احمد مسعود: طالبان به هیچ تعهد خود به غیرقرارداد خود با آمریکا عمل نکردهاند.
گزارشگر:کمالالدین حـامد/ دو شنبه 14 جوزا 1397 - ۱۳ جوزا ۱۳۹۷
بخش دوازدهـم/
و) انسـان جدید
انسان جدید از حضرت نوح آغاز گردیده است (حداقل در شرق میانه). در این مرحله، انسان از طریق یک “زبان” (گویش) بسیط تبادل اطلاعات و افکار مینمود. در این مرحله هنوز رابطۀ مردم با پروردگار از طریق فرشتهها (ملائکه) تأمین میشد؛ آنجا که قرآن کریم میفرماید “کذبت قوم نوح المرسلین” یعنی قوم نوح فرستادهگان را تکذیب کردند. بنابرآن، حضرت نوح آغازگر سلسلۀ رابطۀ انسان با خدا از طریق انسانها (پیامبران) میباشد. تا اینکه انبیای بعدی دعوتشان برای مردم در اعصار بعد، یک امرِ معمول تلقی گردید؛ درحالیکه پیامبری (رسالت) نوح به عنوان یک انسان برای قومِ او تعجببرانگیز بود.
این انکشاف همینطور در حوزۀ فرستادن پیامبران ادامه مییابد تا اینکه به “موسی” و “مسیح” میرسد که صرف معجزۀ هر دو خارج نبوت ایشان بوده است و در حوزههای دیگر (تعالیم اخلاقی و ایمان) بر اصول انسانی و قابل پذیرش به صورت عادی دعوت مینمودهاند و سلسلۀ انبیاء مبتنی بر این روند رو به انکشاف به پیامبر اسلام خاتمه مییابد که “معجزه”یِ او نیز خارج نبوت ایشان قرار ندارد و در ضمنِ پیام نبوت و رسالت ایشان (قرآن کریم) قرار دارد. به این صورت، معرفت تقلیدی و مباشر بشریت به پایان میرسد و معرفت عقلانی و فکری غلبه مییابد. بدین لحاظ پیامبر اسلام در پایان خط تکامل “رابطۀ انسان و خدا” قرار دارد و این رابطه دیگر انکشاف و تکامل نمییابد، بلکه “توسعه“ میپذیرد که با توجه به آن میتوان یقین کرد “سلسلۀ انبیاء پایان یافته و قرائت عقلانی “رسالت” و “نبوت” در قالب “تأویل” و “اجتهاد” تازه آغاز یافته است و تنها قرآن کریم پذیرای این تأویل و اجتهاد میباشد نه “انجیل”، “تورات” و “دیگران” (چون در میانۀ روند انکشاف رابطۀ خدا و انسان بودهاند، نه در پایان آن).
فصل سـوم
تیوری “معرفت” در قرآن کریم
قرآن کریم خط معرفت انسانی را به دو شکل ترسیم کرده است: یک، خط تشریع و اخلاق که میان مردم و خداوند متعال کشیده شده و آن را “خط رسالت” گویند. دو، خط تقدم معرفت انسانی به طبیعت، که آن را “خط نبوت” گویند. معرفت انسانی نسبت به خط اول به عنوان “عقل اجتماعی” شناخته میشود و نسبت به خط دوم “عقل عملی” گفته میشود.
الف. جدل اضداد در شناخت (کلیـد معرفت)
قرآن کریم از “جدل اضداد” در ظاهر طبیعت به “آیات الله” تعبیر کرده و در آیات مختلف خود، پیدایش آسمانها و زمین و آنچه در آنها است را به عنوان “آیات الله” معرفی نموده است.
دستهبندی این “جدل” نشان میدهد که قرآن کریم آن را در سه طبقه ردیف نموده است: طبقۀ اول، معرفی ظواهر طبیعت در وجود مادی آن و به صورت کل، به عنوان “آیات خدا” که این طبقه کلید شناخت برای همه و از ارکان ایمان به خداوند متعال به شمار میرود و به همین دلیل به دنبال آن معمولاً میآید “لقوم یؤمنون”. طبقۀ دوم معرفی ظواهر حیات عضوی است به عنوان کلید معرفت برای انسان و برای درکِ این طبقه دقتِ بیشتری در کار است و درک آن میتواند کلیدی برای معرفت یقینی (إیقان) باشد و شناخت و درک جدل اضداد چون “خلق”، “بث” و “حیات و موت” در این طبقه جا میگیرد و در قرآن کریم معمولاً به دنبال این موضوع فرموده است “لقوم یوقنون”. طبقۀ سوم معرفی ظواهر طبیعت غیرعضوی را شامل میگردد که میتوان از آن به تبادل شب و روز و حرکت باران و باد نام برد. استفاده از این کلید، نیازمند مبحث عقلی و ترتیب مقدمات و نتایج عقلی و فکری میباشد که به صورت کُل در پایان آن جملۀ «لقوم یعقلون» آمده است.
