کارکرد و ویژه‌گی‌های احزاب سیاسی در دولت مُدرن

گزارشگر:سیدرحیم هاشمی/ یک شنبه 9 جدی 1397 - ۰۹ جدی ۱۳۹۷

بخش سوم/

mandegarاز مجموع تعاریف چنین به نظر می‌رسد که حزب سیاسی عبارت است از گروهی از شهروندانِ فعال و سازمان‌یافته که بر اساس اهدافِ مشترک گردهم آمده‌اند و مبارزه برای کسب رأی همه‌گانی، تلاش برای کسب مناصب دولتی، به‌دست گرفتن کرسی‌های پارلمان و تلاش برای نفوذ در سیاست‌گذاری‌ها و تصمیم‌گیری‌ها از اهداف عام و کُلیِ آن‌ها می‌باشد. کارویژه‌های تدوین سیاست‌های عمومی، گزینش نامزدان انتخاباتی، آموزش سیاسی مردم، انتقاد از حکومت، واسطه بودن میان فرد و حکومت، ساختار و کارکردهایِ احزاب را می‌سازد.

پیدایش احزاب سیاسی
ظهور احزاب بدون تردید یکی از علایمِ ممیزه و شاخصه‏های اصلیِ حکومت ها و دولت های مُدرن به‌شمار می‏رود. زمینه‌های اولیۀ پیدایش احزاب سیاسی برمی‌گردد به پیدایش عقاید سیاسی و توسعۀ حقِ رأی همه‌گانی در اروپا که آهسته‌آهسته با استعمار در کُل جهان گسترش پیدا کرد. نخستین احزاب سیاسی سازمان‌یافته در سدۀ ۱۸ در آن کشورهایی پدیدار شدند که برای نخستین‌بار با گسترش دامنۀ اشتراک سیاسیِ مردم روبه‌رو شده بودند. انتقال از سیاست مبتنی بر منزلت به سیاست مبتنی بر عقیدۀ حزبی، با پیدایش و گسترش ایدیولوژی‌های سیاسی همراه بود.
قرن ۱۹ را قرن پیدایش و گسترش ایدیولوژی‌های سیاسی و رشد عقاید سیاسی می‌دانند. این آرا و معتقدات در ۱۸۴۸ به شکل یک انقلاب عمومی اروپایی بروز کرد. عقایدی چون لیبرالیسم برای نخستین‌بار در سال ۱۸۱۹ در وارد قاموس زبان انگلیسی شد. واژه‌های کمونیسم، ناسیونالیسم، سوسیالیسم، رادیکالیسم و مشروطه‌طلبی بین سال‌های ۱۸۳۰تا ۱۸۴۰ وارد قاموس سیاسی و اجتماعی اروپا گردید. (پالمر، ۱۳۸۷، ص ۷۶۲)
واژۀ رادیکالیسم در سال‌های ۱۸۲۰ در انگلستان پیدا شد و جمعی خود را با فخر تمام رادیکال می‌دانستند. طرف‌دارانِ این عقیده عبارت بود از عدۀ معدودی زعمای طبقات کارگر، سرمایه‌داران صنعتی و مردم عادی که خود را رادیکال می‌دانستند. اینان کسانی بودند که می‌خواستند قوانین کشوری، محاکم، زندان‌ها، دستگیری از مستمندان، تشکیلات شهرداری‌ها، طبقۀ روحانیون، از صدر تا ذیل به‌کُلی درهم کوبیده شده از نو تأسیس گردند. آنان می‌خواستند که پارلمان انگلیس به صورتِ دقیق و اساسی اصلاح شود. رادیکالیسم مرامی دموکراتیک بود که برای هر فرد ذکور و بالغِ انگلیسی حق رأی قایل شد. در آن زمان در انگلستان از هر هشت نفر یک نفر حق رأی داشت و در فرانسه هر سی نفر فرد ذکور تقریباً یکی رأی می‌داد. (همان، ص ۷۶۶)
گسترش عقاید سیاسی، توسعۀ حق رأی و رشد فرهنگ سیاسی مشارکتی سبب رشد و تکاملِ احزاب سیاسی گردید. عقاید سیاسی و ایزم‌ها پایه‌های فکری احزاب سیاسی را می‌ساخت و توسعۀ حق رأی، معرفی نامزدهایی به انتخابات و به‌دست گرفتن قدرت و حکومت، کارکرد فنی احزاب سیاسی را شکل می‌داد. موریس دوورژه از پیشگامان مطالعات حزبی در فرانسه به این عقیده است که با توسعۀ حق رأی همه‌گانی، گروه‌های پارلمانی در صدد برآمدند کمیته‌های انتخاباتی را فعال نگه ‌دارند تا در دور بعدی انتخابات از اقبال بیشتری برای راه یافتن به پارلمان برخوردار باشند. حلقۀ پیوند گروه‌های پارلمانی و کمیته‌های انتخاباتی، دفتری بود که به منظور هم‌آهنگ کردن فعالیت کمیته‌های انتخاباتی به‌وجود آمد و به‌تدریج هستۀ اولیۀ حزب را تشکیل می‌دادند. (نقیب‌زاده، ص ۲۰۲)
