گزارشگر:عبدالکبیر صالحی/ یک شنبه 2 جدی 1397 - ۰۱ جدی ۱۳۹۷
بخش سوم و پایانی/
ایزوتسو با تمسک به این آیت و آیاتی دیگر به همین مضمون، خاطرنشان میسازد که وجود خدایی به نام «الله» موردِ اعتراف مشرکان عرب بود و به عنوان والاترین مقام در سلسلهمراتبِ خدایان قلمداد میشد. قرآن این نام را از شبکۀ پیوندِ سلسلهمراتبیِ خدایانِ شرک بیرون آورد و در قالب یک سازمانوارۀ مفهومیِ جدید، جایگاه آن را بازتعریف کرد. «الله» در آیینۀ تعریف قرآن، دیگر برترین خدا به صورت نسبی نبود، بل یگانه خدا به صورت مطلق بود. در برایندِ این بازتعریف، نظام ارزشهای کهنِ دینی فرو ریخت و خدایانِ دیگر در برابر «الله»، که نماد خدای حق بود، در وضعیتِ باطل قرار گرفتند و به نامهای خیالی و وهمیِ فاقدِ واقعیت خارجی بدل شدند.
افزون بر بازتعریف مقام «الله»، قرآن از مفاهیمی چون «فرشته» و «جن» نیز تعریفی دوباره ارایه داد. مشرکان عرب از فرشته و جن میترسیدند و از این روی، این موجودات فراطبیعی توسط قبایل مختلف عرب مورد پرستش، ستایش و تقدیس قرار میگرفتند. قرآن این مفاهیم را از پیکرۀ جهانبینیِ شرکی بیرون آورد و در قالب جهانبینیِ جدید اسلامی برای آنها کارکردی کاملاً متفاوت تعریف کرد. بر پایۀ این تعریف، فرشتهگان و جنیان از وضعیت معبود (پرستیده) در جهانبینیِ شرکی به وضعیتِ عابد (پرستنده) در جهانبینی اسلامی نقل مکان کردند و بهسانِ انسانها موظف به پرستش خدای یگانه گردیدند.
نکتۀ درخورِ توجه به باور ایزوتسو این است که در فرایند بازتعریف مفاهیم و واژهگان پیشااسلامی توسط قرآن، معنای اساسی آنها دستخوش تحول و دگردیسی نشد، بل آنچه عملاً دگرگون شد شیوۀ چینش آنها و تغییر جایگاهشان در بستر سازمانوارهیی نوین بود.
ج) معنای اساسی و معنای نسبی
هریک از واژهگانِ کلیدیِ قرآن در نظرگاه ایزوتسو دارای دوگونه معنا میباشند: یکم) معنای اساسی، و دوم) معنای نسبی. معنای اساسی عبارت از معنای اصلیِ یک واژه است که همواره با آن ثابت میماند و حتا اگر آن واژه را از پیکرۀ قرآن بیرون بیاوریم و به صورت منفرد و مستقل از سایر واژهگان قرآن بخوانیم، معنای مذکور از آن جدا نمیشود. اما معنای نسبی عبارت از معنایی است که یک واژه در اثر پیوند با سایر واژهگان و مفاهیم قرآن فراچنگ میآورد و فرآوردۀ سِیاق و سِباق میباشد.
به عنوان نمونه واژۀ «کِتاب» که در قرآن مورد کاربست قرارگرفته است، دارای معنای اساسی و واحدی میباشد و مفهوم سادۀ «نوشته و نامه» را به ذهن تداعی میکند. ولی همین واژه وقتی در پیوند با برخی مفاهیم دیگر از قبیل «الله»، «وحی»، «تنزیل»، «نبی» و «اهل» به کار میرود، از عنصر معناشناختی تازهیی برخوردار میگردد و به مفهومی قدسی و بس مهم تبدیل میشود. نمونۀ دیگری که ایزوتسو در این زمینه مطرح میکند، واژۀ «یَوم» است. معنای اساسیِ این واژه «روز» میباشد، ولی همین واژه در سازمانوارۀ مفهومیِ قرآن با مفاهیمی چون «قیامت»، «بعث»، «دین»، «حساب» و… پیوندی تنگاتنگ برقرار میکند و در نتیجه، از معنای نسبیِ «روزِ بازپسین» و «روزِ داوری» برخوردار میشود.
نکتۀ سزامند توجه این است که به باور ایزوتسو قدرت تغییردهندۀ سازمانوارۀ مفهومیِ قرآن بر واژهها تأثیری شگرف میگذارد تا جایی که معنای اصلی و اساسی واژهگان تقریباً کمرنگ میشود و معنای نسبیشان از اهمیت افزونتری برخوردار میگردد. از اینرو، هیچ خوانندهیی بدون توجه به معنای نسبی و پیوند متقابل واژهگان، به فهم روشن و متقنی از قرآن نایل نمیآید.
د) میدانهای معناشناختی و واژههای کانونی قرآن
به باو ایزوتسو، دستگاه واژهگانی قرآن دربرگیرندۀ چندین «میدان معناشناختی» است. هر میدان معناشناختی از حوزۀ مفهومیِ مستقلی نمایندهگی میکند و مجموعه کلماتی را در بر میگیرد که مطابق الگویی معنادار کنار یکدیگر قرار گرفته و دستگاهی از مفاهیم مرتبط را برساخته اند. مثلاً کلماتی چون کفر، شرک، فسق، ضلال، ظلم، استکبار، عصیان و تکذیب متعلق به یک میدان معناشناختی اند.
