گزارشگر:مجاهد اندرابی/ شنبه 18 قوس 1396 - ۱۷ قوس ۱۳۹۶
وقتی هواپیما به زمین نزدیک میشد، نمیشد زبیاییهای شهر باکو را که از پنجرهها نمایان بود، تماشا نکرد. تن سیاه رنگ شب، قدرت چراغها را به خود فرو برده بود و ستونهای نحیف نور، در امتدا نقشۀ شهر، تصویر زیبایی در لایههای امواج دریای خزر، باکو را از آنچه که در موردش خوانده و شنیده بودم، زبیاتر جلوه میداد.
وقتی به هوتل رسیدیم، ساعت نزدیکِ دوازده شب بود. مردی استخوانی با قامتِ بلند و هیکل قوی که مخصوصِ ترکان آذری است، با خوشرویی و ادایِ جوانمردانه از ما در هوتل پذیرایی کرد. او با بهکارگیری واژههای فارسی با لهجۀ شکسته میخواست حس خستهگی و بیگانهگی را از ما دور کند، اما متأسفانه به زبانِ فارسی مسلط نبود و برای تفاهمِ بیشتر ترجیح میداد انگلیسی صحبت کند.
فردای آن روز، راهی مکانی شدیم که قرار بود نشست قلب آسیا آنجا برگزار شود. جادهها را پیمودیم و از ساختمانهای قدیمی شهرِ باکو که بیشتر به سبک معماری روسی ساخته شدهاند، عبور کردیم و به هوتل مجلل «فوریمونت باکو» رسیدیم.
برخلاف افغانستان هیچ جادهیی بند نبود، نیروهای امنیتی هم در شهر و جادههای نزدیک به هوتل به چشم نمیخوردند. با یک بازرسی عادی امنیتی، وارد هوتل شدیم. این درحالی بود که نمایندههای ۱۴ کشور عضو، ۱۷ پشتیبان و ۱۴ سازمان و کشور ناظر که برای اشتراک در نشست قلب آسیا آمده بودند، در همین هوتل و مهمانخانههای اطرافِ آن جاگزین شده بودند.
در این جریان، وقتی تجربههایم از افغانستان را مرور میکردم، به مشکل میشد باور کرد که چنین نشستی به این بزرگی و مهمانهای ارشد، با این تدابیر سادۀ امنیتی برگزار شود. اما این برخاسته از بطنِ تحولاتیست که در جوامع پیشترفته در مسیر مثبت بهوجود آمده است. با این همه سادهانگاری، اما وقتی چکشی از وسایل گروه هنرمندان افغانستان به دستِ نیروهای امنیتی آذربایجان افتاد، با سختگیری تمام به جستوجو و بررسی پرداختند. در پایان محفل، زمانی که هوتل را ترک می کردیم، نمایندۀ وزارت خارجه که مسوولیت تنظیم رسانهها را داشت، هنوز برای به دست آوردن این چکش و فراهم کردنِ قناعت نظامیان آذری، سرگردان بود. روز آخر که به طرف فرودگاه حرکت میکردیم، همه در لابی هوتل جمع بودیم که کارمندان وزارت خارجه بدون هیچ توضیحی، چکش را آورده و تسلیم کردند، همه خندیدیم!
………
شبی که فردای آن، نشست قلب آسیا آغاز میشد، بحث نشست قندهار و اجازه ندادن به هواپیمای عطامحمد نور، ظاهراً دردسری برای هیأت افغانستان و به ویژه رییسجمهور و صلاحالدین ربانی شده بود. بالا گرفتن این بحث، ظاهراً تصویر ناهنجاری از وضعیت سیاسی افغانستان به رخِ اشتراک کنندهها میکشید و این موضوع، ریییس جمهور و هیأت همراهش را که در نشست قلب آسیا با پیام همگرایی منطقهیی و جلب توجه کشورهای منطقه به رهبری افغانستان در خط نخست جنگ اشتراک کرده بودند، در موقعیتِ نامناسب قرار میداد؛ اما انعکاس این موضوع در رسانهها و شبکههای اجتماعی افغانستان، خیلی مبالغهآمیز بود. بسیاری کاربران نوشته بودند که حتا رییس جمهور غنی تقسیم اوقاتِ دیدارهایش را ناتمام گذاشته و به عجله سوی کابل حرکت کرده است.
