- ۰۱ دلو ۱۳۹۱
بخش هفتم و پایانی
نتیجه
۱ـ طوری که ذکر شد، امانالله خان خط دیورند را به رسمیت شناخت و در عوض، استقلال کشورش را از هند برتانوی بهدست آورد. بر این اساس، آیا میتوانیم حکم کنیم که او با انجام این معامله، خیانتی را مرتکب شده است؟!
بهیقین که پاسخ “نه” است. زیرا او با کسب استقلال افغانستان از طریق جنگ موفقیتآمیزی که با انگلیسها انجام داد (جنگ سوم افغان و انگلیس)، لقب “غازی” را کمایی کرد و مبتنی بر این، در تاریخ گذشته کشورمان به عنوان پرافتخارترین زمامدار کسب موقعیت نمود.
عکس آن، امیر عبدالرحمنخان که در پای عهدنامه “دیورند” امضا کرد، نامش به صفت خاین ملی ثبت تاریخ گردید.
این در حالیست که او این کار را پس از بهدست آوردن تأیید لویه جرگهیی که آن را بدین منظور دعوت کرده بود، انجام داد. در این صورت چهگونه میتوانیم بگوییم که او خاین ملی بود. چون مردم ما تا امروز “لویه جرگه” را به صفت مرجع مقدس تصمیمگیری در حالات بحرانی میشناسند. چه اینکه جمع آمد مذکور در قوانین اساسی اخیر کشور نیز به صفت عالیترین مرجع تصمیمگیری قید گردیده است. بر این اساس، شاید قبول گردد که فیصلهیی را که امیر عبدالرحمن انجام داد، مشروعیت بیشتر نسبت به کاری که امانالله خان غازی آن را به اتمام رساند، دارد. البته با این فرق که امانالله خان بر اساس این اصل در سیاست که گفته شده “چیزی بده، چیزی بگیر”، دست به این معامله زد. و عبدالرحمنخان در پی کسب این امتیاز نشد.
این در حالیست که پس از سقوط حاکمیت امیر امانالله خان توسط امیر حبیبالله کلکانی، نادر خان در طول چهار سال فرمانروایی خویش، حرفی پیرامون مشروعیت نداشتنِ معاهده دیورند نزد. به همین ترتیب، ظاهرشاه نیز تا تاریخ ۲۶ جولای سال ۱۹۹۴ هیچگاهی نگفت که معاهده دیورند اساس حقوقی ندارد. پس پرسش این است چه شد که اعضای پارلمان کشور در آن زمان یکباره تمام این عهدنامهها را باطل اعلان کرد و سپس، لویه جرگهیی دایر شد و بر آن مهر تأیید گذاشت؟! شاید پاسخ روشن باشد. چون این اتحاد شوروی وقت بود که خواب رسیدن به آبهای گرم را از طریق افغانستان و بلوچستان میدید، نه دولت افغانستان.
اگر این پذیرفتنی باشد، ما روی چه دلیلی تا پل اتک ادعای ارضی کردیم و بر این اساس، دشمنی پاکستان و حامیهای آن که شامل کشورهای عضو ناتو میشدند و میشوند را خریدیم؟
تا هنوز که هنوز است، میگوییم که خط دیورند مشروعیت ندارد، و با این ادعای خود روح امانالله خان غازی را ناراحت میسازیم. این بسیار خندهآور است. چون ما با کدام قوت نظامی، مالی و وحدت ملی، این ادعا را به کار میبریم. این در حالیست که ما هیچگاهی از مردم پشتونستان پرسش نکردهایم که آیا ایشان توافق دارند که سرزمینشان جزوِ خاک افغانستان گردد؟
اگر در این مورد پرسش هم بکنیم، من یقین دارم که پاسخِ آنان منفی است.
بر این اساس باید گفت:
“تو کار زمین را نیکو ساختی که به آسمان نیز پرداختی؟!” ما تاهنوز درگیر جنگهای استخباراتی میان بزرگان دولتمان هستیم و نتوانستهایم کاری برای مردم شریفِ خویش انجام دهیم که بر اساس آن، حاکمیت قانون تأمین و همه به رفاهی که سزاوارِ آن هستند، دست یابند و از آن آزادیهایی که دموکراسی آن را ضمانت کند، بهر گیرند.
پاورقیها:
۱ـ غبار، میر غلام محمد، افغانستان در مسیر تاریخ، جلد اول، صفحه ۶۴۰
۲ـ فرهنگ، میر محمد صدیق، افغانستان در پنج قرن اخیر، صفحات ۸۲۱-۸۲۲-۸۲۳
۳ـ امیر عبدالرحمن، تاجالتواریخ
۴ـ فرهنگ میر محمد صدیق، افغانستان در پنج قرن اخیر، صفحات ۸۲۳ و ۸۲۴
۵ـ لودویک آدمک، روابط خارجی افغانستان در نتیجه قرن او قرن بیست، ترجمه پوهاند محمد فاضل
۶ـ فرهنگ، میر محمد صدیق، افغانستان در پنج قرن اخیر، صفحه ۵۰۷
۷ـ رگ، همان، صفحه ۵۰۹
۸ـ رگ، همان، صفحات ۵۱۱-۵۱۲-۵۱۳
۹ـ رگ، همان، صفحه ۵۱۰
۱۰ـ غبار، میر غلام محمد، افغانستان در مسیر تاریخ، جلد اول
۱۱ـ رگ، همان
۱۲ـ رگ، همان
۱۳ـ ولیان، عبدالعظیم، تاریخ پاکستان
۱۴ـ رگ، همان
۱۵ـ رگ، همان
۱۶ـ غبار، میر غلام محمد، افغانستان در مسیر تاریخ، جلد دوم
۱۷ـ حسینالهیکل، ایران روایتی که ناگفته ماند، ترجمه حمید احمد
۱۸ـ غبار، میر غلام محمد، افغانستان در مسیر تاریخ، جلد دوم.
Comments are closed.