زبان مخصوصی را نیز مالک میباشیم که آن زبان را “زبان افغانی(پشتو)” میگویند».
مسلماً نظریات و اظهاراتِ طرزی در مورد زبان فارسی در افغانستان نادرست، غیرعلمی و دور از واقعیتهای تاریخی این زبان بود. برخلاف دیدگاه طرزی، زبان فارسی دری از این سرزمین و از خراسان عصر اسلامی و جغرافیای افغانستان به سوی کشور فارس و ایرانِ امروز رفت و سلاطین مختلف این سرزمین در عهد خراسان اسلامی از امرای طاهری و صفاری تا سلاطین سامانی و شاهان غزنوی، غوری، تیموری، خوارزمشاهی، سلجوقی، شیبانی، لودی، سوری، بابری و درانی از تخارستان و بلخ و از غزنه و هرات به سوی مغرب و مشرق تا مرزهای چین و دهلی و بنگال در شبهقارۀ هند، زبان فارسی را گسترش دادند. اما محمود طرزی با این برداشت و دیدگاهِ اشتباه و غرضآلود، بذر سوءظن و بیمهری را در برابر زبان فارسی در ذهنیت و افکار سیاستمداران نظام حاکم سیاسی افغانستان کاشت و این زبان تاریخی و تمدنیِ همهگانی سرزمینِ ما را در معرض چالشهای سیاسی، سیاستِ حاکم قرار داد.
صدراعظم سردار محمدهاشم خان و زبان فارسی
پس از طرزی و دوران سلطنت امانالله خان، در سالهای سلطنت محمدظاهرشاه بهخصوص در صدارت سردار هاشم خان، با زبان فارسی برخورد سیاسی شد. در ۱۲ حوت ۱۳۱۵ خورشیدی (سوم مارچ ۱۹۳۷) از نام صدارت، فرمان تعلیم و آموزش در معارف سراسر افغانستان به زبان افغانی یا پشتو صادر گردید. پس از فرمان متذکره که سردار محمدنعیم به وزارت معارف رسید، زبان پشتو به گونۀ اجباری به جای زبان فارسی در سراسر افغانستان، زبان تدریس و آموزش تمام مکاتب و مؤسساتِ تعلیمی قرار گرفت و انجمن ادبی در وزارت معارف به “پشتو تولنه” یا افغان اکادمی مسما شد. سپس معضل واحد بودنِ اجباری زبان تدریس و آموزش در معارف افغانستان پس از پایان صدارت سردار محمدهاشم و آغاز صدارت سردار شاه محمود در سال ۱۹۴۶ میلادی (۱۳۲۵) برطرف شد، اما سیاست سردار هاشم خان و نعیم خان در برابر زبان فارسی، دامنۀ تنش و تفرقۀ اجتماعی بر سر زبان را عمیق ساخت.
قانون اساسی ۱۳۴۳ و چالش زبان فارسی
در قانون اساسی سال ۱۳۴۳(۱۹۶۴) دورۀ سلطنت محمدظاهرشاه که در ۱۱ فصل و ۱۲۸ ماده به تصویب رسید، نام زبان فارسی به «دری» تغییر یافت. هرچند در مادۀ سوم قانون اساسی مذکور، دو زبان رسمی دری و پشتو مورد تأیید و تصویب قرار گرفت، اما در فصل سوم زیر عنوان “حقوق و وظایف اساسی مردم در مورد زبانهای افغانستان”، تنها زبان پشتو به عنوان یگانه زبان ملی معرفی شد. سپس در مادۀ ۳۵ قانون اساسی نوشته شد که: «دولت موظف است پروگرام موثری برای انکشاف و تقویۀ زبان ملی پشتو، وضع و تطبیق کند».