در حاشیۀ این نشست، رییس جمهور آذربایجان مهمانی شانداری به هیأت افغانستان و رییس جمهور غنی در نظر گرفته بود. وقتی در جریان این مهمانی، نبشتههای برخی کاربران را در فیسبوک مرور میکردم، چشمم به نبشتههایی افتاد که گفته بودند، رییس جمهور مهمانی رییس جمهوری آذربایجان را لغو کرده و به سوی کابل حرکت کرده است.
حسِ ناخوشایندی داشتم و ناراحت از اینکه چرا کاربران رسانههای اجتماعی در افغانستان آلودۀ شایعهپراکنی شدهاند و در مورد آنچه مینویسند، دقت نمیکنند. این مهمانی در پایان مراسمِ امضای پنج قرارداد همکاری میان کابل و باکو، در کاخ» زوگلبا» در حومۀ شهر باکو برگزار شده بود. افزون بر من، خبرنگاران بیبیسی، هشت صبح و تیم خبری ریاست جمهوری نیز برای پوشش خبری امضای این قراردادها، حضور داشتند. هیأت حکومت افغانستان پس از صرف این مهمانی، مستقیم به میدان هوایی رفتند و به طرف کابل پرواز نمودند. بعدتر دریافتم که رییس جمهور دو ساعت پیشتر از جدول تعیین شدۀ سفرش، به طرف کابل حرکت کرده بود و این دو ساعت تنها برای برگشت به هوتل و رفع خستهگی در نظر گرفته شده بود و کدام برنامۀ ملاقات در آن وجود نداشته است.
۱ دسمبر؛ برگزاری نشست
رییسجمهور غنی که سومین سخنران نشست قلب آسیا بود، پیامی توام با همگرایی و هشـدار داشت. او به ویژهگیهای جایگاه افغانستان در منطقه اشاره کرد و با استناد به اشعار علامه اقبال لاهوری، گفتههای توین بی تاریخنگار بریتانیایی و فردریک استار، تحلیلگری امریکایی، تأکید کرد که «ما در حقیقت چهارراه تمدنها و فرهنگها بودیم.»
رییسجمهور با یادآوری از حادثۀ ۳۱ می در چهـارراهی زنبق کابل، خطاب به اشتراککنندههای نشست گفت که همه به صورتِ جمعی مورد حمله قرار گرفتیم. او تأکید کرد: «اگر دلاوری و قربانی سیزده پولیس افغان نمیبود، این (رویداد) در کتاب ریکارد گینس به عنوان بدترین رنج جامعۀ بینالمللی درج میشد. این حمله، حمله بالای تمامی نورمهای متمدن دیپلوماسی بود. ما دارای یک تاریخ عظیم استیم – هزاران سال تاریخ – که در آن سفیران همیشه مصون بوده اند، اما (با این حمله) نقض شد».
حکومت افغانستان در این نشست تلاش کرد که توجه اشتراککنندهها را به خطرهای جدی شبکههای جرمی و قاچاقچیان مواد مخدر نیز جلب کند. رییس جمهور غنی از سازمان ملل متحد خواست تا گزارشی را در مورد درصدی چاقاق مواد مخدر از طریق ترانزیت منطقه و کشورهای مصرفکننده نیز تهیه کند. این درحالی بود که بر مبنـای راهبرد تازۀ امریکا، برای نخستین بار نیروهای امریکایی در مشارکت با نیروهای امنیـتی افغانستان، عملیاتهای جدی را بر مرکزهای تولید و قاچاق مواد مخدر در بخشهایی از هلمند آغاز کرده بودند و این نشان میداد که بحث قاچاق و تولید مواد مخدر اینبار نسبت به نشستهای پشین قلب آسیا، بیشتر مورد توجه است.