هر سه طبقۀ متذکره را میتوان کلیدی در جهت شناخت دانست، مشروط بر اینکه این ظواهر خود مورد تحقیق و شناخت علمی و تجربی قرار گیرد. قرآن کریم طرق شناخت این ظواهر را در آیات مختلف به این صورت دستهبندی نموده است:
یک: شناخت موقعیت شی، که بر اثر آن مفهوم نسبیت و دینامیسم وجود درک میگردد و قرآن کریم در آیت ۷۵ سورۀ نمل به آن اشاره نموده است.
دو: شناخت بعد شی، که نشاندهندۀ مفهوم “مقارنه” میان عناصر و اشیا میباشد و در آیت ۶ سورۀ هود یاد شده است.
سه: شناخت حرکت جسم، که شامل حرکاتِ مختلفی چون حرکت میکانیکی، حرارتی و عضوی میباشد و در آیت ۵۹ سورۀ انعام یاد گردیده است.
چهار: کتلۀ جسم، که شامل «وزن» میباشد و کوچکترین کتله «ذره» معرفی شده و در آیت ۳ سبا یاد شده است.
پنج: ترکیب جسم، که نشاندهندۀ عناصر موجود در مرکب میباشد و در آیت ۵۹ سورۀ انعام یاد گردیده است.
به این صورت، تمام ظواهر طبیعت به شکل علمی و منطقی، کلیدی برای شناخت و وسیلهیی برای معرفت انسانی معرفی شده است. سادهترین تعبیر از ظواهر موجود تعبیر شکلی است که قابل درک برای همه باشد. تصاویر موجود در مغارههای باستانی نمایانگر این تعبیر در اعصار قدیم است. مرحلۀ دوم، تعبیر به صورت لغوی میباشد که از آغاز لغت چه به صورت بسیط (عصر آدم) و چه به صورت زبانی (از عصر نوح به بعد) این تعبیر توسعه یافته است. قرآن کریم با معرفی آدم به عنوان “تعلیم یافتۀ تمام اسماء” آغازگر این تعبیر را معرفی میکند و مرحلۀ مدرن تعبیر، همان تعبیر عددی یا کمی میباشد که در این اواخر و با استفاده از اعداد ریاضی نمود یافته است، ولی قرآن کریم شناخت ظواهر موجود را با استفاده از این روش نیز مورد بحث قرار داده است.
تأکید قرآن کریم بر “قدر”، “مقدار”، “عد” و “احصا” از یک طرف و مشمول بودن تمام ظواهر موجود تحت این چارچوب معرفتی از طرف دیگر، نشاندهندۀ تأکید قرآن کریم بر این روش (تعبیر عددی و رمزی) است.
ب. انواع معرفت در قرآن کریم
قرآن کریم به سه نوع معرفت اشاره میکند:
اول، “فوادی”؛ یعنی نتایج حاصل از “حس”. در این نوع معرفت نقش قدرت حس شنوایی و بینایی برجستهتر است نسبت به دیگران و آیت ۲۴ سورۀ نور به همین نوع معرفت اشاره دارد.
دوم، معرفت خبری؛ اخباری که حاوی موضوعاتِ مهم است و به لحاظ اتصال خود به ما، ویژهگی “تواتر” را داشته باشد، میتواند نوع دیگری از معرفت باشد.
سوم، معرفت نظری؛ معرفتی که منتج از عملیۀ استنتاج جدلی و یا استقرایی باشد. این نوع معرفت اگر چه به لحاظ ماهیت “معرفتشناختی” خود اندکی پایینتر از دوتای اول قرار میگیرد، ولی در کُل در ردیف دو تایِ دیگر اهمیت دارد. با توجه به جایگاه ظواهر طبیعت و چارچوب معرفتیشان میتوانیم اصطلاحات قرآنی چون “زمن”، “وقت”، “نسبیت”، “دوام” و “بقا” را درک کرد که به این صورت حرکت مادی مستمر موجود “دایم” بوده و قرآن از آن به “زمن” یا “دهر” تعبیر کرده است. نسبت تعلق هر بخش آن به حوادث بیرونی، اصطلاح “وقت” و “نسبیت” را بهوجود میآورد، ولی “باقی” آنست که صفت تغییر و استمرار متغیر را حمل نمیکند که میتوان خدا را به این معنی “باقی” گفت و وجود مادی را “دایم”.
Comments are closed.