تغییر نام زبان فارسی به زبان دری در قانون اساسی ۱۳۴۳ و معرفی زبان پشتو به عنوان یگانه زبان ملی افغانستان و سپس تمایز و تبعیض در تقویت دو زبان دری و پشتو، نخستن چالش مهم در برابر زبان فارسی بود که بهصورت رسمی و قانونی، سیاست و خطمشی دولت سلطنتی افغانستان را تشکیل میداد. این تغییر نام، نه ریشه در ذهنیت و تلقی افکار عمومی داشت و نه مبتنی بر علم زبانشناسی و واقعیتهای تاریخی این زبان بود. بلکه یک عمل عمدیِ سیاسی برای تضعیف زبان فارسی و ایجاد هویت جداگانۀ زبانی – تاریخی برای زبان فارسی در افغانستان بود تا ریشهها و رابطههای زبان دری با گذشتۀ این زبان، به عنوان میراث تمدنی که با نام فارسی شناخته میشد، قطع شود و زبان دری در افغانستان به عنوان یک زبان دیگر و غیر از فارسی معرفی شود.
بیاعتنایی و عدم مسوولیت دولت در برابر زبان فارسی
زبان فارسی یا زبان دری در قانون اساسی ۱۳۴۳ یکی از دو زبان رسمی معرفی شد، اما دولت هیچگونه برنامه و استراتژی را برای تقویت و انکشاف دری، حتا مطرح نکرد. در حالی که زبان یک پدیدۀ پویا شمرده میشود و باید با تغیر و پیشرفتهای چشمگیر اجتماعی و فرهنگی دنیای امروز، متحول شود و در مسیر انکشاف و تقویت قرار بگیرد. تمام کشورهای دنیا دارای انجمنها و ادارههای ویژۀ دولتی و ملی در جهت انکشاف و تقویت زبانهای رسمی خود هستند؛ اما شاید افغانستان یگانه کشوری محسوب شود که با داشتن دو زبان رسمی، تنها یک زبان آن در بسیاری از سالهای قرن بیستم از امتیاز انجمن رسمی انکشاف زبان برخوردار بوده و زبان فارسی یا دری در محرومیت از چنین نهاد دولتی و رسمی بهسر میبرد. برخی از زمامداران افغانستان در نیم سدۀ اخیر در رویکردِ معطوف به این برداشت و دیدگاه نادرست که تضعیف زبان فارسی به تقویت زبان پشتو میانجامد، سیاست فارسیستیزی در پیش گرفتند. این سیاست به نوعی از تنش و بیاعتمادی اجتماعی در جامعه و بهخصوص میان اهل سیاست و نخبگان باسواد و تحصیلیافتۀ قومی و زبانی دامن زد. گفتوگوهای پُرتنش در پارلمان دوران سلطنتی و گاهی در محیط تعلیم و تحصیل بر سرِ زبان فارسی و پشتو ناشی از این سیاستِ رسمی و دولتی بود. تبعات دیگرِ سیاستِ بیاعتنایی در برابر فارسی یا دری به عنوان زبان رسمی و سیاستهای فارسیستیزانۀ زمامداران، حتا به گسترش زبان پشتو در کشور صدمه رساند. در حالی که دولت میتوانست با سیاست متوازن و عادلانه در جهت انکشاف و تقویتِ دو زبان رسمی پشتو و فارسی، بستر مساعدی را برای تعمیم زبان پشتو و یادگیری این زبان هموار کند. جلوگیری از حضور زبان فارسی در نمادهای ملی و دولتی
دولتهای افغانستان بهخصوص برخی از زمامداران و چهرههای مقتدرِ حاکمیتها با سیاستِ فارسیستیزی، تدریجاً فارسیستیزیِ خود را در طرد زبان فارسی یا دری به عنوان زبان رسمی افغانستان از نمادهای ملی و دولتی به نمایش گذاشتند: در سرود ملی، بانکنوت، اسناد رسمی دولتی چون تذکره یا شناسنامۀ تابعیت، گذرنامه، اسناد ملکیتها، رتبههای نظامی برای ارتش، القاب علمی برای استادان دانشگاه و غیره. این، یک تبعیض آشکار، غیرعادلانه و غیرقابل توجیه در مورد زبان فارسی دری، زبان مشترکِ تمام اقوام و جوامع قومی افغانستان است که دولت پساطالبان با شدت بیشتر از گذشته به این تبعیض ادامه می دهد.