در زمان جورج سوم، احزاب لیبرال و محافظه‌کار در انگلستان تشکیل شدند. حزب لیبرال از اصلاحات و پیشرفت جانب‌داری کرد و گسترش حق رأی، از میان بردن موانع مذهبی و محدودیت‌ها بر صنعت، تجارت و تصویب قوانین برای بهتر کردن زنده‌گی کارگران را مطلوب دانست و از سوی دیگر، حزب محافظه‌کار از نظم و امنیت و از یک سیاست خارجی استوار جانب‌داری کرد. محافظه‌کاران از دارنده‌گان امتیازات و منافع حمایت کردند و در برابر نوآوری‌های خطرناک مقاومت نشان دادند و از سرمایه‌داری پشتیبانی کردند و برای پادشاه احترام زیادی قایل بودند. در آغاز قرن بیستم، حزب دیگر نمایندۀ سوسیالیستی پدیدار شد و سرانجام لیبرال‌ها را عقب راند. از این راه در انگلستانِ فعلی دو حزب عمده، حزب کار و حزب محافظه‌کار در حال رقابت برای به‌دست آوردن رأی مردم باقی ماند. در آغاز قرن بیستم و بعد از جنگ اول جهانی احزاب متعددی در کشورهای اروپای غربی شکل گرفت که همۀ آن‌ها در صحنۀ سیاست حضور نداشتند.
بعضی از احزاب بر مبنای فرقه‌گرایی مذهبی تشکیل یافته بودند. مانند پارتی سوسیال کرتین در بلژیک یا کاتولیک فولکس پارتیج. برخی احزاب قومی بودند و نمایندۀ گروه‌های ویژۀ ناسیونالیستی یا زبانی محسوب می‌شوند(مانند حزب ملی اسکاتلند در انگلیس یا اسونسکافولک پارتیت در فنلاند). بعضی دیگر احزاب روستایی و نمایندۀ منافع کشاورزان هستند(مانند سنتر پارتیت در سویدن). برخی دیگر احزاب طرف‌دار حفظ محیط زیست اند(مانند حزب سبزهای آلمان). احزاب متعدد دیگری وجود دارند که نمایندۀ انواع مختلف عقاید سیاسی اند. احزاب سوسیالیست یا کارگری در اکثر کشورهای اروپای غربی پس از جنگ جهانی دوم در مواقعی تشکیل حکومت داده اند. احزاب کمونیست رسماً شناخته‌شده تقریباً در همۀ این کشورها وجود دارند که بعضی از آن‌ها احزاب بزرگی هستند، همانند احزاب کمونیست در ایتالیا، فرانسه و اسپانیا. به دنبال تحولات در اروپای شرقی بسیاری از این احزاب اکنون تغییر نام داده‌اند. بسیاری احزاب محافظه کار اند(مانند پارتی رپوبلیکن در فرانسه و حزب محافظه‌کار و اتحادیۀ گرا در بریتانیا). در بعضی از کشورها رهبر حزب اکثریت یا یکی از احزاب در یک ائتلاف حزبی خودبه‌خود نخست‌وزیر می‌شوند. در موارد دیگر مانند امریکا رییس‌جمهور جدا از انتخابات حزبی مجالس اصلی نماینده‌گی انتخاب می‌شود. به ندرت ممکن است که نظام انتخاباتی در کشورهای غربی عیناً شبیه دیگری باشد و اکثر آن‌ها از سیستم انتخاباتی بریتانیا پیچیده‌تر اند، مانند آلمان. در آن کشور اعضای بوندستاگ (پارلمان) بر اساس نظامی انتخاب می‌شوند که شیوه‌های انتخاب بر اساس اکثریت کامل یا اکثریت نسبی را ترکیب می‌کند. نیمی از اعضای بوندستاگ (پارلمان) در حوزه‌هایی انتخاب می‌شوند که در آن‌جا نامزدی که بیشترین آرا را کسب کند، برنده است. نیم دیگر به نسبت آرایی که در مناطق خاصی به دست می‌آورند، انتخاب می‌شوند. این آرا برای جلوگیری از افزایش غیرضروری تعداد احزاب کوچک تعیین گردیده است. پیش از آن‌که حزبی نماینده‌گی پارلمان را به‌دست آورده، حداقل این نسبت رأی باید کسب شود؛ نظام مشابهی نیز در انتخاباتِ محلی به کار برده می‌شود.
نظام‌های دوحزبی مانند بریتانیا بیشتر گرایش به تمرکز در میانۀ طیف سیاسی دارند. جایی که بیشترین بخش آرا، به استثنای عقاید رادیکال‌تر، در آن قرار دارد. احزاب در این کشورها معمولاً تصویر میانه‌رو و معتدلی را ارایه می‎‌کنند و گاهی شباهت نزدیکی به یکدیگر دارند و انتخابی که ارایه می‌کنند بسیار جزیی است. (گیدنز، صص، ۳۵۰-۳۵۳)

اشتراک گذاري با دوستان :

Comments are closed.