چالش و امیـد
اعلام راهبرد امریکا تأثیر جدی بر نشست قلب آسیا گذاشته بود. این جدیت را میشد از چانهزنیها و بحثهای دوامدار و پشت درهای بستۀ مقامهای ارشد یا «سام» که یک روز پیش از نشست اصلی یعنی در۳۰ نومبر برگزارشده بود، بیشتر فهیمد. اشتراککنندهها که در سطح معاونان وزارتهای خارجه بودند، از ساعت ۹ صبح تا ۸ شب تنها روی اعلامیۀ نشست قلب آسیا چانهزنی کردند. در کنار این، شکست داعش در سوریه و عراق نیز تحولی دیگر بود که کشورهای رقیب عضو نشست قلب آسیا را حساس ساخته بود. وقتی نمایندههای ایران و عربستان سعودی به سخنرانی پرداختند، اختلاف نظر در گفتههایشان در این مورد به وضوح وجود داشت، همین طور در گفتههای نمایندههای هند و پاکستان.
افغانستان، هند، پاکستان، چین، روسیه، ترکیه، تاجیکستان، آذربایجان، ایران، امارات، ترکمنستان، قزاقستان، قرغزستان و عربستان سعودی از اعضای اصلی قلب آسیا یا پروسۀ استانبول اند. همکاریهای منطقهیی، تجارت، ترانزیت و مبارزه با هراسافگنی، مواد مخدر، رسیدهگی به رویداد های طبیـعی، همکاریهای سیاسی و اعتمادسازی از اهدافِ این نشست گفته شده است، اما با توجه به ترکیب اعضای آن، بعضاً این کشورها در مواردی دارای منافع متضاد استند که نتایج این نشست را به چالش میکشید. شاید به همین دلیل کارشناسان، بیشتر نگاه منفی به نتایج پروسۀ استانبول دارند.
پروسۀ استانبول یا نشست قلب آسیا، هفت سال پیش به ابتکار افغانستان و حمایتِ ترکیه ایجاد شد. نفس ایجاد این روند، برای افغانستان، یک امتیاز است که میتواند جایگاه خود را در راستای همگرایی منطقهیی و از همه مهمتر اعتمادسازی تثبیت کند. موقعیت جغرافیایی افغانستان، به صورت طبیعی، زمینه را برای این موفقیت هموار کرده است. تلاشهای حکومت وحدت ملی، برای امضای توافقنامۀ تاپی، کاسا یکهزار، راه ابریشم و چابهار، تا حدی نشانههای نخستین تعاملاتِ منطقهیی را به وجود آورده است، اما این کارها به تنهایی نمیتواند این روند را به موفقیت برساند. روحیۀ متضاد حاکم در منطقه در پرتو رقابتهای جهان عرب با ایران، سایۀ تنشهای روسیه و امریکا در تعاملات اقتصادی و سیاسی آسیای مرکزی و خصومت دیرینۀ هند و پاکستان، همه ایجاب میکنند که افغانستان، ابتکار عملِ بیشتر به خرچ دهد و ظرفیتهای سیاسی و مدیریتیِ خود را برای به ثمر رساندنِ نتایج این نشستها در تعامل با اعضای نشست قلب آسیا بلند ببرد. در غیر آن، این ترس وجود دارد که روند قلب آسیا به یک مسیرِ ناباورانه سوق داده شود و نتایج نامطلوب را بر جایگاه افغانستان در منطقه تحمیل کند.
با همۀ این موارد، دیالوگ و گفتوگوهای رو در رو آنهم سالی یکبار میانِ این کشورها، به مثابۀ یک نقطۀ امید در میان انبوه ناباوریها وجود دارد که میشود روزی حلِ چالشهای منطقهیی را کلیـد بزند.
Comments are closed.