چالشهای خارجی
زبان فارسی تنها با چالش سیاسیِ داخلی روبهرو نیست؛ چالش سیاسیِ خارجی در برابر زبان فارسی در افغانستان پیوسته یکی از چالشها در سدههای اخیر است. نقش روسها و انگلیسها در تضعیف زبان فارسی بهصورت کل در منطقه طی سدههای ۱۹ و ۲۰ موضوع ناآشکار و پوشیده محسوب نمیشود. آنها مانند دو تیغۀ یک قیچی، زبان فارسی را در آسیای میانه، شبهقارۀ هند و جنوب آسیا قطع کردند. امروز نیز که تمام رسانههای غربی به زبان فارسی در تلویزیون و رادیو برنامه پخش میکنند، از صدای امریکا تا صدای آلمان، صدای روسیه، رادیوی آزادی و حتا بی بی سی، سیاست جدایی زبان فارسی را با دو نام فارسی و دری تعقیب میکنند و میکوشند این جدایی و تفاوت را در یک زبان واحد به نام سه زبان جداگانه معرفی و ثبیت کنند. نقش سیاسیِ ایران و سیاست دولتی و رسمی آن برخلاف تصور و بهصورت باور نکردنی، در جهت تضعیف زبان فارسی در افغانستان قابل مطالعه و بررسی است. ایران نه تنها به عنوان یک کشور قدرتمند و ثروتمند منطقه و همسایه برخلاف کشورهایی چون ترکیه و عربستان که برای تقویت زبان ترکی و عربی با تمام توان و ظرفیت تلاش میکنند، یک دالر را در جهت تقویت زبان فارسی در افغانستان هزینه نکرد، بلکه برعکس در موضع رسمی و سیاسیِ خود موجب تضعیف و تخریب زبان فارسی در افغانستان شد. ایران با سیاست انحصارطلبی در زبان فارسی و در نقش برادر بزرگِ غاصب در صددِ آن شد تا زبان فارسی را به عنوان یک زبان بزرگِ تمدنی منحصر به جغرافیای سیاسی ایران بسازد و تمام مفاخر تاریخی این زبان و حوزۀ تمدنی آن را به خود اختصاص دهد. امروز این انحصارطلبیِ نامنصفانه به گونهیی است که ایرانیها مولوی جلالالدین محمد بلخی را با تمام مشاهیر علوم و ادب زبان فارسی که در جغرافیای افغانستان متولد شدهاند، ایرانی میدانند و آنها را در سازمان فرهنگی یونسکو به نام خود ثبت میکنند.
چالشهای علمی و فنی
افزون بر چالش سیاسی، زبان فارسی در افغانستان با چالشهای علمی و فنی نیز مواجه است. البته بخشی از این چالش از چالش سیاسی ریشه میگیرد، اما بخشِ دیگر ریشه در مشکلات علمی و فنیِ این زبان دارد که بهصورت فزاینده بالا میرود. چالشهایی همچون: شیوۀ ناقص و نادرست در تدریس و یادگیری زبان فارسی به عنوان زبان تعلیم و آموزش در دوران ابتدایی و ثانوی مکتب(مدرسه) و حتا دورۀ تحصیلات عالی، سطح پایین دانش و آگاهی عمومی و حتا اهل سواد و تحصیلیافتگان جامعه در مورد زبان فارسی، تنوع در لهجههای زبان فارسی و تفاوت میان زبان گفتاری و عامیانه با زبان نوشتاری و ادبی، نفوذ واژههای بیگانه و خارجی بهخصوص زبان انگلیسی در زبان فارسی و فارسیزبانان مکتب و دانشگاه خوانده، ناهمگونیهای املایی و مشکلات دستوری و غیره.
Comments are closed.