آنچه پیوند کلمات در داخل یک میدان معناشناختی را رقم میزند و قلمرو مفهومیِ یک میدان را از میدانی دیگر جدا میکند، «کلمۀ کانونی» است. کلمۀ کانونی یک واژۀ کلیدیِ خاص است که در محدودۀ یک میدان معناشناختی نقش مرکزیت را برای سایر کلمات کلیدی ایفا میکند. به عنوان نمونه در مثالِ فوق، کلمۀ کفر صلاحیتِ آن را دارد که در کانونِ میدان قرارگیرد و برای کلماتی چون شرک، فسق، ضلال، ظلم، استکبار، عصیان و تکذیب نقش مرکزیت را ایفا کند.
نمودار (A)
در خصوص میدانهای معناشناختی دو نکته درخور توجه است. اول اینکه یک کلمه ممکن است در یک میدانِ معناشناختی از حیثیتِ کلمۀ کانونی برخوردار باشد و در میدان یا میدانهایی دیگر صِرف منحیث یک کلمۀ کلیدی پدیدار شود. به عنوان نمونه کلمۀ «الله» در میدانِ معناشناختیِ «ایمان» کلمۀ کلیدی بوده و به مثابۀ موضوع و متعلَقِ ایمان قلمداد میشود (نمودارB)، ولی همین کلمه ممکن است در میدانی دیگر نقش کلمۀ کانونی را ایفا کند و شماری از واژهگان کلیدی از جمله خود واژۀ «ایمان» را در پیرامون خود فراهم آورد.
نمودار (B)
نکتۀ دیگر اینکه یک کلمۀ کلیدی ممکن است همزمان در دو یا بیش از دو میدان معناشناختی به عنوان کلمۀ کلیدی پدیدار شود و زمینۀ پیوند متقابل این میدانها را فراهم آورد. در واقع وجود کلمات مشترک در دو یا چند میدان متفاوت به مثابۀ حلقۀ اتصالی است که آن میدانها از طریق آن با یکدیگر پیوندی وثیق و دقیق پیدا میکنند، بدون آنکه استقلال نسبیشان را از دست بدهند.
با توجه به دو نکتۀ پیشگفته، میتوان چنین نتیجه گرفت که تمام میدانهای معناشناختی قرآن به دلیل برخورداری از کلمات مشترکی که ایفاگرِ نقش حلقۀ اتصالشان میباشند، با یکدیگر در «پهنههایی درهم تنیده» متصل میشوند و روابط چندسویه برقرار میکنند.
پیوند چند سویۀ میدانهای معناشناختی قرآن در زیر چتر استیلای مفهوم «الله» استحکام بیشتری مییابد؛ زیرا «الله» به باور ایزوتسو «کانونیترین کلمۀ» قرآن است که بر همۀ میدانهای معناشناختیِ آن مستولی است و حتا یک میدان معناشناختی که بیرون از پهنۀ استیلای این کلمه باشد، در دستگاه واژهگانی قرآن وجود ندارد. به سخنی دیگر، دستگاه واژهگانیِ قرآن اصولاً «خدا-مرکزی» است و خدا درست در کانون جهانبینیِ این کتاب قرار دارد و تمام پدیدههای دیگر، اعم از انسانی و غیرانسانی، آفریدههای اویند و از اینرو، در سلسلهمراتب هستیِ لایتناهی، پایینتر از او قرار دارند.
۱) خاتمه
معناشناسی در نظرگاه ایزوتسو عبارت است از بررسی تحلیلیِ کلماتِ کلیدیِ یک زبان به منظور شناخت جهانبینیِ گویشورانِ آن. بر پایۀ این تعریف، ایزوتسو تلاش ورزیده است که با استفاده از روشهای آنالیزِ معناشناختی، کلیدیترین کلماتی را که در شکلدهی نگرش قرآنی نسبت به جهانِ هستی نقشآفرینی کرده اند، مورد شناسایی قرار دهد و در نتیجه، جهانبینیِ قرآن را تبیین کند. دستگاه واژهگانیِ قرآن از نظر ایزوتسو حاویِ کلمات کلیدیِ فراوانی است؛ کلماتی که در پهنههای مختلف با یکدیگر روابط چندسویه برقرار میکنند و میدانهای معناشناختیِ متعددی را برمیسازند. اما کلیدیترین کلمهیی که بر سراسر دستگاه واژهگانی و سازمانوارۀ مفهومیِ قرآن چتر گسترده و هستیشناسیِ خدا-مرکزیِ این کتاب را تعریف کرده، کلمۀ «الله» است. بنابراین، فهمِ این دستگاه میسور و میسر نیست، مگر اینکه ما تمام معارف قرآن، چه آنهایی را که مستقیماً به مفاهیم دین، ایمان و اخلاق تعلق دارند، و چه آنهایی را که به دنیویترین جنبۀ زندهگی آدمی از قبیل مسایل زناشویی، طلاق، ارث، مسایل بازرگانی، عقود، قرض، ربا، اوزان، مقادیر و… مرتبط اند، در روشنایی این کلمه مورد خوانش قرار دهیم و در نتیجه به فهمِ کلانساختارِ معنایی این کتاب نایل آییم.
مراجع
۱) عمر، احمد مختار، علم الدلالۀ، عالم الکتب، قاهرۀ، ۱۹۸۸٫
۲) Ismail Albayrak, The reception of Toshihiko Izutsu’s Quranic Studies in the Muslim World ,Journal of Qur’anic Studies, Volume 14, Page 73-106, April 2012.
۳) Izutsu, Toshihiko, Ethico-religious concepts in the Quran, (2002), McGill Queen’s University Press.
۴) Izutsu, Toshihiko, God and Man in the Quran, (2005), Lahore, Suhail Academy.
Comments are closed.